مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست «سوژه ایرانی: جایگاه انسان مدرن در تحولات ایران»
با حضور دکتر رحیم محمدی (نویسندهی کتاب گفتمانهای ایرانی)
چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
📝 دربارۀ نشست: میثم قهوهچیان*
تجدد چه تاثیراتی پس از خود به بار آورد و انسان مدرن چطور توانست تحولات جامعه ایرانی را رقم بزند؟ پس از تولد انسان مدرن ایرانی در خلال رویدادهای تاریخ معاصر ایران، نقشها، وظایف، حقوق و تعاریف بسیاری از نهادهای اجتماعی آرام آرام تغییر کرده است. فرد مدرن ایرانی شکل و ظاهری بسیار متفاوت از فرد سنتی دارد. بسیاری از مباحث در حوزه عمومی گویی رنگ و بوی دیگری پیدا کرد. در نشست سوژه ایرانی، دکتر رحیم محمدی، عضو انجمن جامعهشناسی ایران و نویسنده کتاب گفتمانهای جامعه ایرانی به تشریح جایگاه انسان مدرن در تحولات ایران خواهند پرداخت. در این نشست پس از ارائه دکتر محمدی از ایشان خواهم پرسید، آیا میتوان از شکلگیری سوژه ایرانی سخن به میان آورد و اگر میتوان از چنین مرحلهای در ایران سخن گفت، چرا سوژه ایرانی نتوانسته است هنوز بسترهای لازم برای تحقق کامل خود را شکل دهد، چرا بسیاری از ایرانیان چنان زندگی میکنند که گویی هنوز انسان مدرن نیستند؟ آیا با توجه به زیرساختهای فرهنگی و سنتی و اقتضائات دینی در میان ایرانیان میتوان از سوژه ایرانی سخن به میان آورد؟ چالشهای سوژه ایرانی چیست و چه میتواند باشد.
*دبیر مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه
📝 گزارش مختصر
رحیم محمدی معتقد است که انسان امروز سوژه است و سوژه یعنی انسان آگاه به اینکه مقدرات زندگی در دستان خود است. اولین انقلاب سوژگی در ایران نیز از نظر او انقلاب مشروطه است که انسان ایرانی آغاز به مشروطه کردن قدرت و نوشتن قانون برای خود کرد. اما انسان مدرن چه تاریخی دارد و چرا هر کسی که امروز میزید، مدرن و سوژه است؟ او بر آن است که هر دورهای در ذیل یک آگاهی رسمی عصر قرار دارد که همه چیز و در واقع همه چیز را که در زبان انباشتهشده است را تعیین میکند. ما با زبان آموزی در هر عصری، آگاهی رسمی آن عصر را میزییم. شک، عقلانیت، دید تاریخی و وجود زبانی از عناصر تشکیلدهنده سوژه از نظر رحیم محمدی، عضو انجمن جامعهشناسی ایران است. او که کتابی با عنوان گفتمانهای جامعه ایرانی نگاشته که به تازگی توسط انتشارات نقد فرهنگ برای دومین بار تجدید چاپ شده، بر آن است که مخالفان تجدد انسان مدرن ایران را مقلد، غربزده و خود باخته مییابند در حالی که مفاهیم غرب، خود و تقلید محل ابهام و تناقض است. طی صحبتی که با ایشان شده است، در نشستی در آینده نزدیک، مراحل سوژگی ایرانی تحلیل خواهد شد. اما آیا چنانچه او میگوید انسانها در همه جای جهان مدرن شدهاند؟ آیا تجدد بدون ساختارهای بایستهاش میآید؟ در آینده تلاش خواهیم کرد این مباحث در نسبت با تجدد و هویت ایرانی را ادامه دهیم.
