رویدادها, رویدادهای مدرسۀ مطالعات دین, مدرسه‌ها, مدرسۀ مطالعات دین

ارسطو در فیضیّه

ارسطو در فیضیّه

ارسطو در فیضیّه

ارسطو در فیضیّه

ارسطو در فیضیّه

«ارسطو در فیضیه»: گفت‌وگویی دربارۀ سنجش کارآمدی منطق ارسطویی در معرفت دینی
با حضور دکتر محمدهادی گرامی و دکتر سعید رضوی فقیه
۳۱ خرداد ۱۴۰۱

دربارۀ نشست
یادداشت از علیرضا دهقانی 
دبیر مدرسۀ مطالعات دین

قرن‌هاست که «منطق ارسطویی» نقش به‌سزایی در کشف معرفت دینی و فهم و آموزش متون اسلامی ایفا می‌کند. بسیاری از قواعدی که در دستگاه ارسطویی برای تعریف مفاهیم و استنتاج قضایا کشف شده و سامان یافته، در معرفت دینی از جمله مطالعات اسلامی به کار می‎رود.

هرچند منطق ارسطویی را به عنوان دستگاهی بسیار منضبط می‌شناسیم که مسیر زیادی را به‌مرور پیموده و تناور شده است، اما نیک می‌دانیم که در دوره مدرن و پسامدرن روش‌های دیگری برای شناخت مفاهیم و سنجش و استنتاج گزاره‌ها پدید آمده است.

به جای صحبت از درستی یا نادرستی منطق ارسطویی، کارآمدی و خلاقیت آن را موضوع قرار داده‌ایم. به این منظور می‌توان چند پرسش را طرح کرد:

– اگر منطق ارسطویی جای خود را به منطق‌ها و رویکردهای دیگر بدهد، چه تحولاتی را در فهم دین به‌ویژه معارف اسلامی شاهد خواهیم بود؟

– آیا پای‌بندی به ضوابط منطق ارسطویی می‌تواند فهم تاریخی، کارآمد و خلاق از گزاره‌های دینی را به ارمغان آورد؟

– آیا می‌توان از دستگاه ارسطویی انتظار داشت تا مبنای رفتارهای روادارانه و مداراجویانه مؤمنان باشد؟

گزارش مشروح

نخستین رویداد عمومی مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه روز سه‌شنبه 31 خرداد با همکاری مجله تقریرات و با سخنرانی دکتر سعید رضوی فقیه پژوهشگر فلسفه و دکتر سیدمحمدهادی گرامی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در آغاز جلسه علیرضا دهقانی، دبیر مدرسه مطالعات دین این مدرسه را به صورت کوتاه معرفی کرد و چشم‌اندازها و اهداف آن را توضیح داد. سپس به موضوع نشست «ارسطو در فیضیه: گفتگویی پیرامون سنجش کارآمدی منطق ارسطویی در معرفت دینی» اشاره کرد و گفت با توجه به غلبه ذهنیت ارسطویی در استنتاج گزاره‌های معرفتی دینی در سنت اسلامی، چهار پرسش را می‌توان مطرح کرد:

1) اگر منطق ارسطویی جای خود را به منطق‌ها و رویکردهای دیگر بدهد، چه تحولاتی را در فهم دین به‌ویژه معارف اسلامی شاهد خواهیم بود؟

2) آیا پای‌بندی به ضوابط منطق ارسطویی می‌تواند فهم تاریخی، کارآمد و خلاق از گزاره‌های دینی را به ارمغان آورد؟

3) آیا می‌توان از دستگاه ارسطویی انتظار داشت تا مبنای رفتارهای روادارانه و مداراجویانه مؤمنان باشد؟

4) آثار این تحول معرفتی در فقه و کلام چه می‌تواند باشد؟

دکتر سعید رضوی فقیه سخن را آغاز کرد و گفت: ابتدائاً باید بین منطق ارسطو و منطق ارسطویی تفکیک کنیم. منطق ارسطو یا منطقیات ارسطو آن چیزی است که از کتاب مقولات ارغنون وی شروع می‌شود و تا مباحث برهان و سفسطه ادامه می‌یابد. در عرض آن، یک منطق ارسطویی هم داریم که سنت منطق ارغنون را توسعه داده است. هم در دوران روم باستان با آثاری در همین حوزه منطق ارسطویی و هم در قرون وسطای مسیحی و دوران اسلامی برخی منطق‌دانان آرای ارسطو را ایضاح کردند و در همین سیستم منطقی نظریات جایگزینی ارائه دادند. در کنار این منطق و نه در برابر آن با نظام‌های منطقی جدید مواجهیم که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و در روایت‌های تاریخی آن را دستاورد فرگه استاد ریاضی و منطق قرن نوزدهم و سپس راسل و وایتهد تلقی می‌کنند و منطق سمبلیک را تشکیل داده و منطق‌های توسعه‌یافته را ایجاد کرده که غنی‌سازی‌شده منطق فرمال منطق گزاره‌ها و منطق محمولات درجه یک و دو هستند.

