رویدادها, رویدادهای مدرسۀ مطالعات فضا, مدرسه‌ها, مدرسۀ مطالعات فضا

آموزش معماری در ایران

آموزش معماری در ایران

آموزش معماری در ایران

آموزش معماری در ایران

آموزش معماری در ایران

مدرسه «مطالعات فضا (معماری و شهر)» باشگاه اندیشه و کوبه برگزار می‌کنند:
هشت دهه آموزش معماری در ایران؛ داشته‌ها و تجربیات امروز، چالش‌ها و فرصت‌های پیشِ رو
دکتر سعید خاقانی (عضو هیأت علمی دانشگاه تهران)
دکتر هادی صفایی‌پور (عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
دکتر سیدیحیی اسلامی (عضو هیأت علمی دانشگاه تهران)
دکتر کیوان جوراب‌چی (عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲

📝 دربارۀ نشست

پس از نشست قبل که شکل‌گیری آموزشِ معماری در ایران مورد بررسی قرار گرفت، در نشست امروز از چهار استاد از این دو دانشگاه دعوت کردیم تا وضع کنونی آموزش معماری در ایران را نقد و ارزیابی نمایند. هدف گفتار سوم با عنوان «آموزش معماری در ایران: داشته‌ها و تجربیات امروز، چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌رو» این است که تجربیات و راه‌های پیموده در آموزش معماری مورد ارزیابی قرار گیرد و پس از آن، پیشنهادها و راهکارهایی برای بهبود وضعیت آموزش در ایران ارائه شود.

📝 گزارش مشروح

ششم تیرماه، باشگاه اندیشه میزبان چهارتن از اساتید معماری از دانشگاه‌های تهران و بهشتی بود تا درباره‌ی «آموزش معماری در ایران: داشته‌ها و تجربیات امروز، چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌رو» صحبت کنند. این نشست توسط مدرسه‌ی مطالعات فضا و رسانه‌ی کوبه برگزار شد و آقایان دکتر سعید خاقانی و دکتر سیدیحیی اسلامی از دانشگاه تهران و آقایان دکتر کیوان جورابچی و دکتر هادی صفایی‌پور از دانشگاه شهیدبهشتی تجربیات خویش را درباره‌ی آموزش معماری در دهه‌های اخیر بازگو کردند.

پیش از آغاز نشست، از سخنرانان دعوت شده بود تا علاوه بر تحلیل و نقد وضعیت کنونی آموزش معماری، راهکارها و پیشنهادهایی برای بهبود آن ارائه کنند. دکتر خاقانی در آغاز از تجربیات شخصی خود سخن راند. او در آغاز به ماهیت آموزش آکادمیک مدرن پرداخت که در صددد دپارتمان‌سازی علم است که با نگاه‌های بروکراتیک مدون و در چارچوب‌های استانداردسازی‌شده‌ی تخصصی شکل می‌گیرد و واحدهای درسی در آن مدون می‌شود که بر اساس آن بتوان یک رشته را فرا گرفت. اما دقیقاً از چارچوب همین مسائل مدرن می‌توان آموزش دانشگاهی را نقد کرد و سه‌گانه‌ی «تخصصی‌‌شدن»، «تقسیم‌بندی» و «یکسان‌سازی» را به چالش کشاند.

