…و تو چه میدانی که شب سرنوشت چیست؟!
متنهای مرتبط با مناجات سر نوشت نوشتۀ محمدحسین قدوسی
ا. دربارۀ شبهای سرنوشت
2. کمکردن درجهٔ خلوت
3. رو در رو با قرآن
4. مخاطبه با قرآن
دربارهٔ شبهای سرنوشت
شبی که از هزار ماه ،”تمامی زمان ها” بالاتر و “سرنوشت ساز تر” است .
کارگزاران آسمان؛ “تمامی هستی” در این شب به زمین؛ “دنیای شما” فرو می آیند…
…خط زندگی انسان در شب قدر با تمامی کائنات مواجه می شود.
شب قدر تمامی آسمان به ملاقات زمین می آید و تا طلوع فجر صادق در اینجا می ماند.
سرنوشت انسان که نیمی از آن در گذشته رقم خورده است، این بار در این “نقطه تلاقی” برای آینده ای که در پیش است، معین می گردد.
اما نقش این انسان زخم خورده و گرفتار که خداوند در کتاب آسمانی او را “ظلوم و جهول” می داند چیست؟ او که از بهشت آسمانی هبوط کرده و در این زندان زندگی این جهانی پیوسته در تب و تاب رفتن به همان نقطه ای است که از آن بازآمده، چگونه در این ساعات اندک می تواند سرنوشت خود را از “دیو و ددی که از آنها ملول است” جدا کند و به انسانیت خود باز گردد؟ “فجر صادق” که همان “رکن آسمانی در زمین” و حجت زنده تمام فضیلت ها است در این زندان تباهی ها در انتظار است تا ما به سوی او بازگردیم؛ اما چگونه؟ فرشتگانی که در این نقطه ملاقات توقف نموده اند و در هر موضوعی به سلام مشغولند تا زمانی که نقطه پرگار این دائره هستی، همان صبح راستین، همو که رابطه آسمان و زمین است فرمان بازگشت در کشد… اما انسان در این نقطه کوتاه و سخت و سرنوشت ساز چه چاره ای دارد مگر به میدان آوردن تمامی موجودیت خویشتن: “مناجات”. مناجات یعنی “بازگشت انسان به هویت خویشتن” و “نگریستن به خود” و “خود را در مقابل تمامی کائنات عرضه کردن” و “رها شدن از این زندگی روزمره” و “ساعتی مواجه شدن با تمامی هستی که در این شب به ملاقات آدمیان آمده” و در نهایت”رقم زدن سرنوشت خود به دست خویشتن”…
کمکردن درجهٔ خلوت
گاهی انسان در مراقبه دچار مشکل میشود به این صورت که با خلوت، افکار زائد بیشتر هجوم میآورند و نهتنها با خلوتِ فیزیکی، به خلوت فکری نمیرسد بلکه آنچه که در حالت عادی در ذهن نداشته در وقت خلوت به او هجوم میآورند و در واقع وضع او بدتر از قبل هم می شود و از خلوت فکری فاصله بیشتری میگیرد.
این وضعیت و چگونگی آن و راهحلها برای افراد و وضعیتهای مختلف فرق می کند و نمی توان حکم کلی برای افراد داد:
برای بعضی باید ترک خلوت را توصیه کرد و برای بعضی تغییر آن و نیز راهحلهای دیگر.
اما در این میان تکنیکی وجود دارد که برای همه قابل استفاده است و میتوان از آن برای بعضی امور استفاده کرد.
به طور طبیعی انسان در خلوت سعی میکند که تمام جهان خود و تمامی امور بیرونی را کنار بگذارد و تنها باشد و بدون فکر و بدون هیچ زائدی.
اما میتوان درجه خلوت را کاهش داد به این صورت که یک موجود یا بخشی از جهان خود یا هر چیز دیگر را در خلوت خود سهیم کرد و از آن به عنوان ابزاری برای بیرون کردن مابقی امور استفاده کرد.