📝 گزارش مشروح
سوژه کیست و یا چیست؟ سوژه یا سابجکت در انگلیسی به معنای آگاهی است اما از جائی به بعد انسان را سوژه نامیدند. گویا این جور فهمیده شد که انسان تماما آگاهی است و عصر انسان آگاه آغاز شده است. پس آگاهی خصلت منحصر به فرد انسانی شد که جامعهشناسان به آن انسان مدرن میگویند. سوژه نامی برای نامیدن انسان است. آیا هر انسانی در هر عصری سوژه است؟ برای مثال با سوادان 500 سال پیش سوژه بودهاند؟ نه. در عصر ما انسانهای بیسواد هم سوژه هستند. پس انسان سوژه شده در یک زمینه و زمانه خاصی به مرتبهای از آگاهی تاریخی رسیده است که این آگاهی شخصی نیست. آگاهی شخصی آگاهی شغلی و یا آگاهی به احوالات شخصی است.
اما کدام آگاهی سوژه را سوژه میکند؟ آگاهی ساخت یافته و رسمی عصر این آگاهی را تشکیل میدهد. در هر عصری آدمیان نوعی جهانبینی، کیهانشناسی و زبانی دارند. آگاهیی که در نظام دانائی و فرهنگ و دین و فلسفه انباشته است و در بین تمام کسانی که در سایه این آگاهی هستند شامل است. وقتی میگوییم آگاهی رسمی عصر به این معناست که آنچه من میدانم، همه میدانند و مشمول این آگاهی هستند. آگاهی که همه در آن شریکم که این زبان فارسی است. زبان انباشتگاه آگاهی عصر و دوران است. جهان بینی، فرهنگ و دین هم همین طور است. پس در واقع انگاه در عصر جدید یا از زمانهای این آگاهی رسمی زبان، دین، فلسفه، هنر از یک زمانی به گونه ای دگرگون و متحول شد و از اساس نو شد که هر انسانی که در مسیر باد این آگاهی بود، دگرگون شد. هر جائی که نسیم این آگاهی میوزد و آدمیان از طریق آگاهی به آن این اگاهی را مییابند از طریق خرید و فروش فیلم، داد و ستد، تعلیم و تربیت و … آگاهی رسمی زمانه بین همگان توزیع شد و گفتار و رفتار آدمیان را یکدست کرد.
برای مثال یک ایرانی را در خارج میتوان تشخیص داد. این امر مشترک ایرانی بودن از آگاهی مسلط از زبان، ادیان، و زبانهای ایرانی بین همگان توزیع شده و با آن با هستی ایرانی نسبت یافته است و با دیگری تعامل میکنند. این من و دیگری بر اساس مناسبات آگاهی عصر تنظیم میشود و این آگاهی منحصر به یک فرد یا گروه نیست. آگاهی مشترک جمعی زمینه و زمانه است. زبان، ادبیات، فلسفه، هنر و فلوکلور و همه چیز دارد و انباشتگاه آگاهی است. زبان مادری نحوه نگاه ما به دیگری جهان و سعادت را تعیین میکند. آزاد شدن از زبان ممکن نیست و نمیتوان آزاد از زبان اندیشید. زبان شنیدن، دیدن، ارزشها و اطلاعات ما را میسازد.
من فکر میکنم مراد نیچه از ابرانسان همین سوژه است. انسانی که آگاهی عصرش دگرگون شده و در عصری که آگاهی عوض میشود و زبان دگرگون میشود همه چیز زیر و زبر میشود چون زبان آگاهی است که هویت انسان است.
اما سوژه چگونه تکوین یافت؟ اولین سیستم اجتماعی انسان بردگی بود. در عصری انسانها بیشتر برده بودند. در این عصر زبان هم زبان بردگان بود. این عصر، عصر اساطیر و خدایگان بود و همه چیز خدایی داشت. زبان و آگاهی در این عصر با سیستم بردهداری متناسب بود. در این عصر حتی بردهداران هم تفسیرشان از ساختار بندگانی میآید. عصر بعد عصر رعیت و کشاورزی است. این دگرگونیها چندین هزار سال به طور انجامیده است. در اینجا هم آگاهی مخصوص به خود به وجود آمده و زبان هم دگرگون میشود. این عصر عصر پیامبران است. عصری که پیامبران ظهور کردند و خداوندان از اکثریت به وحدت میرسند. دوره دیگر به تعبیر مارکس دوره فروش کار است که در ایران رخ نداد. دوره مزدبگیری و دوره شهروندی بعدا آغاز میشود. شما آخرین مراحل تغییرات در اروپا را کم و بیش میدانید. باید گفت انسان شهروند همان سوژه است. سوژه انسانی که بودن و هستی او به کلی از تغییرات حاصل شده است. تاریخ ایران طی 200 سال عقب است پس سوژه انسانی است که خود را تجدید کرده است و یا دستکم سه عنصر آگاهی، اراده و کنشش دگرگون شده است.
