رویدادها

دستار و گل سرخ

دستار و گل سرخ

دستار و گل سرخ

دستار و گل سرخ

دستار و گل سرخ

مراسم رونمایی و گفت‌وگو درباره‌ی کتابِ
دستار و گل سرخ: بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در تهران؛ اثر فرانسوا نیکولو
با حضورِ
M. Florent Aydalot (رای‌زن اول سفارت فرانسه)
سعید رضوی‌فقیه (مترجم)
سعیده زادقناد (سفرنامه‌پژوه)
یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱

📝 گزارش مشروح

به گزارش ایبنا، نشست رونمایی و معرفی کتاب «دستار و گل سرخ؛ بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در ایران» به همت باشگاه اندیشه، 21 اسفندماه و با حضور سعید رضوی فقیه مترجم، سعیده زادقناد سفرنامه‌پژوه و فلوران ایدالو دبیر اول سفارت فرانسه برگزار شد.

در ابتدای این نشست، سعید رضوی فقیه، مترجم کتاب در راستای ضرورت اهمیت ترجمه این اثر گفت: دیپلمات‌های ایرانی در حوزه انعکاس کشور و جامعه‌ای که در آن خدمت می‌کرده‌اند، غالباً کم‌کار بوده‌اند. کتابی که نیکولو از تجربیات خود به‌عنوان سفیر فرانسه در ایران نوشته است، نمونه‌ای از فعالیت فرهنگی یک دیپلمات در کشور محل خدمت خود است. انگیزه اصلی من از ترجمه این کتاب ارائه الگویی در این زمینه بوده است.

رضوی فقیه درباره تأخیر زمانی در انتشار کتاب نیز افزود: این کتاب در سال 2006 در فرانسه منتشر شده است و سال‌ها پیش آن را ترجمه کردم اما به‌تازگی فرصت انتشارش را پیدا یافتم. البته این اثر هنوز هم خواندنی‌ است و نگاه ناظر بیرونی به فرهنگ ما را به‌خوبی نشان می‌دهد و می‌توانیم شناخت عمیق‌تری نسبت به فرهنگ خود پیدا کنیم؛ چرا که کتاب هم ابژه را به‌عنوان موضوع شناسایی و هم سوژه را به‌مثابه فاعل شناسایی به ما معرفی می‌کند. علاوه بر این ناظر بیرونی می‌تواند ظرافت‌هایی را در جامعه ما رؤیت کند که به دلیل نزدیکی ما به آن‌ها عادی شده‌اند و درک جامع و عمیقی از آن‌ها نداریم.

این روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی ادامه داد: مایل بودم کتاب، بدون ممیزی چاپ شود تا اگر نقدی هم به نگاه نویسنده وجود دارد، بتوان آن را در قالب مقاله‌ای جداگانه یا پیوستی در انتهای کار به متن اصلی اضافه کرد تا مخاطب بهتر می‌توانست با نگاه نویسنده به جامعه ایران آشنا شود، اما متأسفانه این امکان فراهم نشد.

سخنران دیگر این نشست، سعیده زادقناد بود. او در ابتدا به ارائه توضیحاتی در خصوص وضعیت سفرنامه‌هایی پرداخت که تاکنون از سوی فرانسوی‌ها در مورد ایران نوشته شده‌اند و در این زمینه تصریح کرد: سفرنامه‌ها و گزارش‌های سفر فرانسوی سهم بسزایی در مطالعه تاریخ اجتماعی و قوام بخشیدن به آن داشته‌اند. سفرنامه مبسوط، گسترده و جامع شاردن، امروزه فراتر از یک سفرنامه قلمداد و به‌مثابه دایره‌المعارفی شناخته می‌شود که زندگی اجتماعی، فرهنگی، هنری و صنعتی جامعه ایران در عصر باشکوه صفوی را بازنمایی می‌کند. گرچه پیش از آن نگارش سفرنامه‌های فرانسوی به افرادی چون کشیش دومان و یا نقاشی به نام دولند باز می‌گردد و جالب اینکه ماری کلودپوتی فرانسوی، نخستین زن اروپایی‌ست که به دربار شاه سلطان حسین صفوی راه پیدا کرده است.

زادقناد در مسیر توصیف وضعیت سفرنامه‌نویسان فرانسوی در عصر قاجار افزود: اگرچه حضور سیاحان و دیپلمات‌ها و تاجران فرانسوی در عهد افشار و زندیه بسیار کمرنگ است اما در عهد قاجار دوباره سفرها و ماموریت‌ها جان تازه‌ای به خودش می‌گیرند و در عهد فتحعلی‌شاهی مجدداً فرانسه و ایران به یکدیگر نزدیک می‌شوند. دغدغه‌های عباس‌میرزا ولیعهد ناکام فتحعلی‌شاه از عدم توسعه ایران در سفرنامه «ایران و ارمنستان» یک فرانسوی به نام پیر آمدی ژوبر متجلی شده است. تقریباً تا پایان دوره فتحعلی‌شاهی و محمدشاهی، سفرنامه‌نامه‌ها و گزارش‌ها معطوف به مراودات سیاسی و نظامی‌ست تا آنکه با ورود به عصر ناصری، جنس مسافران و به‌تبع آن گزارش‌های سفر تغییر می‌کند.