این شریک خلوت انسان میتواند یک فکر، ذکر، شیئی بیرونی، خوردنی، نوشیدنی یا حتی یک شمع و یا هر چیز دیگری باشد که این اثر را دارد.
در این حالت انسان به جای اینکه تمام اشیا و افکار را بیرون بریزد نیروی تمرکز خود را بر روی چیزی یا بخشی از این امور تنظیم میکند و انگار که تنها آن را هدف گرفته و قصد دارد آن را نگاه دارد.
در این حالت تمام امور دیگر کنار گذاشته و ترک میشوند و دنیای ذهنی انسان ناگهان با یک کاهش شدید حجم و مشغولیت روبرو میشود و مانند شوکی ذهن و روح انسان را از ان آلودگی و اشتغال قبلی نجات میدهد و همان اثر خلوت را خواهد داشت بلکه در ابتدا اثر آن بر روی انسان شدیدتر و کاملتر است.
اینکه چه چیزی را انسان به عنوان شریک خلوت انتخاب کند و چگونگی استفاده و چگونگی توجه، کاملا اختیاری و مربوط به نتیجه آن است.
حتی ممکن است توجه به شریک به صورت مستقیم نباشد و حالت ضمنی داشته باشد مثلا انسان گاهی اگر در تاریکی خلوت کند خواطر به او هجوم میآورند اما روشن کردن یک شمع این هجوم را از بین میبرد حتی اگر به آن توجه نکند.
رو در رو با قرآن
– قرآن که کتاب آسمانی مسلمین است همچون جزئی از زندگی ما همیشه و در همه احوال حضور دارد و به اشکال و طرق مختلف با آن در زندگی عجین هستیم. مومنین بسیاری به شکلهای مختلف به آن میپردازند و هر کدام برای خود سهمی از آن را انتخاب میکنند: قاریان، قرآنپژوهان، مفسران، آنان که به دنبال معارف قرآن هستند و مردمان دیگری که هرکدام به نوعی بخشی از زندگی خود را با قرآن عجین میکنند.
۲- زنده بودن قرآن در زندگی مشروط به اعتقاد انسان نیست حتی کسی هم که اعتقاد ندارد مجبور است برای نفی اعتقاد خود به قرآن با آن رودررو شود و نیز اینکه قرآن پدیدهای سهل و ممتنع است و سادگی در عین صعوبت در نگاه هر فردی که با آن رودررو میشود عیان است جدای از اینکه به قصد تایید آن رفته باشد یا انکار.
۳- بسیاری در قرآن درس زندگی میبینند و نصیحت میپذیرند و اخلاق و فرهنگ میآموزند، در چنین نگاهی قرآن حداکثر کتاب اخلاق است و نصیحت و نه بیشتر از آن! اگرچه چنین بهرهای از قرآن نادرست نیست اما این تفاوت بسیاری دارد از نگاهی که باید. به اضافه اینکه مگر ما کتاب اخلاق و نصیحت به اندازه کافی نداریم پس چه دلیلی دارد انحصار قرآن به بعضی از امتیازها؟ این را باید اضافه کرد بر اینکه در جامعههایی مانند ما که دستگاه رسمی تبلیغ و موعظه و نصیحت همه اذهان و افکار را به فوق اشباع رساندهاند آیا نباید برای تعادل انسانها و نسل جوان از حجم این مفاهیم کاست و اندکی از افراط در این امور کم کرد؟
