رویدادها

یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی

یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی

یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی

یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی

یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی

یادبود اولین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی (مترجم، نویسنده و منتقد ادبی)
با حضورِ احمد ابوالفتحی، سعید اسلام‌زاده، محسن حکیم معانی، احمد خالصی، احمد فاضلی و امیررضا مافی
دوشنبه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۱

  • به یادِ عاشقِ بلوط‌ها (در سوگ دکتر مجتبی گلستانی)
    ✍ سعید اسلام‌زاده

اسفند سال 1395 بود که برای چهارشنبه شبِ برنامه تلویزیونی سفید، موضوع ضرورت‌ها و آسیب‌شناسی نقد ادبی را پیشنهاد دادم. برای دعوت مهمان، نیاز به فکر کردن نداشتم، چون با شناختی که از مجتبی گلستانی داشتم این موضوع را انتخاب کرده بودم. می‌دانستم که بحث به فلسفه خواهد کشید و اینکه اصولاً نقد و نقادی امری است در زمرۀ فلسفه و تولید اندیشه و صرفاً خوب و بد گفتن از یک اثر نیست. مجتبی با مهر همیشگی‌اش دعوتم را پذیرفت و رودرروی هم یک ساعت از نقد و ادبیات حرف زدیم و خوش گذشت…

مجتبی گلستانی نقد را و دیدگاه‌های بزرگان نقد و اندیشه جهان را عموماً بیواسطه ترجمه می‌شناخت و متون اصلی را خوانده بود و همین ما را مطمئن می‌کرد که در برنامه، حرف‌های دست اول خواهیم شنید و مجتبی همیشه با آن لحنی که در ابتدا آرام بود و بعد شور و حالی پیدا می‌کرد که از شعف ادبیات و فلسفه و نقد بود، حرف میزد، حرف‌هایمان گل می‌انداخت و سر که می‌چرخاندیم، ساعت برنامه گذشته بود و باید جایی همان وسط‌ها که تازه گل آتش حرف‌ها بود درز می‌گرفتیم تا نوبتی دیگر… این نوبت‌ها برای من غنیمتی بود تا در برنامه‌های رادیویی و گاهی تلویزیونی، گریزی بزنم به دانستن‌های او و زیرِ زبانش را بکشم تا از فلسفه و شعر و داستان برایمان بگوید. گاهی هم زیر شعله را زیاد می‌کردم و مخالفت می کردم تا گفتگویمان سر و صدایی هم بکند و چند نفر خوابزده را بیدار کند.

بعد از آن سال‌ها و روز‌ها و ساعت‌های دوست داشتنی که از آغاز دهه نود شکل و شمایل پیدا کرده بود، شب‌های زیادی بود که دور هم می‌نشستیم به نوشیدن چای و آشپزی و حرف زدن از موسیقی و هنر و ادبیات… وقتی هم که سرخوش بود، می‌زد زیر آواز و بیتی در شور و همایون زمزمه می‌کرد.

همین تیرماه پارسال بود که قرارمان بر این بود تا شب دیگری را دور هم بگذرانیم به ضیافت همیشگی… ضیافت بلوط‌ها و پاره‌هایی از نوشته‌های او و شعر‌های محسن حکیم معانی و کلام احمد خالصی و شور و ذوق او وقتی که از موسیقی و عرفان می‌گفت و چشم‌هایش برق می‌زد آن وقت که نام ابوالحسن خرقانی را می‌آورد… از تیرماه پارسال می‌گفتم. زنگ زدن‌های پی در پی و پیام دادن‌ها به جایی نرسید. مجتبی جواب نمی‌داد و پیام‌ها را نمی‌دید. با خودمان گفتیم لابد از ما دلخور شده. پسِ ذهن‌مان خاطرات را مرور می‌کردیم که چه گفته بودیم مگر؟ … تا آن صبح منحوس و گرمای طاقت فرسای تابستان هزار و چهارصد… بیست و هفتم تیر بود به گمانم. پشت فرمان بودم. چهارراه قاسم آباد تهران نو. – تلفن‌های بی‌وقت همیشه ته دلت را خالی می‌کند-. محسن گفت که: مجتبی رفت… با بغض گفت: سعید! مجتبی… دیگر چیزی نشنیدم. این وقت‌ها پایِ آموخته به کلاج و ترمز هم همه چیز را فراموش می‌کند… زمان و مکان را گم می‌کنی… هادی حسینی نژاد را گرفتم. گفتم: هادی! محسن چی می‌گه؟ هادی با بغضی غلیظ گفت: الان با خواهر مجتبی حرف زدم… کرونا مجتبی رو برد… و تازه آن وقت بود که فهمیدیم همه وقتهایی که مجتبی جواب ما را نمی داد در آی سی یو بوده…

