نشست نودویکم حکمت نامتناهی با همکاری مدرسه مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه برگزار میشود:
نگاهی به مسألهی فهم در حقیقت و روش اثر هانس گئورگ گادامر
با ارائهی
محمدرضا لبیب
سهشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲
ساعت ۱۶
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، کافه درهباغ
📝 دربارهٔ نشست: محمدرضا لبیب
“فهمیدن” از جمله افعال گذراست و همواره در انتظار متعلقیست. وقتی از فهمیدن حرف میزنیم همواره از فهمیدنِ چیزی دم میزنیم.
مسأله فهم (understanding) در مرکز فلسفهورزی گادامر قرار دارد. گادامر در اثر مشهورِ خود، “حقیقت و روش” که بر آن است تا خطوط اصلی هرمنوتیک فلسفی را بنیان گذارد، فهم و تفسیر (interpretation) را تحقیقا به یک معنا به کار میبرد.
گادامر بهتبعِ استادش هایدگر، مسأله فهم را خارج از زبانشناسی و معرفتشناسی صرف میبیند و برای آن شأنی وجودشناسانه قائل است.
به نظر گادامر، فهمیدن یک فرآیند است که از خودمان آغاز میشود و در واقع “فهمیدنِ هرچیزی” ، نخست از “فهمیدنِ خودمان” آغاز میشود.
در واقع هرمنوتیک ِ گادامری یا هرمنوتیک فلسفی همانا تباری هایدگری (هایدگرِ دورهی وجود و زمان) و تاحدودی هوسرلی دارد. گادامر در گامهای نخستین حقیقت و روش تکلیفش را با تاریخِ هرمنوتیک و افرادی چون دیلتای و شلایرماخر روشن میکند که فهمیدن صرفاً درک مختصات متن و چیزِ مورد فهم نیست؛ بلکه فرآیند فهم از مبدئی آغاز میشود که ریشه در خویشتنِ فهمنده دارد و از طرف دیگر لزوماً نمیتوان روش مشخصی برای فهم حقیقت توصیه کرد.
گادامر در هرمنوتیک فلسفی ِ خود هرمنوتیک و فهمیدن را اگرچه هایدگری تعریف میکند و هرمنوتیک را وجهِ جهانشمول فلسفه و فهمیدن را نحوه وجود انسانی و صورت ِ ابتدایی تحققِ دازاین در جهان میداند، اما با تفسیر برخی شارحان تمایزهایی چند میان هرمنوتیک استاد و شاگرد وجود دارد.
برای درکِ دقیقتر مسأله فهم نزد گادامر باید دانست که وقتی او مبدأ فهم هرچیزی را خودمان میداند، یعنی دلمشغولِ پدیدارشناسی عمل فهمیدن ناظر به سلوک پدیدارشناسیِ هوسرلی شده، اما درعینحال بیزمانی فهم که در روش علمی مرسوم است را زیر سوال میبرد و مبانی این تلقی خود را ابتدا با زیباییشناسی آغاز می کند و سراغ تحربه هنری میرود و نسبت میان اثر هنری و بازی را برجسته می کند. در تجربۀ هنری و خصوصا آنچه وی تحت عنوان بازی مراد میکند، بازی فعالیتی است که بازیگر میان امر سابجکتیو و آبجکتیو در رفتوآمد است. گاهی این مرز خیلی باریک میشود. همینطور در تجربههای هنری از جمله شعر، نقاشی و… آنچه سهم ما فرآیند فهم است دستکمی از ماتن و مؤلف و پدیده ندارد و هیچ یک محور نیستند و همه در تعامل با هم حضور دارند.
گادامر با به میان کشیدن مفهوم تاریخ اثرگذار، خود را برآمدی از فرهنگ و سنت و پیشداوریها میداند که همینها افق فهم ما را شکل میدهد و در واقع در این افق است که فهم رخ می دهد. از این روست که او قائل به رویداد-بودگی فهم است که در افقی دقیقتر از داشتهها و پیشداوریهای ما شکل گرفته و ما نمیتوانیم در نسبت با پدیدهها و آنچه سر راهنمان قرار میگیرد در تعلیق کامل باشیم و خود را عاری از آنها فرض کنیم.
مفهوم سنت از این رو در هرمنوتیک فلسفی گادامر مورد اهمیت است که فهمیدن در افق سنت رخ میدهد و این خویشتن متناهی از دو سو با نامتناهی در فلسفه گادامر گره میخورد؛ از یک سو آنچه من هستم محصول بینهایت فرآیند فرهنگی، روانی و غیره است و دوم اینکه خود فرآیند فهم انتهایی ندارد و اگرچه من افق ِ محدودی دارم اما این افق قابل اتساع است.
میتوان گفت در فلسفه گادامر فهم همان تفاهم است یعنی آنجا که افقها به تلاقی میرسند فهم رخ میدهد و این مسیر بیش از رویارویی با هر پدیدهای در” من” در جریان است.
گادامر گشودگی در فرایند فهم را با استفاده از دور هرمنوتیکی تبیین میکند که طی آن خویشتن دائما دستخوش تغییر است و در عینحال تعین هم دارد. این تعین در عین بیتعینی در کنار گشودگی که مقدمه آمیزش افقهاست نیازمند باورمندی به جستوجوی حقیقت نه از طریق روشهای ویژه هر علم بلکه محتاج حضور در فرآیند دیالوگ است که حیات ِ ما انگار عین ِ گفتوگو، زیستن در میانهها و گذر کردن از مرزهاست.
صوت نشست «نگاهی به مسئلهٔ «فهم» در «حقیقت و روش» اثر هانس گئورک گادامر»
ویدئوی نشست «نگاهی به مسئلهٔ «فهم» در «حقیقت و روش» اثر هانس گئورک گادامر»