پس مراد از آگاهی آگاهی رسمی عصر است که مورد اشاره واقع شد. جهانبینی، هنر، علم و … تغییراتی که با کپلر و نیوتن شروع شد هر چند در آغازگاه آن کپلر به مرگ محکوم شد. به سادگی نظام جهانبینی آدمی عوض نشده است. با ترک آگاهی جدید انسان بیهویت میشود. بنابراین تغییر اراده و آگاهی تغییر تصمیمات مشترک و انتخابهای مشترک است. هر ایرانی که امروز قصد مهاجرت دارد مقصدش اروپا و آمریکاست، این آگاهی مشترک از کجا در ذهن انسان ایران رفته است. این آگاهی مشترک انتخاب و تصمیم مشترکی هم میسازد زیرا اراده پشت کنش و رفتار قرار دارد. یعنی ما چیزی را میفهمیم، دگرگونی آگاهی رخ میداهد که تاوان هم دارد و به دنبال آن اراده و تصمیمگیری هم تغییر مییابد و به چیزهائی میرسند که انتخاب کردهاند.
150 سال پیش الگوی ازدواح مشخص بود اما الان این الگو تغییر یافته است. زنان در گذشته ذیل شرایطی زندگی را تحمل میکردند که امروز در مناطقی با همان شرایط ما خودسوزی زنان را داریم و این نشان از آن دارد که زنان در دورافتادهترین مناطق نیز تحمل زیست در شرایطی بر خلاف آگاهی رسمی روز را ندارند.
در واقع سوژه یعنی انسان منقاد ذیل آگاهی عصر. امروز بر خلاف دورههای گذشته که زندگی انسان را تقدیر، خانواده، ساختارهای اجتمای مشخص میکرد، خود انسان تعیین کننده است. انسانها ذیل مقدراتی غیر از مقدرات خود سوژه، ابژه بودند. چه رعیت و چه برد ابِژه بودند. اما انسانی که میگوید من این این اجتماع و سیاست را تغییر میدهم و انقلاب میکند، سرنوشت خود را در دستان خود میخواهد.
دکارت فیلسوف عصر شک و تردید بود او از این شک به اثبات وجود شککننده رسید. او ابتدا خود را اثبات کرد. پس دکارت دریافت که انسان عصر او سوژه است. او مبدع سوژه نبود بلکه آن را دریافت، پس فلسفه دکارت به سمت ریاضیات رفت و اولین چیزی که اثبات کرد این بودکه ماده تداوم دارد. اولین پایه سوژگی شکاکیت است که خود را میسازد. پس از عصر تردید آهسته آهسته دوره گذار به آگاهی جدید آغاز شده و بعد دوره سوژگی محقق میشود.