وی افزود که مسائل آموزش معماری در ایران صرفاً به ماهیت آموزش دانشگاهی نیز باز نمی‌گردد، بلکه باید حواشی اجرایی آن را هم موردبررسی قرار داد. برای مثال مرز بین دانشگاه و مدرسه قابل‌تمیز نیست و گاهی دانشجو به دانش‌آموز و استاد به معلم تبدیل می‌شود. خاقانی با بازگشت به مسائل سه‌گانه، اشاره کرد که نخستین مسئله در آموزش معماری این است که تخصص ذیل واحدهای درسی تقسیم‌بندی می‌شود. در واقع انتظار می‌رود که دانشجو با کسب تجربه در واحدهای درسی مختلف و کارگاه‌ها، ارتباط واحدهای درسی با یکدیگر را درک کند تا یک کل ارگانیک از معماری در ذهن خویش بپروراند. اما آموزش بروکراتیک این نظم بروکراتیک را متلاشی می‌کند. مسئله‌ی دوم فاصله‌ی بین تخصص‌ها و رشته‌هاست و با وجود آنکه ادعای فرارشته‌ای و میان‌رشته‌ای‌بودن امروزه زیاد شنیده می‌شود و برای درک مسائل چندبعدی نیاز به تحلیل‌های چندجانبه وجود دارد، اما نظام بروکراتیک دانشگاهی نمی‌تواند شناوری حوزه‌های علمی و تلفیق آن‌ها با یکدیگر را بپذیرد. خاقانی گوشزد کرد که منظور او از نگاه‌های بین‌رشته‌ای دانشگاهی، یک فضای ساختاریافته‌ی تخصصی است و نه حرف‌های متفرقه‌ی معماران از جامعه و این مستلزم همراهی دانشگاه است. او به مورد سوم، یعنی «یکسان‌سازی آموزش» اشاره کرد که انتخاب و آزادی فردی دانشجو را سلب می‌کند.

خاقانی برای ارائه‌ی راهکار، تلاش کرد که واقع‌بینانه دو پیشنهاد ارائه کند: نخست اینکه، در حوزه‌ی غیررسمی به این سه مسئله‌ی آموزش معماری در ایران بیندیشیم و فرصت را از دست ندهیم، در این صورت بدون درگیرشدن به درد کمال‌گرایی می‌توانیم تا حدی به خواسته‌های خود دست یابیم. دوم اینکه، ضعف اجرایی خود را بپذیریم و سعی کنیم در فرآیند اجرایی‌شدن از ایده‌آل تا اجرا درست عمل کنیم. خاقانی معتقد است که برای رسیدن به راهکار دوم حتی نیازی فکر عمیق فلسفی نیست و صرفاً باید بنیان‌های ساده‌ای را پیاده کرد.

دکتر اسلامی دومین نفری بود که به ارائه‌ی آراء خود پرداخت. او ابتدا گوشزد کرد که معماری بازتاب اندیشه‌ی جامعه است و در صورت مشاهده‌ی مشکلاتی در معماری آن جامعه، باید به معماری اندیشه در آن جامعه توجه کرد و مسئله را به صرف آموزش معماری تقلیل نداد؛ بلکه باید به پرورش، یادگیری و کارآموزی نیز توجه داشت. حتی آموزش به خودی خود چندلایه است و از خانواده تا محیط کار امتداد می‌یابد. بنابراین اساتید دانشگاه تنها مسئولان آموزش معماری نیستند. اسلامی از مشکلات امروز معماری در ایران را عدم وجود اولویت‌ها دانست. چرا که در معماری سنتی و بومی ایرانی اولویت‌هایی به ترتیب برای فضاهای مقدس، طبیعت، انسان و مصنوعات در نظر گرفته می‌شد. اما اکنون این اولویت‌ها معکوس شده و بیشترین توجه به فضاهای مصنوع انسان اختصاص یافته است. از این‌رو، جسم انسان آرامش و روح او آزار می‌بیند.

اسلامی برای ارائه‌ی راهکار اول بیان کرد که باید جایگاه آموزش معماری را بهتر درک کنیم. چرا که آموزش معماری در واقع به منزله‌ی فلسفه، هنر و علم طراحی فضاهای زیست انسان است و باید این سه‌گانه را تجمیع کرد. او ادامه داد که مسئله این است که آموزش را به همه‌ی زندگی تعمیم می‌دهیم و همه را دانش‌آموز در نظر می‌گیریم و ابعاد دیگر را به فراموشی می‌سپاریم. در چنین وضعیتی نمی‌توان در تحصیلات تکمیلی صاحب‌نظر پرورش داد. اسلامی خاطرنشان کرد که ما دو معماری داریم: معماری مصالح که در محل کار رخ می‌دهد و معماری اندیشه که در دانشگا‌ه‌ها آموزش داده می‌شود. او توضیح داد که اتفاقاً مسئله‌ی ما معماری اندیشه است. چرا که یک سده است که ما مولد نیستیم، بلکه مقلدیم و از معماری خود فاصله گرفته‌ایم. بنابراین برای تولید اندیشه باید به گذشته و حال معماری خود توجه کنیم تا بتوانیم نقشی در آینده‌ی معماری داشته باشیم. اسلامی که اکنون مسئولیت معاونت آموزش دانشکده‌ی معماری را بر عهده دارد و مسئول تغییر واحدهای درسی مقطع کارشناسی است توضیح داد که این روزها در صدد اصلاح بنیادی و ساختاری است. اما چالش این است که یک جریانی وجود دارد که می‌توان به استعاره آن را شیب زمینی دانست که موضوعات را تنظیم می‌کند و مانع از اصلاح می‌شود و این موانع ممکن است حاصل مقاومت دانشجو تا بالاترین مقام دانشکده باشد. او پیشنهاد داد که ابتدا از خودمان بپرسیم که خواسته‌ی ما از آموزش در دانشگاهی چیست و زیر بار برخی فرضیات بدیهی نرویم، چنانکه با اشاره به مثالی توضیح داد که گاهی مسیر یک جاده‌ی خاکی بهتر از یک جاده‌ی آسفالت است.

دکتر هادی صفایی‌پور سومین‌نفری بود که در این موضوع سخن گفت. او اول از همه توضیح داد که مخاطب اصلی این نشست معلمان و برنامه‌ریزان آموزش معماری‌اند و اینجا نیز با این توجیه که مخاطبان برنامه، معلمان و برنامه‌ریزان آینده‌ی معماری ایران هستند، می‌توان بحث کرد. او قاب طرح و حل مسئله را نیز بسیار بزرگ‌تر در نظر گرفت و به جایی بیرون از دانشگاه نسبت داد که باید مسائل ابتدا آنجا حل و رفع شود. او در ادامه سعی کرد برای ارائه‌ی چارچوب سخنان خود، آموزش معماری امروز را با آموزش تاریخی ما و داشته‌های قبلی‌مان مقایسه کند. او از هفت محور برای اصلاح آموزش معماری -به‌ترتیب اولویت- سخن گفت: اول، روشن‌بودن مأموریت: اینکه دانشگاه چیست؟ چنانکه در لحظه‌ای ماشین‌های آموزش بودند و بعدها تبدیل به ماشین‌های پژوهش شده و اخیراً نیز به ابزارهای ارتباط با صنعت تبدیل شده‌اند. در واقع رسالت دانشگاه چیست؟ در حالی که در آموزش سنتی رسالت آموزش مشخص بود.دوم: طول زمان آموزش. چنانکه در آموزش سنتی استادکارهای سنتی چنددهه آموزش می‌دیده‌اند. سوم: آمیختگی نظر و عمل.