۴- قرآنپژوهان و بسیاری از طالبان علم به تحقیق و پژوهش قرآنی میپردازند و وقت و نیروی خود را صرف کشف رموز قرانی ، حل معضلات و جواب گفتن به شبهات و اشکالات آن میکنند. همچنان که بسیاری از متفکران و متکلمان و زبان شناسان به سوال و جواب پیرامون مسائل عصری قرآن و چگونگی وحی و نزول آن ، جلوههای خاص قرآنی چون قدرت و خشونت و حکومت و حقوق بشر میپردازند. سعی همه آنان مشکور و توفیق آنان روزافزون باد! اما آیا قران حقیقتی ورای این امور و یافتههای ذهنی ندارد؟ چنین تصورات و یافتههایی تنها در محدوده ذهن و اندیشه هستند و نهایت تلاش آنان در برآمدن متنی است که از این اشکالات پاک و پاکیزه بیرون آمده، اما آن حقیقتی که ارزش ساز است و ورای همه زمانها میتواند زندگیساز باشد چیست؟
۵- فقیهان و عالمان از قرآن احکام دین و ابواب فقهی برمیآورند و از قرآن بهرهها میگیرند. همچنانکه بسیاری از قرآنپژوهان در این امر دقت میکنند و بحثها و گفتگوها از آن میسازند اما در این جریان -با همه ارزش آن- چه تفاوتی بین قرآن و یک متن حقوقی -حداکثر- وجود دارد؟
۶- هنرمندان و هنردوستان از متن قرآن و داستانهای آن محصولات بسیار میسازند و چه غوغا و هیاهو بر گرد آن برنمیافرازند و چه مدعاها در اهمیت و آثار و نتایج آن و سیل مخاطبانی که گیشهها آباد کردهاند! بدون تردید زحمات آنان ارزشمند و قابل قبول است اما در این بهره ها آیا نگاه به قرآن ورای یک کتاب مرجع برای این امور است؟ آن حقیقتی که توسط عرب جاهلی چنان فهم میشود و از جامعه عقبمانده آنان ، تمدنی عظیم میسازد و در طول زمان و در میان فساد حکومت ها و ضعف عملی مسلمین و مشغولیت عالمان دینی خود را در اوج نگه میدارد و پاک و منزه و دست نیافتنی به امروز می رسد چه تناسبی با این نگاه دارد؟
۷- مردمان بسیاری در زندگی روزمره خود به صورت عادی به قرآن مراجعه کرده و به شکلهای مختلفی از آن استفاده میکنند. هرکدام از اینها در جای خود معتبر و ارزشمند است. اما جدای از توجه و استفاده خودجوش از قرآن در زندگی و حیات روزانه، حقیقت قرآن چیست و رمز روردررویی با آن کدام است؟ آیا ما نباید با کنه این حقیقت و ذات مخاطبه با قرآن آشنا بشویم و صحیح و سقیم را از هم بشناسیم و بدانیم که در کدام نقطه قرار داریم و به جهتی باید حرکت کنیم؟
۸- اما در متون دینی نیز آثاری از این شگقتی در برابر قرآن مشاهده میشود از جمله عجیبترین اینها سوره جن است که روایت اولین اطلاع و برخورد جنیان با قرآن است. جنیان که موجوداتی بااطلاع بودند و حتی طبق این متن در آسمانها و منابع خبری آن به گوش مینشستند و از همه چیز با خبر میشدند هنگام نزول این متن جدید چنان به شگفتی میافتند که از آن با واژه “عجیب” یاد میکنند و در عین ایمان به آن اظهار بیاطلاعی میکنند که ” نمیدانیم آیا شرّ –و عاقبت بدی- برای اهل زمین در انتظار است یا پروردگار لطف خاصی در حق آنان روا خواهد کرد؟!” آیا چنین حقیقت عظیمی با پژوهش ذهنی و روایت هنری و فقاهت ظاهری قابل کشف و وصول است؟ چنین است که صادق آل محمد علیه السلام به آن عالم و قرآنپژوه بزرگ و مشهور و ماندگار که خود از شاگردان دیرین امام صادق است میگوید “تو به فهم حرفی از قران –حرف و نه کلمه یا جمله- نائل نمی شوی!”