البته سوژه به معنای اخلاقی شدن نیست و لزوما سوژه از ابژه بهتر نیست اما سوژه انسانی است که عقلانیت خود ساخته رسیده هرچند در اخلاق ویران باشد. او به دنبال اخلاق خودش بود. کانت اخلاق را عقلانی کرد و گفت انسان مدرن اخلاق عقلانی را میسازد. پس سوژه انسان تاریخی عقلانی و تحول یافته روانی است و در ساحت روانی متحول شده و لزوما بهتر از انسان ابژه نیست اما انسان آزاد و ستیزهجو و معطوف به قدرت است. به تعبیر نیچه من همه چیز را میسازم نه خدایان. دکارت اثبات کرد انسان به وسیله عقلش میتواند زندگی خود را تنظیم و به سامان میکند. پس از دکارت نوبت به کانت میرسد. او تجربه را نیز وارد مباحث کرد. تجربه چه تجربه حسی و چه تجارب زیسته. از نظر کانت سوژه با دو بال عقل و تجربه میتواند آینده خود را تنظیم کند. نوبت به هگل رسید. او سوژه را تاریخی کرد و تاریخ را به دورههائی تقسیم کرد. او گفت سوژه در یک فرایند تاریخی متوالی و دیالکتیکی متولد شده است. نوبت به ژاک لکان رسید و او کار خود را با نقد فروید آغاز کرد که اگو برایش زیستشناسانه بود. لکان معتقد بود که اگو را زبان میسازد و زبان ساختار عصر، انباشتگاه آگاهی هر عصر است. لکان میخواهد ساختار اجتماعی را وارد ساختار زیستشناسانه کند.
مکتب انتقادی هم نظریه سوژه خود را دارد. در این اواخر شاگردان هوسرل یعنی هایدگر و گادامر نظریه ضد سوژه را مطرح کرند که از زمانی که انسان سوژه شد بدبختی انسان آغاز شد. سوژه ضد محیط زیست، خدا، و … است. هایدگر بر آن بود که سوژه خدا را کشت و انسان بیروح شد. البته موضع هایدگریهای ایرانی از موضع خاص ایران است.
در ایران چنین مطرح شده است که آنچه در اروپا رخ داده در ایران روی نداده است و ایران در جریان تجدد مقلد غرب شد. اقبال لاهوری سوژه را مقلد فرنگ خوانده است. اولین تعریف روشنفکران از سوژه انسان مقلد بود. روحانیون هم بر این باد دمیدند. دومین تعریف انسان خودباخته بود. اما اینجا خود چیست هر که تحت تاثیر آگاهی مدرن قرار میگیرد؟ آخرین عنوان به انسان سوژه شده غرب زده است اما سوال اینجاست که تعبیر غرب زده به چه معناست آیا انسان از غرب مانند گرما زده میشود؟ ابهامات زیادی در تعابیری چون غرب، تقلید و خود در منقدان تجدد وجود دارد.
اما اینکه ما امروز خود را شهروندان ایران و نه رعیت شاه میدانیم نشاندهنده سوژهشدن ماست. سوژه ایرانی متولد شده است. این سوژه تحولات اجتماعی و تاریخی ایران را رقم زده است. نخستین نشانه سوژگی ایرانی در جنگهای ایران و روسیه رخ داد. اولین رگهها در سربازان شکستخوردهای بود که در حالی که بر میگشتند معتقد بودند که خدا آنها را رها کرده است زیرا آنها با حکم فقها به جنگ رفته بودند. آنها کفر میگفتند و همین آغاز تردید انسان ایرانی بود. آهسته آهسته اتفاقات دیگری رخ داد. ایرانیها برای کارگری به روسیه میرفتند و در معرض نسیم آگاهی جدید قرار میگرفتند. اولین پرسشها را منورالکفران آغاز کردند. یکی از نشانهای مدرن شدن روسیه که آنها را متاثر کرده بود، رمان روسی بود. وجود کلمات روسی در ترکی یکی از نشانههای این تاثیر است.
از زمان عباس میرزا بود که آگاهی به بیسامانی آغاز شد و دانشجویان به انگلستان اعزام شدند و این فرایند ادامه یافت و انسان ایرانی در خلال این تردیدها خود را ساخت و انقلاب سامان داد. اولین انقلاب سوژگی انقلاب مشروطه بود. آنها میخواستند قانون بنویسند و سلطنت را مشروطه کنند و این روند نوسازی نشان از آغاز کنشگری انسان مدرن و سوژه ایرانی بود.
صوت نشست «سوژۀ ایرانی»
ویدئوی نشست «سوژۀ ایرانی»