به هر حال نمی‌توان از این گذشت که به لحاظ تاریخی منطق تأثیرگذار بوده است؛ چرا که همین افرادی که مدارس و آثاری را که تولید کردند با خواندن منطق صورت گرفته است. در کنار آن تجویز است که منطق خوب است یا بد و ما را به حقیقت می‌رساند یا خیر؟ اشتباه قدما این بوده که علوم قدیم را به صورت یک پکیج می‌دیدند؛ لذا همان‌طور که علوم اوایل یا عقاید فلسفی فاسد یونانیان را به دلیل مغایرت با سنت اسلامی تخطئه می‌کردند منطق را به عنوان دانش فرمال انتزاعی هم در همین راستا تخطئه می‌کردند. اگر منطق را مثل ریاضی یک دانش مجزا دریافت می‌کردند، شاید چنین حساسیت‌هایی نداشتند. به همین خاطر است که حتی ابن تیمیه و سیوطی از منطق و قیاسات منطقی و قضایای حملی و شرطی برای نقد منطق استفاده می‌کردند.

رضوی فقیه در ادامه چنین نتیجه گرفت: منطق ارسطویی به عنوان یک سیستم استنتاجی کاملاً فرمال است؛ بنابراین نه تأثیر مثبتی روی عقاید دینی دارد نه تأثیر منفی؛ به شرط اینکه بدانیم در چه مواردی می‌توان استفاده کرد و در چه مواردی نه. اینکه دستگاه منطق ارسطویی مانع پیشرفت علوم تجربی شده عیب منطق ارسطویی نیست؛ بلکه عیب کسانی است که فکر می‌کردند از منطق ارسطویی می‌توان در علوم. شاقول دیوار راست را بالا نمی‌برد بلکه می‌سنجد آن دیوار راست است یا نه.

در ادامه دکتر گرامی بحث را پی گرفت و گفت: نقطه‌عزیمت من آسیب‌شناسانه است، نه معرفت‌شناسانه و انتزاعی برخاسته از اندیشه‌های منطقی و فلسفی. با توجه به تخصص من که مطالعات تاریخی ناظر به مطالعات اسلامی و اسلام‌پژوهی و شیعه‌پژوهی است، با یک سری مقاومت‌ها و دست‌اندازهایی از سوی گفتمان سنتی دینی روبه‌رو بوده‌ایم. از این منظر به دنبال آسیب‌شناسی بودیم که چرا این چالش‌ها پدید آمده است؟ در مقام تبیین مسأله نام این را ذهنیت ارسطویی یا رویکرد ارسطویی گذاشتیم. به عبارت دیگر خود دانش منطق مسأله نیست؛ بلکه پیامدهای آن در مقام عمل مدنظر است.

دکتر گرامی در مقدمه سوم گفت: با توجه به سخنان دکتر رضوی فقیه که تضادی میان حوزه‌های مختلف علوم دینی نیست و در هر علمی باید زبان خاص خودش را داشت و عملاً همچنین بوده، اشکال کرد که عملاً روش علوم و معارف دینی ما منحصر در منطق ارسطویی بوده و با تمرکز بیش از حد در این فضا سروکار داریم. همچنین باید توجه داشت مشکل ما با منطق از آنجا نیست که این برآمده از سنت یونانی است؛ بلکه همان سنت‌گرایان و مکتب تفکیک و مصطفی طباطبایی به نوعی درگیر امتداد همان زبان یونانی هستند.

دکتر گرامی در ادامه گفت: با تمرکز بر این ذهنیت خلاقیت می‌میرد. ممکن است کسی بگوید خلاقیت ربطی به تحلیل نداشته باشد؛ نظراً این گونه است ولی در عمل این اتفاق می‌افتد. حالا چرا این اتفاق می‌افتد؟ شاید به این خاطر است که در مطالعات اسلامی به دنبال کشف مراد شارع بوده‌ایم که ناشی از اصالت‌نگری است اما به دنبال خلاقیت و هنر آزاد نبوده‌ایم. اصلاً کسی که در این فضا غوطه‌ور است با خلاقیت بیگانه است. دوستانی که از رشته‌های ریاضی و فنی و مهندسی به علوم انسانی می‌آیند اصلا اعتباری برای این مقوله قائل نیستند و چون در تحلیل و ساختار منطقی‌شان قوی‌اند، متأسفانه در مواردی به گونه‌ای از تبختر دچارند غافل از اینکه زیست‌جهان یک اثبات‌گرا صرفاً ذهنی است و بوی محدودیت این نظام فکری را استشمام نمی‌کند.

دکتر رضوی فقیه در توضیح سخنان پیشین خود درباره منطق ارسطویی به مثابه یک سیستم استنتاجی فرمال گفت: منطق مثل عروض می‌ماند. هیچ کس با دانستن علم عروض شاعر نمی‌شود. علم عروض فقط می‌گوید شعری که گفتی قافیه‌اش جور در می‌آید یا خیر، ولی برای شاعر شدن نیاز است که شعر زیاد بگوید و قریحه را به کار بگیرد. یغمای نیشابوری خشت‌مال بود و بدون خواندن عروض و معانی و بیان شعر می‌گفت و خلاق بود.

صوت نشست «ارسطو در فیضیّه»
ویدئوی نشست «ارسطو در فیضیّه»