وقتی که برای یادبود چهلم مجتبی در باشگاه اندیشه دور هم جمع شدیم، وقتی که نوبت من شد که حرف بزنم… وقتی که چند بیت از حافظ خواندم که: یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد… به جمله بعدی نرسیدم… چند دقیقه سکوت انگار همه حرف‌های من بود درباره نبودن مجتبی… و فقط بغض بود و واژه‌هایی که بر نمی‌آمدند… که هنوز هم نبودنش در باور ما نیامده… که هنوز هم با صدا و حرف‌ها و خنده‌هایش روز‌های رفاقت و دانستن را سپری می‌کنیم. مجبتی راه تازه‌ای را در نقد ادبی ما گشوده بود… و چه خوب که ما می‌توانیم هنوز بخوانیمش و و مجتبی در کتاب‌هایش زنده است.

__ منتشرشده در روزنامه آرمان ملی، یکشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۱

گزارش مختصر

نشست یادبود سالگرد دکتر مجتبی گلستانی نویسنده و منتقد ادبی با اجرای سعید اسلام‌زاده و با حضور و گفتگوی احمد ابوالفتحی، محسن حکیم معانی، محسن جوادی، احمد خالصی و سهیل محمودی دوشنبه ۲۷ تیرماه در باشگاه اندیشه برگزار شد.

  • احمد ابوالفتحی: مجتبی گلستانی خود را دیگریِ آن جامعه‌ای می‌دانست که او را غیرعادی فرض می‌کرد. بااین‌حال گلستانی با انرژی تمام در حیطه همان انسان‌های معمولی فعالیت داشت. گلستانی میان زیست روزمره و اندیشه لویناس که آینده را در اکنون جستجو می‌کند پیوند برقرار کرد. او به عشق پویا و خلاق رسید که عشق را پذیرش دیگری تلقی می‌کند.
  • دکتر محسن جوادی: کار گلستانی نقد ادبی بود ولی نقشه فکری جامع و مشخصی داشت و از همت بلند و اخلاق متعالی برخوردار بود. او نشان داد نه‌تنها به دیگران آزار نمی‌رساند که خود را با تمام وجود خود را موظف به کمک به دیگران می‌دانست. گلستانی به‌رغم احساس دیگری نسبت به نظام هستی بدبین نکرد؛ بلکه دیگردوستی و نوع‌دوستی بسیار داشت.
  • محسن حکیم معانی: رفتن گلستانی ضرر بزرگی به آینده نقد ادبی و نظریه‌پردازی ادبی وارد کرد. مجتبی با این‌که فرصت زیادی برای نوشتن پیدا نکرد، ولی داشت به شیوه‌های بدیعی برای بیان مقولات بینارشته‌ای دست پیدا می‌کرد. جنگل بلوط کتابی است که چارچوب اندیشه‌ورزی بدیع مجتبی را بیان می‌کند.
  • سهیل محمودی: مجتبی الگوی من و همه ماست؛ چرا که با همه دشواری‌ها توانست فلسفه بخواند و نویسنده و منتقد ادبی شود. برای بعضی رنج ها تسلیت گویی ممکن نیست.

گزارش مشروح

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، یادبود نخستین سال درگذشت مجتبی گلستانی مترجم، نویسنده و منتقد ادبی با حضور احمد ابوالفتحی نویسنده و منتقد، سعید اسلام‌زاده پژوهشگر و منتقد ادبی و مدیر کتاب‌فروشی کمان، محسن حکیم‌معانی نویسنده و منتقد ادبی، احمد خالصی پژوهشگر ادبیات، احمد مسجدجامعی عضو شورای اسلامی شهر تهران و وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، محسن جوادی معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و پژوهشگر فلسفه اخلاق، سهیل محمودی شاعر و نویسنده و جمع دوستداران و شاگردان او ۲۷ تیر ۱۴۰۱ در باشگاه اندیشه برگزار شد.

سعید اسلام‌زاده با اعلام اینکه هنوز هم برخی از دست‌نوشته‌های گلستانی باقی‌مانده‌اند که می‌توانند به عنوان کتاب منتشر شوند، اظهار کرد: مجتبی خیلی شعر دوست داشت و در آثارش از شاعران یاد می‌کرد. دست‌نوشته‌های مجتبی که هنوز چاپ نشده آنقدر است که چند کتاب از او بتوان منتشر کرد. سال گذشته این روز برای ما بسیار تلخ بود، روزی که خبر نبودن مجتبی را شنیدیم. محسن جوادی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن روز درباره فقدان مجتبی متنی نوشت و منتشر کرد.

احمد ابوالفتحی که از دوستان گلستانی بود، با بیان اینکه هنوز با گذشت یک‌‎سال که از رفتن او می‌گذرد، باور فقدانش دشوار است، گفت: این دشواری از یک منظر به این دلیل است که به مجتبی امید داشتیم. او پر از انرژی بود و در نگاهش به جهان خلاقیت داشت. این خلاقیت از جایگاهی بود که در مقایسه با سایر انسان‌ها، دیگرگونه بود و آن را از تجربه زیست به عنوان معلول به دست آورده بود.

این نویسنده درباره تجربه گلستانی از حضور در سازمان بهزیستی گفت: در جایی از کتاب در جنگل بلوط از تجربه خود با سازمان بهزیستی نوشت، در این سازمان اگر مشمول تحقیر نشوید، حتما مشمول وضعیت دیگری می‌شوید که از سر دلسوزی ناآگاهانه است. او نوشت مسئولان بهزیستی وقاحت را تا جایی رسانده‌اند که از معلول با عنوان « توان‌خواه» استفاده می‌کنند.

او ادامه داد: وقتی می‌خواهیم درباره مجتبی صحبت کنیم، باید از این جایگاه به او نگاه کنیم که او به خود از جنبه دیگری توجه می‌کرد. او به هر فرد عادی یادآوری می‌کرد که دیگری هم هست، که عادی بودن آن‌ها به بهای غیرعادی بودن فرد معلول تعریف شده‌است و حتی در سازمانی که مسئول خدمات‌دهی به معلول است، دیگری نامیده می‌شود.

ابوالفتحی با اعلام اینکه نه فقط درباره گلستانی بلکه درباره انسان‌هایی که دیگرگونه می‌اندیشند، صحبت می‌کند، ادامه داد: مجتبی گلستانی در کتاب در جنگل بلوط جمله درخشانی دارد« فلسفیدن بدون زخم خوردن غیرممکن است» این انسان و انسان‌هایی از این دست (زیرا نمی‌خواهم فقط درباره مجتبی حرف بزنم) دیگری بودن را تجربه می‌کنند. اما گلستانی با تاکید بر اینکه مانند شما نیستم، با تمام انرژی در ساعت‌های روز فعالیت می‌کرد و هموراه این مساله دیگری بودن را در چشم  همه می‌کرد.

این منتقد ادبی با اشاره به رفتارهای گلستانی، بیان کرد: رفتارهای او به این دلیل بود که جامعه بداند فردی که روی ویلچر نشسته هم حق حیات دارد، به همین دلیل کم از او برخورد خشن ندیدم. در لابه‌لای متون او می‌توانیم این تاکید بر بدن را ببینیم. تجربه زندگی اندیشمندانه، دست گذاشتن روی فلاسفه و اندیشمندان و پروژه بازخوانی مساله دیگری، اقداماتی است که مجتبی انجام می‌داد. ما می‌توانیم با تداوم این پروژه، او را تداوم بدهیم.

ابوالفتحی درباره ارجاعاتی که گلستانی در آثارش از امانوئل لویناس، فیلسوف فرانسوی می‌دهد، توضیح داد: مجتبی با ارجاع به لویناس می‌گوید، آینده دیگری است و ادامه می‌دهد. همچنین مجتبی با تاکید عجیبش بر عشق با تمام جسمانیتش می‌گوید عشق جدی و خلاق را نه در نفی دیگری بلکه در پذیرش دیگری باید جست‌وجو کرد.

او افزود: از خانواده گلستانی تقاضای جدی دارم تا متون بازمانده از او را منتشر کنند. من و خیلی از دوستان در این روند کمک خواهیم کرد. لازم است که پروژه مجتبی خوانده شود؛ زیرا سخنی برای گفتن دارد.

محسن جوادی سخنران دیگر این نشست بود. او گفت: اولین آشنایی ما بر می‌گردد به زمانی که خواستند وارد رشته دکتری بشوند. یک روز صحبتی میان ما شکل گرفت. او می‌گفت باید بتوانیم همدیگر را درک کنیم زیرا او در حوزه ادبیات و من فلسفه اخلاق فعال بودیم. او هیچ کم از دیگرانی نداشت که در دانشگاه حضور داشتند. همت بلندی داشت که فوق‌العاده بود. نمی‌خواست کمکی به دلیل معلولیتش از دیگری بگیرد.

معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و پژوهشگر فلسفه اخلاق با اشاره به نوع‌دوستی و دیگردوستی فوق‌العاده گلستانی افزود: مسائل در بحث سلبی اینکه نباید دیگری را اذیت کنیم، مشخص است اما اینکه چقدر باید به دیگران کمک کرد؟ همیشه سوال بوده‌است. تا جایی که می‌دیدم تمام توان خود را برای کمک به دیگران می‌گذاشتند و ویژگی کسانی را داشت که نقشه‌راهی برای خود دارند و همه کارش را معطوف به آن دنبال می‌کرد. خیلی بیشتر از چیزی بود که نشان می‌داد.

محسن حکیم‌معانی که سال‌ها با گلستانی همکاری داشت با بیان اینکه در این یک‌سال نتوانسته‌است درباره گلستانی متنی بنویسد، گفت: بخشی از ما جرا این است که یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم، اما بخش دیگر این است که نمی‌دانم چرا هنوز قدرت این را ندارم که بتوانم درباره مجتبی با تامل حرف بزنم و بنویسم. شاید بخشی ازاین ماجرا بر می‌گردد به نوع ساختاری که قلم مجتبی داشت. او با اینکه فلسفه خوانده بود و باید چهارچوب‌مند کار می‌کرد، یکی از چهارچوب گریزترین افراد بود.

او افزود: بهترین نمونه چهارچوب گریزی او کتاب در جنگل بلوط او است. این کتاب به هیچ چیزی شبیه نیست در عین حال فلسفه، ادبیات، شعر، نقد ادبی، داستان است؛ اما هیچ‌کدام نیست حتی نمی‌توان نام آن را جستار گذاشت؛ شاید یک نامه بلند است.

این نویسنده فقدان گلستانی را ضرر بزرگ در نقد ادبی و ادبیات دانست و افزود: مجتبی مجال زیادی پیدا نکرد که بنویسد و کار کند؛ اما در همین اندک زمان، به شیوه‌های بدیع نزدیک شده‌بود. این را در نامه بلند در جنگل بلوط توانست به ساختار تبدیل کند. اندیشه‌ورزی مجتبی داشت چهارچوب پیدا می‌کرد که او را از دست دادیم این تاسف بزرگ من است فارغ از اینکه دوست او بودم.

