حکمت نامتناهی, مکتب, مکتب کاوش‌های وجودی

حکمت نامتناهی (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)

حکمت نامتناهی (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)

حکمت نامتناهی (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)

حکمت نامتناهی (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)

حکمت نامتناهی (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)

حکمت نامتناهی (جست‌وجو و نگرانی لایزال انسان در دیالوگ با آفاق بی‌کران اندیشه)
نشست (۵۹) – کندوکاوی در نسبت هنر و امر نامتناهی (۳)
سه‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱

📝 چکیده

۱- راه تفهیم و تفاهم در تمام معارف بشری –در این نشئه- از طریق “خلق یک علامت و پیام” برای مخاطب است. این علامت می‌تواند هر چیزی در جهان باشد؛ همچون زبان و شکل و تصویر و عدد و صدا و غیره. همه اینها علائم و آثار خلق شده توسط انسان هستند به صورتی که مخاطب آن را دریافت کند.

۲- راه درک و تفهم مخاطب –پس از دریافت حسی آن علامت و اثر- این است که آن علامت را در سناریو و درامی از جهانی که می‌بیند و می‌داند قرار می‌دهد و از طریق ترکیب آنها، علامت را تفهم کرده و با خالق آن تفاهم می‌کند. جهانی که مخاطب اثر را در آن تفهم کرده، گاهی وسیع و گاه تنگ است و این جهان گاهی با خالق اثر اشتراکات بیشتری دارد و زمانی اشتراک آن بسیار اندک است. هرچه که مخاطب بتواند سناریو و فضای کامل‌تری از جهان خلق اثر یا علامت داشته باشد، می‌تواند تفهم بیشتری از آن بدست بیاورد و هر چه که اشتراک جهان درک شده مخاطب با جهان صدور اثر بیشتر باشد تفاهم بیشتری بین صادرکننده و گیرنده علامت و پیام ایجاد می‌شود و این در تمامی راه‌های تفاهم بشری مشترک است.

۳- هیچ اثر و پیامی نیست که مخاطب کاملاً با آن بیگانه باشد، بلکه حداقلی از تفهم ایجاد شده اما بیشتر از این حداقل، بستگی به این دارد که گیرنده پیام و علامت چه مقدار بتواند جهان همراه با پیام را توسعه داده و اشتراک خود را با صادرکننده حفظ کند. اگر این “توسعه و اشتراک” اندک باشد، پیام نزد گیرنده گنگ می‌ماند-همچون بیننده تئاتری که چیزی از از آن درک نمی‌کند. اما هر چه که “توسعه و اشتراک” بیشتری باشد، تفهمِ گیرنده پیام و تفاهم او با صادر کننده بیشتر و بیشتر می‌شود تا جائی که ممکن است محتوائی از پیام درک کند که صادر کننده مقصود نداشته یا فقط به صورت ناخوداگاه منظور نظر او بوده است.

۴- مراحل متعددی می‌توان برای درک منظور و پیام توسط گیرنده درنظر گرفت. ابتدا با حداقل درک اغاز می‌شود، سپس به درک ظاهری و بَعد درک عمیق و آنگاه درک باطن معنی و پس از آن مرحله‌ای را می‌توان در نظر گرفت که آن را باید “سکونت در جهان متن یا پیام یا صادر کننده آن” نامید. در این مرحله، فرد از علامت و پیام ظاهری نه تنها می‌گذرد بلکه آن را چون پلی قرار می‌دهد که فرد را به دنیایی می‌رساند که پیام از آن صادر شده و با بخشی از این جهان چنان آشنا می‌شود که گوئی خود صادر کننده پیام بوده است.

۵- مرحله سکونت بالاترین مرحله “تفهیم و تفهم” نیست. چه بسیار که فرد از این دنیای صادرکننده هم می‌گذرد و از طریق آن به دنیاهای دور دست و فراتر از دنیای صادر کننده رهنمون می‌شود.

۶- خروج از این جهان و فراتر رفتن از آن هم به یک اندازه و مرحله نیست و نام‌های مختلفی می‌توان بر آن گذاشت. از اضطراب‌های مقدس تا آشوب و حیرت و دغدغه‌مندی و احساس مسئولیت تا انقلاب معرفتی و تناقض وجودی و تعارض فهمی و بسیاری از امور دیگر. همچنین، علاوه بر آنکه “بُرد فراتر رفتن” متفاوت است، “نوع آن” نیز تفاوت‌های ذاتی دارد. می‌توان گفت که همچون تمام عینیت‌های جهان که بی‌نهایت بُعد معرفتی دارد، عینیت “فراتر رفتن” هم بی‌نهایت بُعد دارد و هرگز قابل تحدید نیست. تمام آنچه که در این بندها گفته شده در تمام معارف بشری در این نشئه مشترک است.

۷- صادر کننده یک پیام و علامت و گوینده و خالق اثر می‌توانند از اثر خود منظور نامتناهی داشته باشند و می‌توانند چنین منظوری نداشته باشند.  هر صادر کننده‌ای خود موجودی است نامتناهی -حتی اگر نداند و منکر باشد- و عینیتی که برای صدور پیام استفاده می‌شود هم، بُعد و جلوه و بخشی از این عینیت نامتناهی است، حتی اگر صادر کننده و استفاده کننده از آن نگاهی محدود و منکرانه داشته باشد. نتیجه اینکه هر پیام و علامتی می‌تواند بی‌نهایت انتقال مفهومی داشته و نیز هر پیامی می‌تواند اشاره‌ای به نامتناهی داشته باشد. این اشتراک تمام معارف و پیام‌ها و علائم بشری است و در این تفاوتی نیست. چه بسا یک “خبر کوتاه” از حادثه‌ای که انسان با جهان آن ارتباط عمیق و کاملی دارد و چنان انسان را غرق در دنیای واقعی می‌کند و چه بسیار “مثنوی و غزل خواندن” بر “پشمینه‌پوش تندخو” که هیچ ادراکی را نصیب او نمی‌کند. همه ما خبر کوتاهی از یک شخصیت کاریزما را به یاد داریم که به دنبال آن خلقی به میدان آمدند و بزرگترین اجتماع تاریخی در آن زمان را فراهم کردند و در مقابل زاهدان و عابدان و حتی دانشمندانی که صد بار بر آنان دیوان شمس و حافظ خوانده شده و هر بار از قبل منکرتر و مخالف‌تر گشته‌اند.

۸- وقتی صحبت از “نامتناهی” یا “امر دوردست” یا “حیرت انسانی” یا “مفاهیم آشوبناک” می‌شود تمام معارف و پیام‌ها در این مشترک هستند که هیچ دسترسی به آن نیست بلکه تنها “اشاره”، “استشمام” و “خبر” مفهوم دارد و هیچ “وصول” و “وجود” و “حسی” ورای این وجود ندارد. صحبت از “عنقای بی‌نهایت” وقتی شد، دیگر در آنجا “باد به دست است صیاد را” و تفاوتی بین معارف بشری –در این نشئه- نیست. بنابر این میزان و قدرت این “اشاره” و “دسترسی” و “استشمام” نسبت به نامتناهی می‌تواند در تمام پیام‌ها بستگی به فرد داشته باشد و تفاوت ماهوی بین راه‌های انتقال پیام نیست. چه بسا ریاضیدانی که غرق در امر نامتناهی از طریق کمیت‌ها و کیفیت‌های ریاضی است و چه بسا فیلسوفی که خود بالاترین هنر شعرورزی را دارا می‌باشد اما شعر را از “ماده خیال” می‌داند و تنها با تعقل به امر نامتناهی دست می‌یابد.

۹- اما معارف مختلف بشری علاوه بر تفاوت درنوع علامت و پیامی که به کار می‌برند، چه تفاوت دیگری با هم دارند؟ مسلم است که تفاوت عینیت‌های این نشئه نامحدود است و در اینجا هم همین حکم جاری و ساری است اما دو تفاوت در اینجا بیشتر مورد نظر است:

اول- هرچه که به علائم و پیام‌های حسی نزدیک شویم، علامت و جهان آن بیش از بیش حالت ملوس و قابل دسترس و ضروری پیدا می‌کند که خاصیت این نشئه و جهان آن است. در این سر طیف، مفاهیم فلسفی و ذهنی به همان اندازه مجرد و غیر قابل حس هستند که در سر دیگر طیف وقایع و حوادث زندگی روزمره و جهان مادی امکان فرار کردن از حس را ندارند و بشدت برای هر انسانی قابل درک و توجه هستند. مفاهیم تجردی کاملاً مجرد و غیر حسی هستند و در مقابل آن، عینیت‌های جهان مادی و زندگی روزمره کاملاً در مقابل آن هستند و اصولاً این تفاوت این نشئه است با نشئه‌های تجردی و غیر مادی.

دوم- اما مفاهیم تجردی قدرت و ظرفیت حمل مفاهیم را بسیار بیشتر و راحت‌تر دارند و در مقابلْ، عینیت‌های جهان بیرونی قابلیت این را دارند که بیننده را در امر متناهی‌تری محدود کنند و درک‌های دوردست از آنها سخت‌تر است و دیرتر حاصل می‌شود. نتیجه این دو مطلب این است که هرچه درک ذهنی‌تر و مجردتر باشد، کمتر ملموس است و بیشتر از وجود انسان فرار می‌کند اما وقتی امکان درک فراهم شد ظرفیت معرفتی بیشتر و راحت‌تری را فراهم شده و امکان امر دوردست در آن بیشتر است. اما درک‌های حسی‌تر و عینی‌تر کمتر فرار می‌کنند و راحت‌تر بوجود می‌آیند، اما امکان فرو بردن بیننده در “امر متناهی” و “زندگی روزمره” و “غفلت از نامتناهی” بیشتر است و با سختی بیشتری “امر دوردست” حاصل می‌شود. این تفاوت به نوعی به “قوس صعود و نزول” و فلسفه آن نیز اشاره دارد.

۱۰- “هنر” در میانه این طیف است: “دستی بر واقعیت” و “ورودی در خیال و خلاقیت” و “نگاهی به تعقل و تجرد” دارد. بنابر این در جایگاه ویژه‌ای است و این جایگاه به کار بسیاری از داعیان و پیام‌آوران “امر نامتناهی” می‌آید و بسیار از آن استفاده می‌کنند، اما همچون هر راه ارزشمند و حقیقت والا، به همان اندازه نیز در طریقت معکوس بکارگرفته شده است.

صوت «حکمت نامتناهی (۵۹)» – بخش‌های یکم دوم
ویدئوی «حکمت نامتناهی (۵۹)»