عبدالله مومنی در مطلبی با عنوان «نقدی بر حضور منتقدین و مخالفین وضع موجود در برنامههای صداوسیما» به شرکت احمد زیدآبادی در یک برنامه مناظره پرداخته است. او بدون ذکر دلیلی منطقی تلاش میکند با گزارههایی کلی و بدون ارجاع به واقعیت، حضور مخالفان در صدا و سیما را فینفسه نادرست و زشت بنمایاند.
مومنی نهتنها خود هیچگاه در تلویزیون شرکت نکرده بلکه درست نمیداند یک مخالف (اینجا زیدآبادی) این کار را بکند. چون «رویکردهای ضد ملی و ضد انسانی» این رسانه برای بخشهای مهم جامعه آشکار شده است. کأنه حکم ظرف را میتوان به مظروف نسبت داد.
حال سوال اینجاست که آیا این دلیل مناسبی برای کسی است که معتقد به گفتگو با هر رسانهای است که سخنان او را بدون سانسور پخش کند؟ زیدآبادی بر آن است که «اگر خود را اهل گفتگو بدانیم طبعاً باید با منتقدان و مخالفان خود گفتگو کنیم و گرنه، گفتگو با خود و همفکران خود که گفتگو نمیشود!»
اما عبدالله مومنی بر آن است صداوسیما بهخاطر روایتهای غیرانسانی و کثیف از قربانیان اعتراضات اخیر و اعتراف اجباری از خانوادههای کشتهشدگان و سناریوسازی امنیتی برای فعالان سیاسی نامشروع است.
اگر حرف مؤمنی را بپذیریم باید همه اساتید، کارشناسان و مخالفانی را که با این رسانه گفتگو کردهاند را ناآگاه به این نکته بدیهی کنیم، گویی حقیقتی روشن وجود دارد و هر که خلاف آن کند، قدم در باطل مینهد.
و باز اگر این حرف آقا عبدالله را قبول کنیم باید دیگر هیچ مخالفی با تلویزیون سعودی اینترنشنال مصاحبه نکند.
مؤمنی ادعای دیگری را بدون هیچ دلیلی مطرح کرده، اینکه «حضور در تلویزیون که با روایتهای مجعول و فریبکارانه در این روزها مردم را تحقیر و عاصی کرده و بازماندگان و قربانیان حوادث اخیر را بهشدت آزرده هیچ دستاوردی ندارد». آیا او انعکاس سخنان عبدالکریمی، فاضلی و… را که توسط معترضین در شبکههای مجازی و رسانههای مورد علاقه نگارنده که به کرات بازنشر شده را ندیده است؟ آیا صرفاً آگاهی باید جایی نشر یابد که مومنیها صلاح میدانند؟ آیا آگاهیبخشی رسالت نخبگان نیست و آیا نباید در شرایط فعلی از هر ابزاری برای بسط آن استفاده کرد؟
باز منتقد حضور در صداوسیما میکوشد تا این بار احساسات مخاطبان را جریحهدار کند و میگوید: «از همه مهمتر گفتگو با کسانی که مشاور بازجویان و تضییع کنندگان حقوق مردم هستند چه دستاوردی میتواند داشته باشد!؟» البته ایشان در سیاست معتقد به مذاکره با همه بر اساس منافع ملیاند، اینجا طرف گفتگو میتواند تاثیرگذار باشد.
در خلال این نقد مؤمنی نسبت دیگری را به کسانی میدهد که در صداوسیما حضور بیابند، مینویسد: «اخلاقی آن است که اگر نمیتوانیم در کنار مردم باشیم در رسانههایی که روایتشان نادیده انگاری، دروغ و جعل حاکم است حضور نیابیم و با حضور در رسانهای منفور به کالبد و روح جمعی جامعه آزار نرسانیم». تو گویی هر که آمده و حرف حقی زده و اتفاقا توسط ملت بازنشر شده روی زخم مردم نمک پاشیده است. اینجا آقا عبدالله نقد خود را توسعه داده و شرکتکنندگان مخالف و منتقد در رسانه مذکور را غیرهمراهان و نمکپاشندگان به زخم مردم تشبیه کرده است. این فراز هم تنها میخواهد با تحریک مخاطب، ادعا را توسعه و اتهام زید و دیگران را فربهتر کند.
*دبیر مدرسۀ «مطالعات هویّت» باشگاه اندیشه