۹- همه این رفتارها در حد خود میتواند درست باشد و نباید آنها را کنار گذاشت اما رودررو شدن با قرآن به معنی ورود به عالم دیگری است. قرآن کنه و جوهره همه عالم است؛ با تمام اشیا و حوادث و خالق و مخلوق و غیر آن. قرآن همه چیزی است که خداوند در باره تمام عالم میخواهد بگوید. همه جزئیاتی که ما در آن هستیم و همه کلیات، گذشته و آینده؛ هر چیزی که رخ خواهد داد و هر چه باید رخ دهد. هرچه که میتواند رخ دهد و هر چه که نمیتواند رخ دهد. شما به محض اینکه توجه به قرآن میکنید و به این رابطه تمرکز و توجه پیدا میکنید؛ به مقدار توجه و تمرکز خودتان، با تمام این “حقایق” و با این “عالم” یکی میشوید. وقتی وارد “عالم قرآن” شدید؛ هر چه تمرکز شما بیشتر شود این وحدت بیشتر تحقق پیدا میکند. هر چه که به این رابطه بیشتر توجه کنید و تمرکز در آن داشته باشید، این وحدت را بیشتر احساس میکنید. اینطور نیست که انسان جدای از قرآن باشد و قرآن راهنمایی و تخاطب و تکلم با انسان کند. انسان چون موجی است که در دریای قرآن غرق است و یک لحظه متوجه میشود که او هم خودش از این دریاست و جدای از آن نیست و میبیند و میفهمد آنچه را که باید بفهمد. اثار جانبی و “حاشیه قرآن قرارگرفتن” غیر از تماشا و ورود به “حاقّ قران” است. حاقّ قران مانند “نگاه کردن به خورشید” است. همه انسان ها در حال استفاده از نور خورشید هستند، از گرما و نور آن و پژوهش های بسیاری در حال انجام است تا از نور خورشید برق بگیرند، اما اینها غیر از نور مستقیم خورشید است. آن نور آنقدر قوی و مستقیم است که میسوزاند و نابود میکند. توجه مستقیم و عینی به قرآن فراتر از تاثیرهای ذهنی است و آن عین وحدت با قرآن است .
۱۰- در این دنیای متحد همه چیز درحالت فعلیت یافته مشاهده میشود. همچون کسی که به انتها رسیده و در حد خود سوال و جواب و پژوهش و روایت و هنر و اجرا را یکجا درک و لمس میکند در عین اینکه دنیای او از همه اینها بالاتر است. انسان با ورود به عالم قران گویی به باطن عالم سفر کرده و دنیای شفاف و روشن و پیدای او متفاوت از دنیای فعلی است و بالاتر و مسلط بر آن و هرچه که ورود انسان به این جهان کامل تر باشد آن را بیشتر مشاهده میکند.
۱۱- برای درک این جهان باید در قرآن تمرکز کرد. تا وقتی که این تمرکز را انجام نشده امکان ورود به این جهان را نیست تا چه رسد به چشیدن و لمس کردن و متحد شدن با آن. تمرکز انسان بر متن مقدسی است که در واقع خود حقیقت و عینیتی است ورای هر درک و حدس و رمزگونه و راز آلود. انسان وقتی رودروی قرآن قرار میگیرد باید تمرکز درست و کاملی بر آن داشته باشد. نگاه او به قران مثل کتاب عظیمی باشد که تمام آن را نمیفهمد و اگر هم میفهمد آنقدر اندک است که ثمرهای ندارد و یا آنقدر توضیح واضحات است که مفهوم ارزشمندی ندارد تا انسان برای این مفهوم خود را معطل کند . بنابراین او قرآن را دنیایی میبیند که “درک او از آن بسیار کمتر از عینیت و واقعیت آن ” است و هنگام قرائت وقتی آن را در دست میگیرد چون” محموله ای ورای همه عالم “است که دردست اوست و دریای مواجی است که هر موج آن در هر لحظه میتواند دنیای عادی او را زیرورو کند.
۱۲- هنگام تمرکز بر قرآن علاوه بر توجه به حقیقت برتر قرآن و عالم و دریای مواج عینیتی که در آن نهفته است، توجه به نفس نیز طریق و روش ارزشمندی است که ما را به این حضور میرساند. توجه به خود در اینجا همراه با حضور انسان در معبد قرآن و دنیای آن است. انسان به خویشتنی توجه میکند که رودروی قرآن و در آستانه ورود به عالم قرآنی است. پس توجه توجه به نفسی است که در این رویارویی قرار دارد و خودبخود او را غرق در دریای قرآنی میکند و هرچه که توجه به نفس بیشتر و کاملتر باشد ورود به عالم قرآنی کاملتر است.
