.
گفتوگوی سوگواران | سال شانزدهم
زیست پدیداری ائمه بعد از واقعهٔ عاشورا
با ارائهٔ
منصور براهیمی
محمدحسین قدوسی
دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳
ساعت ۱۶
دربارۀ نشست:
یادداشت از منصور براهیمی
غالباً در بحث از میراث عاشوراییِ امام حسین (ع)، از احادیثی یاد میکنیم که در آنها امامان بعدی، به سوگ نشستن و زنده نگاه داشتن این ایام را توصیه و تمجید کرده و خود نیز در مراسمی که به تدریج شکل یک سنت زنده و همیشه تپنده را به خود گرفت، حضوری فعال یافتهاند. گاه تعدادی از این احادیث، مثلاً دوازده، بیست یا چهل حدیث، را به مجموعهای بدل کردهایم که گویی بیانیه یا خط مشی زیستن سوگوارانهی هر کسی است که خود را مسلم و پیرو پیامبر اکرم میداند. گویا بازنمود تاریخی، اسطورهای و ارزشآفرین واقعهی عاشورا و آن چه میراث مسلمین از این کانون آتشین و آتشفشانی است چیزی جز احیا و باز-اجرای تکه تکه شدن غریبانه حضرت و یارانش در صحرای تفتیده و تشنهکام کربلا نبوده و نیست، بازنمودی که خطوط اصلی زیستن ما را در تمام طول سال و در تمامی عمر ترسیم میکند. در این میان آن چه غالباً مغفول میماند زیستن بالفعل و به عبارتی پدیداری آن حضرات در عمرهای کوتاه یا بلندشان است.
به زیست پدیداری امامانِ هُمام فقط تا آن حد پرداختهایم که موضعگیری آنان را در قبال قیامهایی که به اقتدا و پیروی از قیام امام حسین (ع) پدید آمد تعیین کنیم؛ کمتر هم به این نکته توجه کردهایم که سخنان ناهمساز آنان در مورد این قیامها خود مصداقی است از آن چه محور بحث «گفتوگوی سوگواران» در چند سال اخیر بوده است: یعنی زیستن در متن تناقضها. روایات متناقض در مورد قیام و شهادت زیدبن علی فقط مشتی از خروار است و این ناهمسازیها به حدی است که پژوهشگران این حوزه را دچار سرگردانی کرده و امکان هر نوع نتیجهگیری یا جمعبندی را بر حسب روششناسی پژوهش از آنها گرفته است. وقتی در روایتی منسوب به امام صادق (ع) میشنویم که ایشان شیعیانی چون هارون مکّی را میجویند که به مجرد اشارهی ایشان بدون هیچ چون و چرایی وارد تنور روشن میشود، گمان میکنیم به نتیجهای روشن و بدون تناقض رسیدهایم که میگوید اگر یاران پاکباختهای گرد حضرات جمع بودند، حتماً قیام میکردند، غافل از آن که در همان حدیث امام میفرماید که فقط اهل بیت میدانند چه زمانی هنگام قیام است.
نمیتوان از این نکته غافل ماند که زیست ائمه همان قدر تاریخی، اسطورهای و ارزشآفرین است که واقعهی عاشورا. پس اگر میشنویم که شادزیستی و اصالت فرح در زندگی، مورد توجه و توصیهی امامان بوده چگونه آن را با هستهی ملتهب، هستهی فرهنگساز و اسطورهآفرینِ عاشورا، در کنار هم مینشانیم؟ چگونه میتوان حزن مدام و شاد زیستن را همزمان تجربه کرد؟ آیا این همان به اصطلاح تجربهی کارناوالی است که ما در پرشورترین مراسم محرم و اربعین از سر میگذرانیم؟ چگونه هر جزع و گریهای مکروه است مگر جزع و گریه بر امام حسین (ع)؟
اگر واقعهی عاشورا ما را دعوت میکند که چشم بگشاییم و از هیچ انحراف و گناهی چشمپوشی نکنیم، چگونه است که امام سجاد، وارث بلافصل عاشورا، بخش عمدهای از زندگی را تغافل میداند و ما را دعوت میکند که در رابطه با برخی امور خود را به ندیدن بزنیم؟
اگر واقعهی عاشورا خط روشنی میان حق و باطل ترسیم میکند، چگونه است که پذیرش گرایشهای فکری گوناگون در کنار هم، یا عدم انعکاس اختلافات فکری در زندگی و در زیست اجتماعی، حتی در درون خانواده، مشی پذیرفته شدهی امامان به حساب میآید (بهخصوص در سه قرن اولیهی هجری). چگونه میتوان پذیرفت، که بنا به روایتی، امام باقر (ع) زمانی با زنی از قبیلهی ثقیف ازدواج کرد که او را بسیار دوست میداشت. اما در نهایت مجبور شد از او جدا شود، زیرا او پیرو مذهب خوارج بود و از دشنام علی (ع) دست برنمیداشت. با این حال جدایی از آن همسر، موجب ناراحتی و رنج او شد و این مسئله به طرز محسوسی بر سلامتش اثر گذاشت؟
… این رشته سر دراز دارد. بیاییم گفتوگوی سوگواران را در سال ۱۴۰۳ بر نحوهی میراثبری ائمهی هُمام از واقعهی عاشورا متمرکز کنیم، بر آن گونه از میراثبری که در زیست بالفعل ایشان تجلی آشکار دارد. همان زیستی که میراث ما و تمام مسلمانانِ صادقی است که در پی اصیلترین میراث پیامبر برای کل مردم هستند.
فایل شنیداری نشست را از اینجا بشنوید.
فایل دیداری نشست را از اینجا ببینید: