مدرسه «مطالعات نقد اقتصاد سیاسی» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
زن در سینمای ایرانِ پس از انقلاب ۵۷
نشست اول: پخش و نقد فیلم «سارا» به کارگردانی داریوش مهرجویی
با حضور میلاد عمرانی (دبیر مدرسه مطالعات نقد اقتصاد سیاسی باشگاه اندیشه)
سهشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱
📝 گزارش
اولین نشست زنان در سینمای پس از انقلاب ۵۷ با محوریت فیلم سارا به همت مدرسه نقد اقتصاد سیاسی باشگاه اندیشه در روز سهشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ برگزار شد.
مهرجویی این فیلم را با اقتباسی آزاد از نمایشنامه «خانهی عروسک» اثر هنریک ایبسن، نمایشنامهنویس شهیر نروژی ساخته است. نکتهی برجستهی اثر مهرجویی، قرار دادن زن بهعنوان قهرمان فیلم است. در این فیلم، زن واجد سوژهگی است و فعال در سیر داستان ظاهر میشود. کارگردان سعی کرده تا از کلیشهی زنِ منفعل، مطیع، خانهدار و فرمانبردارِ مردِ خانه فراروی کند. سارا که قهرمان داستان است تا حدی از چنبرهی نظام سنتی و مردسالار فراروی میکند. او برای این کار از خود جسارت و لیاقت بهخرج داده و مخارج درمان همسرش را تامین میکند. در ادامه نیز پس از اینکه همسرش ابتکار وی را به رسمیت نمیشناسد، سارا نیز دلگیر شده و در کنشی فعالانه همسرش را ترک میکند. در واقع سارا با حرکتش، این پیام را منتقل میکند که دوست ندارد همچنان در ساختار مردسالارانه زندگی کرده و میخواهد که خود قواعد حاکم بر زندگی و سرنوشتاش را بهطور مستقل تعیین کند.
کارگردان برای بیان نظرش از تمهیداتی فرمی نظیر «دیزالو» و «فیدهای رنگی» استفاده کرده است که چندان کمکی به ارتقاء سطح کیفی اثر نمیکنند و بعضاً ناشیانه و خامدستانه جلوه میکنند. قرار دادن زن بهعنوان قهرمان داستان کاری آوانگارد و مترقی است اما مهرجویی نتوانسته این امر را در فرمی مناسب به بیان درآورد. در واقع سنخی عدم تقارن فرم و محتوا در اثر وی وجود دارد. تمرد پایانی سارا و رفتنش از خانه و ترک همسر، تا اندازهای رقیق جلوه داده شده است و این امر از بارِ دراماتیک و آوانگارد اثر میکاهد. محتوای رقیقِ کنش پایانی سارا در ترک همسرش، محصول تفسیر محتاطانهی مهرجویی از اثر ایبسن است.
یکی دیگر از نقایص فیلم، تاکید بیش از اندازهی کارگردان بر دویدن و تحرک سارا است. پلانهای زیادی در فیلم وجود دارد که سارا در حال دویدن یا بالا رفتن از پلههاست. بنظرم برای نشان دادن یک شخصیت فعال و واجد سوژهگی از سارا، نیازی به این همه پلان در مورد دویدنِ وی (همراه با دیزالوهای مکرر) نیست. دویدن مداوم قهرمان اثر او را به سوژهای فعال مبدل نمیسازد.
سوژهگی باید در بافتار اثر نهفته باشد و خود را در تصمیمات حساسِ قهرمان داستان بروز دهد.