چنانکه در گذشته نیز استادکار از کارهای پیش‌پاافتاده‌ی کارگاه فعالیت خود را سر می‌گرفت و حتی در نظام‌های دانشگاهی عمودی نظیر بوزار نیز اینچنین بوده است. حتی بسیاری از مهارت‌های آموزش ضروری نظیر اعتبار، تعهد، قدرت مدیریت و… نیز در دانشگاه آموزش داده نمی‌شود. چهارم، توجه به نظام سلسله‌مراتبی: صفایی‌پور معتقد است که فرآیند آموزش در نظام‌های موفقیت آموزشی از فعالیت‌های خرد آغاز می‌شود و به‌مرور دانشجو مهارت‌های بزرگ‌تر را فرا می‌گیرد که در روابط استاد‌شاگردی یا سال‌پایینی‌سال‌بالایی نمود داشته است. پنجم، صنف: اینکه معماران نیاز به همبستگی اجتماعی برای شکل‌دادن به آیین‌نامه‌ها و مرام‌نامه‌ها و سلسله‌مراتب خود دارند و صنفی نظیر نظام مهندسی توان حمایت از حقوق معماران را ندارد. در واقع در مقایسه با گذشته‌ی خود، ما نسبت به مرام‌نامه‌های قرن پنجم و ششم هجری یا حتی روابط آخرین استادمعمارها صنف‌های ضعیف‌تری داریم. ششم، استمرار تجربه: با تغییرات پی‌درپی در نظام آموزشی و معماری، استمرار از بین رفته و خطاهای پیشین تکرار می‌شود. در حالی که استادکارهای قبلی از تجارب یکدیگر بهره می‌بردند و یک دانشنامه‌ی تصویری از تجربیات استادکارهای دیگر در نظر داشتند. هفتم، زمینه‌گرایی در آموزش: با وجود آنکه نظام آموزش ما یک نظام یکپارچه است، اما بدون توجه به خصوصیات ذاتی هر بوم و شهری به آموزش می‌پردازد و از ادای آن ناتوان است.

کیوان جورابچی آخرین استادی بود که از آموزش معماری سخن راند. او ابتدا اشاره کرد که نسبت به سایر سخنرانان از طرازی خردتر نسبت به آموزش معماری سخن خواهد گفت. او ابتدا از حضار سؤال کرد که اساساً چرا فکر می‌کنیم که نظام آموزشی در ایران اشکال دارد؟ چرا در معماری در مقایسه به رشته‌های فنی یا پزشکی، آموزش معماری همواره مورد سؤال است؟ چرا در آموزش معماری بحران‌زده‌ایم؟ او به ماهیت معماری اشاره کرد که از دهه‌ی ۱۹۷۰ مسائلش ذیل مسائل ساده (simple در برابر complex) دسته‌بندی شده است، اما ضرورتاً به‌معنای آسانی درک آن نیست. چنانکه برخی چالش‌های ما سهل‌وممتنع‌اند. جورابچی مؤلفه‌های درک معماری را نااهل (wicked) در نظر می‌گیرد که فهم چارچوب‌ها را دشوار می‌کند و حتی صورت‌مسئله را تا لحظه‌‌ی حل آن دست‌نیافتنی می‌کند. در واقع مسائل معماری با حل‌شدن آن‌ها معلوم می‌شوند. بحران آموزش معماری نیز این است که ما می‌پنداریم که مسائل آن را درک کرده‌ایم. معماری از این حیث به هنر شباهت دارد و دانش معماری با دانش حوزه‌های نظری، فنی و پزشکی متفاوت است. دانش در حوزه‌ی معماری تئوریک نیست و هیچ سنخیتی با کنکور ندارد، بلکه یک دانش تجربی (exemplary knowledge) است. او معماری را به آشپزی شبیه دانست و دانش آن را یک دانش درونی (implicit) در نظر گرفت. او جدایی واحدها از یکدیگر را تفکر سالادی نامید. اینکه می‌پنداریم با آموزش‌دادن هر چیزی از چند واحد می‌توان این دانش را کوانتمی انتقال دهیم. مشکل دیگر این است که حل‌کردن مسئله را چارچوب‌بندی مسئله (frame) در نظر می‌گیریم، در حالی که این نیز میسر نیست و به خود پرسش باید توجه کنیم. او آتلیه را راه‌حل دانست و از این‌سو حتی باید در مفهوم کلاس‌های دیگری نظیر کلاس سازه یا اقلیم تجدیدنظر کنیم تا به فهم معماری ما کمک کند و در خدمت دانش فنی ما نباشد.