حکیم‌معانی با اشاره به اینکه همه در کرونا دوستان و اعضای خانواده خود را از دست دادند، ادامه داد: فقدان مجتبی از این نظر اهمیت دارد که چهارچوب فکری و روایی که مجتبی پیشنهاد می‌داد، کم شد. نه فقط کرونا بلکه سیستم بیمار ما به او مجال نداد. البته درد معاش و نان غم مشترک اهل فرهنگ است، اما در مورد مجتبی مساله فرق می‌کرد. او با تمام محدودیت‌هایی که داشت، هم محدودیت‌های فیزیکی و هم محدودیت‌های عامی که همه داریم، در کارش خیلی جدی بود.

به گفته این منتقد ادبی، سال گذشته بعد از فوت مجتبی و بعد از برگزاری رونمایی از کتاب در جنگل بلوط، قرار بر این شد تا کارها و پروژه‌های نیمه‌مانده مجتبی گردآوری و جمع شود. یک سال گذشت و این اتفاق نیفتاد. با امید که زودتر بتوان این کارها را انجام داد.

او با تاکید بر اینکه مجتبی در کارهایش روی شان انسانی تاکید داشت، بیان کرد: فارغ از نگاه سیاسی و اقتصادی حکومت‌ها، اینکه چقدر انسان در نظام سیاسی، ملاک و محور است، برایش مهم بود. وقتی در جامعه با مسائل برخورد می‌کنم می‌بینم که خیلی با این مساله فاصله داریم، شان من و شما کجاست؟ این شان من در جامعه است که مقابل خواهر و برادر خودم قرار بگیرم و با نزدیک‌ترین دوستان چالش‌های عجیب و غریب داشته‌باشم؟ جای اینکه بتوانیم کنار هم زندگی کنیم. امیدوارم یک جایی و به نوعی شاهد شانی باشیم برای افرادی که می‌خواهند فرهنگ ایرانی را حفظ کنند.

سهیل محمودی که با گلستانی رابطه خانوادگی دارد، با بیان اینکه جامعه به الگو نیاز دارد، گفت: جامعه بدون الگویی هستیم و به هر دلیل سیاسی و اجتماعی، انسان‌های بزرگ دیده نمی‌شوند. جامعه پذیرای الگوهای مهم نیست. چند اتوبان تهران به نام دانشمندان است و چند مراکز فرهنگی به نام اندیشمندان داریم؟ و چند مکان مانند باشگاه اندیشه داریم که بتوان با راحتی زیر سقف آن جمع شد؟

این شاعر و نویسنده ادامه داد: باید از خانواده شروع و برای فرزندان الگوهای جدی را معرفی کنیم. به نظرم بخشی از مجتبی که خیلی مهم است و باید بماند و خانواده و دوستان باید جاری کنند، الگو بودن مجتبی است. او کسی است که جای اینکه بساط اعتیاد به دست بگیرد سه تار به دست گرفته بود، او اندیشمند بود.

او به زحماتی که خانواده گلستانی برای پرورش یک فرزند متقبل شدند، اشاره کرد و افزود: معمولا موفق بودن این بچه‌ها تلاش خودش و خانواده‌اش است. شاهد بودم ۳۲ سال پیش مادر مجبتی، بچه هفت ساله را از طبقات مدرسه بالا می‌برد تا در نیمکت مدرسه بنشاند. نقش خانواده در پرورش فرزندان خیلی مهم است. این جهد برای به ثمر رسیدن مجتبی قابل ستایش است؛ هرچند با کاستی‌ها و معلولیت‌هایی که وجود داشت.

در پایان این نشست دو دوست گلستانی به یادش آواز خواندند و نهال درخت نارنج در حیاط باشگاه اندیشه کاشته شد تا مجتبی گلستانی همیشه در آن حیاط باقی‌بماند.

صوت نشستِ «یادبود اوّلین سال درگذشت دکتر مجتبی گلستانی»

رادیو گنجه: شمارۀ یکم (تقدیم به مرحوم مجتبی گلستانی)