۱۳- اما بدون ترک و گذر از “دنیایی که در آن هستیم” و “باورها و دریافتهای سخیف خود” چگونه میتوان در آسمان قرآن پرواز کرد؟ “انکار” ، اصل و اساس رودررویی با قرآن است “انکار تمام آنچه که از آن درک میکنیم” و اعتراف به اینکه درک و باورهای ما باعث دوری ما از حقیقت قرآن است و “استغفار از تمام جهانی که پیرامون این متن مقدس برپاکردهایم”. درک این نکته بسیار مهم است که ما چرا باید تمام باورهای خود را مورد تردید و شک قرار دهیم. چرا معصوم به عالم بزرگ میگوید “حتی یک واو هم از قران درک نکردهای!” این کلام مبالغه یا بی انصافی نیست. اگر قران حقیقتی ورای این درک ما ندارد و قابل دسترسی تمام عیار است پس آن عظمت و برتری در کجاست؟
۱۴- آنچه که ما را از انکار و گذر از باورهای خود بازمیدارد ترس از نتایج آن است! ترس از اینکه اگر آنچه را که درک کردیم کنار بگذاریم چه برای ما میماند و ترس از هیچ و پوچ شدن نگاه ما و بازماندن از ثواب قرائت و ردشدن و بسیار بهره بردن از این عبادت. در مواجهه و مخاطبه با قرآن و وقتی معاینه با آن انجام میشود و انکار که در ذات قرآن هست در ذات اندیشه و وجود انسان جای میگیرد، چنان لذتی برای شما حاصل میشود که زیبایی و نشاط و فرح آن با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، گویی در بهشت هستید. اما آن چیزی که مانع انسان است همان حالت “معاملهگری و کاسبکاری” انسان است که هر چیزی را با “اجر و حساب و کتاب” میخواهد و حاضر نیست از آن فراتر رود. آن حقیقتی که او در آن قرار گرفته و “عین حقیقت” است را فدا میکند چون واهمه دارد که آیا در این مسیر “سود و اجر و فیضی هست یا نه؟!” متن حقیقت را رها میکند برای نتیجه موهومی که عادت کرده اعمال خود را با آن بسنجد و میزان کند. این است که سالها و سالها در محضر قران قرار دارد اما این کاسبکاری نمیگذارد که این رایحه را استشمام کند و لذت آن را به دست آورد و البته اگر کسی یک بار این لذت را چشید دیگر به کمتر از آن راضی نمیشود. اگر لحظاتی این لذت برای انسان حاصل شود، میفهمد که چه اشتباهی کرده و چه کلاهی سر او رفته است. معارف دینی تماما واضحات هستند اما در قرآن شدت وضوح به حدی است که مانع درک انسان است. این است که پیوسته معارف قران را با معامله و حسابگری و برنامهریزی به مقیاس میگیرد : “چگونه استفاده کند؟” و “چگونه توضیح دهد و توجیه کند؟”، “چگونه مسائل آن را حل کند؟” انسان چه مومن باشد و چه کافر ، با همین حسابگری خود باعث میشود که “این ابتداییترین لذت” را از دست بدهد. شاید دلیل اینکه در ابتدای نزول قران، آیات این قدر موثر هستند ، این است که فرصت این حسابگری را نداشته اند. آیات مانند صاعقه فرود میآمد و اثر خود را میگذاشت. اثر آن ناشی از این بود که فرد فرصت فکر و اندیشه و “برنامهریزی و قرآنپژوهی” نداشت. اما به محض اینکه عصر نزول میگذرد ، روحیات حسابگر و “معاملههای ظاهری معنوی” دینداران غالب میشود و آثار آن از بین میرود، مگر آثار جانبی که غیر از لذت بردن از حاقّ قرآن است.