در پرسش‌وپاسخ، یکی از حضار به مشکلات خارجی آموزش معماری در گروه‌های معماری اشاره کرد و آفت‌هایی که اساتید و دانشجویان را درگیر خود می‌کند و از اساتید خواست که راهکاری برای آن ارائه دهند. دکتر خاقانی واقعیات را پذیرفت و پیشنهاد داد که با در نظر گرفتن راهکار تفکر در عسرت و عمل‌کردن در وضعیت نه‌چندان ایده‌آل استفاده کنیم و دریچه‌های کوچک وضعیت اندیشه‌ی متفاوت را زنده نگه داشت که با تاکتیک‌های خرد عمل شدنی می‌شود. برای مثال هم‌اکنون ساختار مهیا نیست و باید از تاکتیک‌های عملی دیگر استفاده کنیم. دکتر اسلامی به اقتصاد پاداش اشاره کردند که در دانشگاه بی‌معنا شده و فرآیند نمره‌دهی به‌نحوی شده که تمامی ذی‌نفعان راضی باشند. اسلامی معتقد است که با تنظیم نظام پاداش و مکافات می‌توان وضعیت آموزش را بهتر کرد. اما سراشیبی راحت‌طلبی بین دانشجویان و اساتید باعث شده که چنین چیزی موردتوجه قرار نگیرد. دکتر جورابچی به سه تجربه‌ی غیررسمی در دانشکده‌ی بهشتی اشاره کرد که با خلاقیت اساتید و همراهی دانشجویان انجام گرفت: اول در دهه‌ی شصت که با ایده‌ی دکتر ندیمی انجام شد و جمعی از اساتید به شهرها رفتند و بسیاری از درس‌ها در همین کارگاه عملی نمره داده شد و باعث فهم عمیق بومی شد. دوم اینکه در اوایل دهه‌ی هفتاد کامبیز حاجی‌قاسمی تصمیم به انتشار اسناد کتابخانه گرفت، اما در قالب گنجنامه که یک کار جمعی شد و ده‌ها نفر در آن به فعالیت پرداختند.

جورابچی خواهش کرد که ما به جای تعلل، خودمان باید فعالیت‌های موازی آموزش رسمی را پیش ببریم و فرصت‌هایی این‌چنینی رخ دهد. سوم اینکه از دهه‌ی هفتاد استاد سعید مشایخ فب‌لب راه‌اندازی کرد و در سی‌سال گذشته، ۲۵ نمایشگاه برگزار کرده که این نمایشگاه کاملاً غیررسمی است. جورابچی معتقد است که روابط اساتید و دانشجویان در دانشکده‌ی معماری نباید بر مبنای درس باشد.

صفایی‌پور اما به واقعیت‌های زمانه اشاره کرد که تجربه‌های این‌چنینی امروزه دشوار است. او معتقد است که باید وضعیت دانشگاه عوض شود، اما تا آن زمان جنبش‌های غیررسمی دانشجویی که سرعت‌عمل بیشتری دارند، می‌تواند اثربخش‌تر باشد.

خاقانی حتی این ناامیدی از ساختار را نقطه‌ی شروعی برای تغییر در نظر گرفت و تا عمل‌های موازی غیررسمی دیگری نیز شکل بگیرد. اسلامی اما امیدوارانه سخن گفت و اصلاحات خرد را زمینه‌ای برای اصلاحات بزرگ‌تر دانست. اسلامی در پاسخ به پرسش دیگری حتی عنوان کرد که می‌توان نظام پاداش را به گونه‌ای تنظیم کرد که فعالیت‌های غیررسمی مورد ارج قرار گیرد. پرسشگر دیگری پرسید که آیا در دهه‌ی هفتاد و در هنگام شکل‌گیری جنبش‌گنجنامه، آیا نظام پاداشی وجود داشته؟ پاسخ صفایی‌پور منفی بود و صرفاً به بوروکراسی‌های کمتر در این زمینه اشاره داشت. او توضیح داد که ارزش‌های جوهری کار بر بروکراسی غلبه داشته است. جورابچی نیز به بعضی سودآوری‌های مقطعی اشاره کرد که مانع از فعالیت‌های آموزشی اصیل شود.

صوت نشستِ «آموزش معماری در ایران»
ویدئوی نشستِ «آموزش معماری در ایران»