«گوبینو» اگرچه به‌عنوان کاردار سفارت فرانسه در ایران حاضر می‌شود اما بیش از آن خاورشناس، شاعر و تاریخ‌نگار فرانسوی‌ست. بسیاری از قضاوت‌هایی که در مورد خلقیات ایرانی شکل گرفته‌اند حاصل آثار «گوبینو» و «جیمز موریه» انگلیسی‌ست که به ذهنیت مسافران شکل داده‌اند؛ و شاید بتوان مدعی شد این دو تن خالق پروتکل‌های اروپیان برای به سفر به ایران بوده‌اند. حضور «اورسل دیولافوا»، باستان‌شناس فرانسوی هم در همین عصر رخ می‌دهد با سفرنامه‌هایی که به قلم همسرش «ژان دیولافوا» به‌صورت روزنوشت به رشته تحریر درآمده‌اند.

او همچنین درباره سفرنامه‌های فرانسوی عصر پهلوی گفت: در دوره پهلوی اول، سفرنامه‌ها و گزارش‌های مکتوب و منتشرشده از سوی دیپلمات‌ها و نظامیان فرانسوی نسبت به دوره قاجار پیشی می‌گیرد، اما این به معنی عدم حضور سیاحان و متخصصان در این دوره نیست. مثلاً «تانیا گیرشمن» به همراه همسر خود برای کشف آثار باستانی به ایران می‌آید و خالق سفرنامه «من هم باستان‌شناس شدم» می‌شود. در دوره محمدرضاشاه پهلوی گزارش‌ها به سوی متون تخصصی به‌ویژه در حوزه مطالعات جغرافیایی، جامعه‌شناختی، انسان‌شناسی حرکت می‌کند و بهترین نمونه آن اثر «میشل فوکو»ست با عنوان «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟» که در آستانه انقلاب 57، یکی از برترین تصاویر در مورد دغدغه انقلابی جامعه ایران را به تصویر می‌کشد.

زادقناد درباره سفرنامه‌‌نویسانی که فضای پساانقلابی ایران را دیده‌اند و اثرشان به فارسی ترجمه و منتشر شده است گفت: در این حوزه با فقر جدی مواجه‌ایم که این موضوع می‌تواند به دلیل کمتر شدن روابط بین فرهنگی؛ تغییر شیوه‌های اطلاع‌رسانی و بازنمایی سیاحان از مردمان نقاط دیگر جهان و یا سانسور و خودسانسوری‌ای باشد که مترجمان ایرانی را از ترجمه باز می‌دارد. در میان سفرنامه‌های فرانسوی ترجمه‌شده به فارسی پس از انقلاب تنها به سفرنامه «قدمت روی چشم» نوشته سرژ میشل برخورد کرده‌ام که آن هم در فرانسه، ترجمه و منتشر شده است و در آن معاون سوییسی مدیرمسئول روزنامه لومند، به سراغ فرهنگ ایران و ایرانی رفته است. از این رو تا جایی که اطلاع دارم، «دستار و گل سرخ» نخستین سفرنامه ترجمه شده به فارسی از یک فرانسوی ناظر فرهنگ و سیاست ایران پس از انقلاب است.

این سفرنامه‌پژوه که مطالعه خلقیات ایرانیان در سفرنامه‌ها را در کارنامه خود دارد، هدفش از ارائه این مقدمه نسبتاً مبسوط را این‌گونه بیان کرد: اگر «فرانسوا نیکولو» در مقدمه کتاب «دستار و گل سرخ» نوشته خود را یک سفرنامه یا خاطر‌ه‌نوشت نمی‌داند و مترجم محترم نیز بر همین اساس عنوان بداهه‌نگاری را انتخاب می‌کنند، ریشه در تواضعی دارد که نیکولو در مقابل نیاکان سفرنامه‌نویس فرانسوی خود احساس می‌کند، چراکه طبق تحولات سنت سفرنامه‌نویسی در جهان به‌ویژه غرب، در حال حاضر و اکنون، کتاب مصداق یک سفرنامه است.

او ادامه داد: نیکولو از عبارت «خاطرات‌ غیرمنتظره یک سفیر در تهران؛ کشف ایرانی دیگر» در عنوان فرعی کتاب استفاده کرده است تا در مخاطبش برای خوانش روایتی متفاوت از دو منظر انگیزه ایجاد کند. نخست این‌که قرار است خواننده با روایتی مواجه شود که به دور از رویکرد شرق‌شناسانه‌ای‌ست که بر روح سفرنامه‌های غربی غالب‌اند. نیکولو در کتابش از گوبینو با تعبیر «نظریه‌پرداز منفور و دیپلماتی که در هیچ طبقه‌بندی‌ای نمی‌گنجد» یاد می‌کند؛ لذا او تلاش می‌کند، چه عیان و چه پنهان، گریز خود از این رویکرد را نشان دهد. دوم آن‌که نویسنده می‌کوشد تا تصویر تیره‌وتار از ایران را که حاصل بازنمایی‌های موجود است ترمیم، و تصویر واقعی‌تری از آن به خواننده خود ارائه کند. نیکولو در گفتار پایانی کتاب از چندین مسئله سیاسی و فرهنگی که احساس می‌کند که در ضمیر تاریخی ایرانیان به تیرگی نقش بسته و ایرانی‌ها را نسبت به فرانسه بدبین کرده، یاد می‌کند و نهایتاً به بخشش مردم ایران امیدوار است. شاید بتوان گفت، نیکولو برای «دکمه» صلح و بخشش، «کت» این سفرنامه را دوخته است.

زادقناد در بخش دیگری از سخنرانی خود با اشاره به عنوان کتاب، تلقی‌اش را از این عناوین نمادین ذکر کرد: به نظر می‌رسد، «دستار» نماد حکومت  و «گل سرخ» نماد مردم و به‌ویژه زنان ایران ‌زمین است و این دو نماد در فصل‌های کتاب که یکی در میان به رویه‌های حکومتی و زیست بشر ایرانی می‌پردازد، حضور دارند.

مترجم کتاب «سفرنامه‌نویسی؛ نگاهی به تحولات سفرنامه نویسی در غرب» ادامه داد: نیکولو برای توصیف جامعه ایرانی در نخستین فصل از کتاب به سراغ تعارف و میهمان‌نوازی ایرانی می‌رود؛ دو ویژگی‌ مثبتی که بیشترین گزارش از آن‌ها را در سفرنامه‌ها شاهدیم، با این تفاوت که در اغلب سفرنامه‌ها این دو ویژگی در کنار فرصت‌طلبی و فریبکاری ایرانیان تعریف شده است. نیکولو هم به‌عنوان یک غربی و بیگانه با سنت تعارف سعی دارد تا نشان دهد که این سنت می‌تواند با چاپلوسی مترادف یا دست‌کم همراه باشد اما از طرفی دیگر، تعارف را یک حقیقت چندوجهی می‌داند و با ضرب‌المثلی چینی فصل اولش را به پایان می‌رساند: «تشریفات عطر دوستی و رفاقت هستند.» و در نهایت با این نگاه، تعارف ایرانی رو تبیین می‌کند. این رویکرد مثبت‌اندیشانه در فصول دیگر کتاب هم جاری‌ست. نیکولو در آغاز فصلی با عنوان «پشت فرمان» به نقل قولی از پاپ پیوس یازدهم اشاره می‌کند که گفته بود: «ژرفای مدنیت مردم به‌طور بسیار طبیعی خود را در فرهنگ سوارکاری آنان پدیدار می‌کند». او سپس به سراغ توصیفات دقیق از موقعیت‌های پیچیده و خطرناک رانندگی در ایران می‌رود، اما چون به مخاطب خود قول داده است که می‌خواهد از منظری دیگر به ایران بنگرد، کارکردها و فواید احتمالی قانون‌گریزی ایرانیان را در حوزه رانندگی وصف می‌کند؛ کاردکردهایی که به بهبود مناسبات اجتماعی درون‌ایرانی یاری می‌رسانند.

زادقناد به اهمیت موضوع مذهب در سفرنامه نیکولو نیز اشاره کرد و گفت:‌ مبحث مذهب در ایران از نگاه نیکولو رابطه تنگاتنگی با همان مسئله دستار و گل سرخ دارد. او به‌طور ضمنی دو نوع مذهب را در جامعه ایران بازشناخته است: یکی مذهب حکومتی که در لوای قوانین رسمی در جریان است و نمود بارز آن مسائلی چون حجاب برای زنان و یا مناسبات حاکم بر تشکیلات آستان قدس است، و دیگری مذهب زیسته ایرانیان؛ مذهبی که آن را در اعتقادات مذهبی عامه مردم جست‌وجو می‌کند و به تعریف و توصیف آن می‌نشیند و بر خلاف سنت‌ سفرنامه‌نویسی غربی که آداب مذهبی را عجیب توصیف کرده و گاه آن‌ها را به دور از تمدن دانسته‌اند، نیکولو با زیبایی تمام آن را توصیف می‌کند. این نوع دوم مذهب را می‌شود در توصیف او از عزاداری محرم و علاقه‌اش به چنین اسلامی، رویت کرد.

زادقناد همچنین با سیاسی برشمردن سوژه زن ایرانی از نگاه نیکولو بیان کرد: نویسنده در نخستین فصل کتاب از حضور در خانه متولی یک مسجد سخن می‌گوید، خانه را بسیار تمیز توصیف می‌کند و در مورد همسر میزبان می‌نویسد: «زنش شیرینی‌های زیادی درست کرده بود، هرچند نفهمیدیم کجاست». این رویکرد در بدو ورود به کتاب، به نگاه مرد غربی در جست‌وجوی شناخت زن اسرارآمیز شرقی شباهت بسیاری دارد؛ موضوعی که پی‌رنگ بسیاری از سفرنامه‌های نوشته شده در مورد شرق و ایران را شکل می‌دهد.

نیکولو زن ایرانی را سراسر سوژه‌ای سیاسی می‌بیند و او را به تصویر می‌کشد؛ از رانندگی زنان گرفته تا طردشان از مناصب دولتی و تلاش برای رسیدن به آن‌ها. شکل مقاومت زن ایرانی در مقابل پذیرش قالب رسمی حجاب و ابداعاتش در این مسیر و در نهایت سرک کشیدنش به همه حوزه‌هایی که خوشایند سیاست رسمی نیست، همگی موضوعاتی‌‌اند که روایت نیکولو از زن ایرانی را می‌سازند.

بخش پایانی این نشست به سخنان فلوران ایدالو، دبیر اول سفارت فرانسه اختصاص یافت، او درخصوص نیکولو و سفرنامه‌اش گفت: این سفرنامه آخرین کتابی‌ست که نیکولو نوشته است و با وجودی که او در نگارش دیپلماتی غنی بود اما «دستار و گل سرخ» آخرین اثر اوست و این نشان می‌دهد که ایران در قلب و پیشینه حرفه‌ای او چه میزان اهمیت داشته است، آنهم در حالی‌که او به کشورهای مختلف دیگری هم سفر کرده است. نیکولو دو سال پیش و پس از گذشت 15 سال از ترک ایران، فوت کرد. پیام‌های متعددی که پس از مرگ او از ایرانی‌ها به دستمان می‌رسید به شدت ما را تحت تأثیر قرار داد و این ترجمه می‌تواند یادگاری برای نیکولو، همکاران و خانواده‌اش باشد.

او در مورد مطالعه این سفرنامه گفت: من پیش از سفر به ایران، متن این گزارش را خوانده بودم، و مشاهدات نویسنده را کاملاً دقیق می‌دانم، به‌ویژه در بخشی که به پیک‌نیک در ایران اشاره می‌کند تفاوت‌هایی که بین پیک‌نیک در دو کشور وجود دارد، برایم جالب بود. همچنین فرازهایی از این کتاب، همان‌طور که برای افراد در سال 2005 جذاب بوده، می‌تواند برای امروزی‌ها هم جذاب باشد؛ کتابی که کهنه نشده است.

ایدالو با اشاره به کتاب «نامه‌های ایرانی» اضافه کرد: این کتاب توسط مونتسکیو در قرن هجدهم منتشر شده است. او در این کتاب، برای توصیف فرانسه زمان خویش، از توصیفات مسافرانی استفاده کرده که فرانسه رفته و این کشور را توصیف کرده‌اند و کتاب «دستار و گل سرخ» حاصل روایتی عکس است؛ یعنی شاهد حضور یک فرانسوی در ایران هستیم که خاطرات و مشاهدات خود را از این کشور نوشته است و می‌تواند برای ایرانی‌ها جالب باشد. در این کتاب همه چیزهای غافل‌گیرکننده و جذاب در مورد ایران مطرح شده‌اند و می‌تواند زمینه‌ای برای دوستی دو کشور باشد.

دبیر اول سفارت فرانسه در پایان این نشست گفت: اگر بخواهم فصلی را در مواجهه یک فرانسوی با فرهنگ ایرانی بر محتوای این سفرنامه اضافه کنم، آن فصل شناخت ادبیات فرانسه توسط ایرانی‌هاست؛ چرا که این شناخت نسبت به نویسندگان نه چندان معروف فرانسوی، برایم جالب است. برای همین همیشه به کسانی که از فرانسه به ایران می‌آمدند توصیه می‌کنم که ادبیات فرانسه را بخوانند تا توسط ایرانی‌ها غافلگیر نشوند.

کتاب «دستار و گل سرخ؛ بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در ایران»، به‌تازگی از سوی انتشارات «لوح فکر» منتشر شده و به بهای 75 هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان به دنیای سفرنامه‌ها قرار گرفته است.

صوت نشستِ «دستار و گل سرخ»
ویدئوی نشستِ «دستار و گل سرخ»