۱۵- اما تمام این حیرت و سرگردانی و پرواز که هنگام رودررویی با قرآن ایجاد میشود پس از بیرون آمدن از محضر قرآن به “درک و معرفت و فهم” تبدیل میشود. همچون دریانوردی که هفت دریا را دیده و بهرهها برده و تجربه ها کسب کرده اکنون نگاه دیگری به عالم دارد و ریز و درشت آن را به گونه دیگری میبیند. اگر قرائت و حضور نزد قرآن به درستی انجام شده باشد، اثرش بر روی زندگی انسان مانند شوکی است که به قلب انسان وارد شده: قلب معرفتی انسان که به دلیل گرفتاری او در زندگی روزمره ضعیف و کم کار و غیر فعال است با این شوک ، “حرارت و نشاط و زندگی” مییابد و تمام نگاه و معرفت و درک او دگرگون شده، تو گویی زندگی جدید و دوبارهای پیدا کرده است. اگر حضور در معبد قرآن و دستور گرفتن و راهنمایی خواستن از آن را کسی طالب باشد ، معنی صحیح آن این است: چه بسا با “نگاه درست و کامل و عمیق” به صفحهای از قرآن انسان دچار چنان دگرگونی عمیقی میشود که “مشکلات فکری و گردنههای معرفتی” او سهل و هموار میشود.
۱۶– اما چنین استفاده درست و عملی از قرآن نیازمند ظرفیت ایجاد کردن در خویشتن است. انسانی که گرفتار “باورها ، اعتقادات ضعیف، نگاههای کوتاه و زندگی روزمره پرمشغله و گرفتار” است چگونه جرات پیدا میکند که از آن گذر کند و رودررو با “دریای وجودی” قرار بگیرد که قرآن “مظهر و تمامی” آن است؟؟ قرآن خود میگوید که این کتاب آن کس را هدایت میکند که “اقوم” است و آن کس اقوم است که بر “خویشتن خویش” بیش از دیگران “برپا و استوار” است و ظرفیت استفاده از قرآن را دارد…
مخاطبه با قرآن
گرفتاری های مادی و معنوی ما را خسته و بی تاب کرده و چنان در گردنه های زندگی دچار ملال و سختی شده ایم که با تمام قوا به دنبال رهایی از تمام “طبیبان مدعی” هستیم …
اکنون رمضان را در پیش داریم و به ماه بهار قرآن وارد می شویم:
اگر قرآن تنها همین کلمات و نوشته هاست، چگونه می تواند مشکل ما را حل کند؟
آن قرانی که مولا علی در خطبه ۱۹۷ نهج البلاغه چنین توصیف می کنند، کدامین قرآن است و چرا ما را به آن دسترسی نیست:
«قرآن چشمه هاي دانش و درياهاي علوم است…، نهرهاي جاریِ زلال حقيقت، و سرزمين هاي آن است. دريايي است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه هايي است كه آبش كمي ندارد. محل برداشت آبي است كه هر چه از آن برگيرند كاهش نمي يابد. منزل هايي است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد و نشانه هايي است كه روندگان از آن غفلت نمي كنند. كوهسار زيبايي است كه از آن نمي گذرند … قرآن دارويي است كه با آن بيماري وجود ندارد، نوري است كه با آن تاريكي يافت نمي شود … محل امني است براي هر كس كه آنجا وارد شود، راهنمايي است براي آنكه از او پيروي كند، وسيله انجام وظيفه است براي آنكه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد … چگونه است که نه از آن زلال، آبی به من می رسد و نه از آن حقیقت؟ نه این علامت را می یابم و نه راه و رسمی در ان می جویم؟»
خود قرآن می فرماید:
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ اَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ.
