حکمت نامتناهی, مکتب, مکتب کاوش‌های وجودی

حکمت نامتناهی (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست ۱۱)

حکمت نامتناهی (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست ۱۱)

حکمت نامتناهی (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست ۱۱)

حکمت نامتناهی (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست ۱۱)

حکمت نامتناهی (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست ۱۱)

حکمت نامتناهی (جست‌وجو و نگرانی لایزال انسان در دیالوگ با آفاق بی‌کران اندیشه)
با حضور محمدحسین قدوسی و منصور براهیمی
نشست (۱۲) – صدق، کذب، خطا (تعقّلی در سؤالات نشست یازدهم)
دوشنبه ۹‌ اسفند ۱۴۰۰

📝 چکیده

با تشکر از دو دوست ارجمند که تحلیل، نقد و سوالات جدی و ارزشمندی مطرح نموده و مطالب نشست یازدهم را به نقد و چالش کشیدند، لازم است که برای شروع بحث و استفاده کامل از لطف دو ارجمند اهل هنر و فلسفه، ابتدا بتوانیم مطالب را به خوبی “تعقل” کرده و با موشکافی و دقت در آنها بحث را به اندازه کافی باز کنیم تا امکان استفاده حداکثر از مطالب دوستان و گفتگو و مذاکره پیرامون آن فراهم شود.

برای ورود به بحث از مطالب کلی اولیه به دلیل ابهام آن می‌گذریم و وارد مطالب جزئی‌تر می‌شویم. بنابر این سوالاتی در مورد هر نقد و مطلب را برای تعقل بیشتر مطلب به اشتراک می‌گذاریم تا در جلسه شفاهی مبنای بحث و گفتگو قرار گیرد:

۱- در مورد تطبیق صدق و مطابقت، و رجوع به نظریه سنتی صدق که بر مطابقت تاکید می‌کند چند سوال اصلی وجود دارد تا نشان ‌دهد منظور سوال کننده محترم از واژه “مطابقت” چیست و آیا آنچه که از مطابقت در منظور ایشان هست، همان نگاه حکمت نامتناهی است؟ و صدق در حکمت نامتناهی با مطابقت در نگاه ایشان یکی است یا خیر؟

اول) آیا مفهوم مطابقت را یک مفهوم واحد و بدون امکان گنجایش چند مفهوم متفاوت و یا حتی متضاد در این واژه می‌داند و یا اینکه ممکن است که دو گوینده و صاحب نظر این واژه را به کار برند اما معانی و مفاهیم متفاوتی از ان اراده کنند؟

دوم) اگر چیزی به عنوان خارج و واقعیت خارجی را بپذیریم و مطابقت را در مواردی به انطباق با آن معنی کنیم؛ با توجه به روشن بودن مفهوم واقعیت خارجی در نظریه سنتی صدق و کذب، آیا در حکمت نامتناهی مفهوم عینیت خارجی که باید متعلق مطابقت باشد با این مفهوم یکی است؟ (رجوع به مثال فیل در تاریکی تا حدی راه‌گشاست)

سوم) آیا در نگاه ناقد محترم در حکمت نامتناهی صدق به معنی مطابقت با همین عینیت خارجی (به هر مفهوم مشترک یا مجزا که فرض کنیم) انحصاری است؛ یعنی مطابقت با چیز دیگر (غیر از عینیت خارجی) نمی‌تواند دلیل بر صدق باشد؟ به عبارت منطقی آیا محکی عنه -که مطابقت با آن دلیل بر صدق است- فقط عینیت خارجی است (به همین معنی) یا می‌تواند چیز دیگری (خارجی یا غیر خارجی) باشد؟ (انواع جانشین‌های بیان شده به جای مفهوم سنتی)

چهارم) آیا چیز های دیگر حکایت شده (محکی عنه‌های غیر از عینیت خارجی به معنی خاص) محدود هستند یا می‌توانند انواع بی‌انتها داشته باشند؟

پنجم) انطباق و تطبیق در اینجا به معنی واحدی است یا بی‌شمار؟ (چه مفهومی از انطباق در موارد متعدد ممکن است و تعدد آنها)

ششم) آنچه که باید منطبق باشد به معنی واحدی است یا متعدد یا بی‌شمار؟ (مثلا فقط باید اخباری باشد یا دو صورت یا بی انتها)

۲- توصیف یا توصیه را متوجه نشدم.

۳- در بحث نسبیت‌گرائی نیز منظور ناقد محترم به صورت شفاف برای من روشن نیست:

اول) نسبیت گرائی در نگاه این حکمت نهان نیست و آشکار است بلکه فریاد میزند؛

دوم) در عین حال در بطن خود به یک اطلاق متکثر بی‌انتها و مسلسل‌وار می‌رسد که انتهایی برای آن متصور نیست؛

سوم) تن به توضیح ندادن را متوجه نشدم؛

چهارم) منظور از واژه‌های باورنده و جامعه آگاهی و نقش این دو در گفتگوی ما برای من روشن نیست؛

پنجم) ناظرین گوناگون می‌توانند گزارش‌های متضاد داشته باشند، بلکه یک ناظر در دو نگاه خود گزارش‌های متضاد دارد و همچنین هیچ ناظری در دو نگاه خود گزارش کاملا متحد ندارد. چه نتیجه‌ای از این می‌گیرید؟

۴- بی‌پاسخ گذاشتن سوالات اساسی:

اول) در سوال‌های یک تا سه واژه‌های واقعیت، حقیقت، اعتبار، اشتراک و اطلاق در چه معنی به کار رفته‌اند؟ معانی مختلفی برای آنها می‌تواند منظور ناقد محترم باشد که با هر معنی منظور سوال و بحث آن متفاوت خواهد بود؛ همان طور که در مکاتب مختلف این واژه‌ها به کار می‌رود اما بدون تعیین منظور سوال متکثر خواهد شد.

دوم) در جواب سوال چهارم: انسان در این نشئه در هر چیزی می‌تواند خطا کند؛

سوم) هر فردی می‌تواند هر چیزی در عالم را با هر ملاک که خواست نقد کند؛

چهارم) در مورد سوال شش و تا حدی سوال هشت در نشست‌های قبلی، و بحث عینیت و مانند آن مفصل توضیح داده شده است. بهتر است سوال در اشاره به مطالب آنها و در نقد آنچه بیان شده باشد که منظور بهتر روشن شود.

پنجم) در جواب سوال هفت: تجربه حسی مانند تمام معارف بشری است و فارقی در فهم صدق با دیگر معارف ندارد.

۵- در مورد اثر هنری و صادق بودن و خود و ابراز هنری: در اینجا نیز سوالات و موشکافی‌هایی وجود دارد که در توضیح بحث و سوال بسیار مهم است زیرا در ورای واژه‌ها و فعل ظاهری انسان دوراهی‌های فراوانی وجود دارد که انسان در فعل خود یکی از آنها را انتخاب کرده است و هر چه که فعل و تحلیل آن عمیق‌تر باشد چند راهه‌ها بیشتر و متنوع‌تر هستند. بدون تحلیل و تعقل آنها نمی‌توان فعل ابرازی انسان و سوال و نقد مربوط به آن را تعقل نمود. به عنوان مثال در فعل نقاشی یک گلدان، اثر هنرمندی بلند مرتبه که در مشهوریت اجتماعی و اقتدار تخصصی هنری قرار دارد را در نظر بگیرید. در نگاه ظاهری مساله روشن و موضوع واحدی است و می‌توان به راحتی در مورد این اثر هنری بر اساس متن نویسنده محترم تحلیل و بررسی نمود. اما با نگاه دقیق‌تر سوالات زیادی وجود دارد و بدون آنها امکان تعقل سوال وجود ندارد:

اول) آیا گلدان در نگاه یک ناظر خارجی موضوع واحدی است یا بی‌شمار موضوع تحت واژه گلدان قابل توجه است؟ مانند گلدان به جا مانده از مادرم، گلدان گران قیمت، گلدانی که دیگران به آن توجه دارند، گلدان مورد توجه ثروتمندان، گلدانی که نقاشی آن را می‌پسندند و برای ان کف می‌زنند، گلدان تنهایی که کسی به آن توجه نمی‌کند، گلدانی که برای نقاشی آن پول می‌دهند، گلدانی که نقاشی آن برای نقاش شهرت می‌آورد، گلدان یک آدم مشهور که طرفداران بسیار دارد، گلدانی که نقاشی آن را کسی نمی‌پسندد و… (همه اینها را ضمیمه یک گلدان واقعی موجود در خانه هنرمند در نظر بگیرید).

دوم) نقاش این اثر هنگام نقاشی که امری حکایت‌گرانه است، آیا نگاه و توجه وجودی و تمرکز احساسی او بر واقعیت گلدان بدون هیچ اضافه و شرط و ضمیمه‌ای است یا یکی از این گلدان‌های ضمیمه‌دار؟

سوم) آیا توجه نقاش به گلدان در لایه‌های وجودی و اجزای شخصیتی متفاوت او واحد هستند یا مختلف؟ ارتباط آنها با هم چیست؟ آیا تضاد وتناقض و درگیری بین این توجهات وجود دارد؟ آیا توجهات او بعضی خودآگاه و بعضی ناخوداگاه است؟ ارتباط اینها با هم چیست؟ در نهایت آیا برایند شخصیتی او در توجه به یک گلدان وجود دارد یا همینطور درحال درگیری باقی مانده؟

چهارم) آیا در نهایت، توجه نهایی شده در وجود این فرد شکل گرفته که نقاشی را به عنوان یک ابراز هنری با این توجه و نگاه آن بتوان سنجید و ملاک صدق و کذب تعیین نمود؟

پنجم) عینیتی که در حقیقت وجود دارد از دسترس ما بیرون است و فرقی بین موضوعات هنری و غیر هنری نیست. از طرفی ابراز هنری به عنوان یک فعل انسان، بی‌شمار اثر در درون و بیرون نقاش می‌گذارد که هرکدام از اینها ارتباطی با فعل نقاشی پیدا می‌کنند و می‌تواند موضوع حکایت نقاش باشد. اکنون کدام یک از این بی‌شمار حکایت را در سنجش صدق و کذب ملاک گرفته‌اید؟ به عنوان مثال یکی از روحیات نقاش، یکی از گلدان‌ها با ضمیمه، گلدان ذهنی به شرط پول، گلدان ذهنی به شرط عدم ضمیمه، گلدان امروز، گلدان فردا، گلدان دو روز دیگر، من و خویشتن نقاش هنگام بازگشت به خویشتن، خویشتن نقاش هنگام بازگشت به خویشتن ولی در مواجهه با نوستالوژی گلدان، درک هنری ژرف نقاش هنگامی که با خود صادق است و خویشتن خود را بیرون می‌ریزد و ده‌ها گزینه دیگر…

صوت «حکمت نامتناهی (۱۲)» – بخش‌های یکم دوم سوم چهارم پنجمششم هفتم هشتم