ما به زودی نشانه های خود را در آفاق جهان بیرونی و در مراتب دنیای درون به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان، آن حقیقت نامتناهی آشکار گردد. آیا برای درستی این واقعیت برتر کافی نیست که چنین حقیقت بدیهی در تمام تحولات جهان حاضر و آشکار و قابل دسترسی است؟! آنان که این واقعیت را نمی پذیرند، خود در اصل رودرویی با خداوند تردید دارند. بدانید که تردیدی در این نیست بلکه آن حقیقت بی نهایت بر تمام جهان و اجزای آن مسلط است و در ذات آن وجود دارد.»
این آیات کجا هستند؟
آیا تنها برای انسان های برتر است؟ پس ما فقط به تماشای جهان آمده ایم؟ مقام خلافت الهی که برای ذات انسانی نگاشته شده، چگونه است؟ ما چیزی از آن را صاحب نیستیم حتی با کمترین مقدار؟ کدام دلیل عقلی و نقلی چنین محرومیتی را برای ما تجویز کرده است؟
روح امیدوار و سرکش ما در مقابل این حقارت و کوچکی و محرومیتی که از نگاه غلط و نادرست به انسان و جهان بر می خیزد، تسلیم نخواهد شد. قرآن کلام خداوند است و مخاطب آن همه انسان ها هستند. اگرچه عده خاصی به مرتبه عمیق درک و فهم قرآن می رسند، اما مابقی انسان ها هم از این خطاب باید سهم خود را داشته باشند؛ همانطور که عرب جاهلی از طریق این خطاب قرآنی ایمان می آورد. پس چگونه است که ما به دنبال این خطاب نمی رویم؟ آیا راهی هست که ما مخاطبه با قرآن را آغاز کنیم؟ با آن سخن بگوئیم و از او بشنویم؟
تمام شکست ها و محرومیت ها و دوری ما، نه از ذات انسانی بلکه از باورهای غلط، رفتارهای نامناسب، روش های غیر انسانی و دور شدن از خویشتن مقتدر و قدرتمند است. در این رمضان اراده آن را داریم که با سرمشق گرفتن از این خطبه و این آیه -تنها همین و دیگر هیچ- تمامی دنیای مادی و معنوی، و تمامی آموخته ها و تمامی انبار اندیشه و تفکر خود را رها کنیم و در مقابل اقیانوس بی انتهای قرآن تنها خود باشیم، و خود، و دیگر هیچ چیز دیگر …
برای مخاطبه با قرآن باید علاوه بر آزاد کردن ذهن و فکر و روح، در محیط ایزوله ای قرار گیرید و در هنگام مخاطبه نه از مشغولیت مزاحم بلکه از هر نوع مشغولیتی خودداری کنید. علاوه بر ایزوله فیزیکی و بیشتر از آن، کنار گذاشتن هر نوع تحلیل و تفکر و توجهی است که می توانید به آیات قرآن، ترجمه و تفسیر آن داشته باشید. به عبارت دیگر باید تمام اینها را کنار بگذارید و همچنین به طور کلی کنار گذاشتن تمامی آنچه که تا کنون درباره دیانت، قرآن و معنویت آموخته اید؛ کنار گذاشتن جهان معنوی و مادی که در آن زندگی می کنید-تنها در ساعتی اندک و در هنگام مخاطبه- که ممکن است کاری دشوار به نظر برسد اما شما هر مقدار که برایتان مقدور است انجام دهید.
منتظر هیچ نتیجه ای نباشید. هر نوع انتظاری تمامی تلاش شما را برباد می دهد! تمامی آنچه که انجام می دهید، تمامی عمل شما و تمامی فعیلت شما عبارت است از «انجام ندادن و بی فعل بودن و اقدام نکردن» … شما هیچ خواهید شد، هیچ و هیچ و هرگز به این هیچ شدن هم دل نبندید و منتظر نباشید و طمع به این یک ساعت خود نبندید؛ شما اصلا در این یک ساعت وجود ندارید … یک ساعت نیستی را تجربه کنید، یک ساعت استراحت کنید، یک ساعت انسان باشید و از حمل باورها و افکار و اعمالی که عمر خود را برای آن تباه کرده اید، دست بردارید.
مناجات سرنوشت، شب نخست:
دورِ نزدیک
تفسیر فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی