رویدادها, رویدادهای مدرسۀ مطالعات والایش, مدرسه‌ها, مدرسۀ مطالعات والایش

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی

آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربۀ عرفانی
با حضور نیما شریف‌منش؛ پژوهشگر حوزۀ فلسفه و هایدگرپژوه
۲۲ تیر ۱۴۰۱

درباره‌ی نشست
یادداشت از نیما شریف‌منش
دبیر مدرسۀ مطالعات والایش

در این نشست می‌کوشم تمهیدی فراهم آورم‌ بر این که چگونه می‌توان و چرا باید از ره‌گذرِ نگاهی معرفت‌شناسانه، اندکی پیرامونِ تجربه‌ای عرفانی (آگاهیِ ناب،هُشیاریِ ناب) سخن گفت و این پرسش را دراندازم که آیا می‌توان بر پایه‌ی معرفت‌شناسیِ فراداده و جاافتاده و چارچوب‌های مفهومیِ همه‌گیرشده‌اش که بیشترِشان زمینه‌مندی و برساختی بودنِ تجربه‌های انسانی را اصل‌هایی مسلم می‌انگارند، به تبیینِ خرسندکننده‌ای از این تجربه دست یافت؟

بیشترِ این معرفت‌شناسی‌ها (برای نمونه می‌توان از معرفت‌شناسیِ استیون کَتز در تبیینِ تجربه‌های عرفانی نام برد.) در نگاه‌ِشان به چنین تجربه‌ای، بی‌میانجی یا بامیانجی، از فیلسوفانی هم‌چون کانت، هوسرل، ویتگنشتاین و چندی دیگر اثر پذیرفته‌اند. حال باید دید که به کار گرفتنِ آموزه‌هایِ این فیلسوفان در راستایِ تبیینِ تجربه‌ی هُشیاریِ ناب تا چه اندازه روا ست؟ آموزه‌هایی هم‌چون میانجی‌هایِ معرفتِ کانت، روی‌آورندگیِ (حیثِ التفاتی) هوسرل و شیوه‌ی زندگی و بازیِ زبانیِ ویتگنشتاین.

به‌یقین دستاوردهایِ این فیلسوفان، افق‌های نویی را در تبیینِ تجربه‌هایِ معمول و هرروزه‌یِ آدمیان بر ما گشوده‌ اند اما آیا می‌توانند در تبیینِ تجربه‌ی هُشیاریِ ناب نیز به‌همان‌اندازه افق‌گشا باشند؟

سخن این نیست که باید ژرف‌کاوی‌هایِ این فیلسوفان درباره‌ی تجربه‌هایِ معمول و روزمره‌ی آدمیان را کنار گذاشت، بل این‌ ست که نه همه‌ی تجربه‌هایِ آدمی را می‌توان به تجربه‌هایِ عادی و روزمره‌اش فروکاست و نه روا ست که الگویِ معرفت‌شناسانه‌ی برآمده از این تجربه‌ها را بر همه‌ی تجربه‌هایِ آدمی زورآور کرد.

از نگاهِ عارفان، تجربه‌ی هُشیاریِ ناب از ارزشِ عرفانیِ چندانی برخوردار نیست و اگر در کانونِ سخنِ این نشست قرار گرفته تنها به سببِ ارزشِ معرفت‌شناختیِ آن است. امیدوارم طرحِ پرسش و گفت‌وگو در چنین فضایی، امکانی را فراهم آورد، تا بتوانیم از یک‌سو نگاهِ معرفت‌شناسیِ فراداده به معرفت و تجربه‌یِ انسانی را گسترده‌تر و ژرف‌تر کنیم و از سویِ دیگر راه‌هایِ دیگرِ سخن گفتن پیرامونِ امرِ نگفتنی را کامیاب‌تر از پیشینیان‌ِمان بیازماییم.

گزارش مشروح

گفتگو پیرامون «آگاهی ناب: نگاهی به یک تجربه عرفانی» با حضور نیما شریف‌منش روز چهارشنبه 22 تیر به‌همت مدرسه مطالعات والایش در باشگاه اندیشه برگزار شد. این نشست که دومین رویداد عمومی مدرسه مطالعات والایش بود، به طرح موضوع در زمینه‌ی نگاه ساخت‌گرایانه به تجربه‌ی آگاهی ناب و کوشش در جهت فراروی از این نگاه پرداخت.

شریف‌منش در آغاز از ساخت‌گرایی سخن گفت و اینکه ساخت‌گرایی پارادایم بسیار فراخی‌ ست که طیف وسیعی از اندیشمندان ذیل آن قرار می‌گیرند و در معنایی کلی ساخت‌گرایی یا ساخت‌گیرانگاری (costructvism) می‌گوید تجربه، زبان، معرفت، ایده و… همواره در زمینه، ساخت و بافتاری ست که شکل و معنا می‌گیرد و مثلاً در زمینه‌ی تجربیات، انسان هیچ تجربه‌ی خالصی و بیرون از زمینه و بافتاری ندارد و نمی‌توان در نهایت از تجربه‌ی بی‌میانجی و بی‌واسطه سخن گفت و همه‌ی تجارب انسانی تخته‌بند زمینه‌های اجتماعی، روان‌شناختی،سیاسی، اقتصادی و غیره اند. او افزود این مطلب بسیاری از اوقات دیگر بدیهی انگاشته می‌شود و اگر خلافش سخن گفته شود موجب شگفتی ست.

او به ذکر چند نمونه از فیلسوفانی که خود قوام‌بخش ساخت‌گرایی بوده‌اند یا ذیل این کلیت می‌اندیشند پرداخت و گفت در میان فیلسوفان عصر روشنگری به این‌سو، کانت در نقد عقل محض پای‌بندی خود به ساخت‌گرایی را نشان داده است؛ آنجا که به‌تفصیل بیان کرد ما به نومن و شیءفی‌نفسه مستقیماً دسترسی نمی‌توانیم داشته باشیم. در سنت فلسفه‌ی تحلیلی از مور و گیلبرت رایل تا ویتگنشتاین نیز این موضوع وجود دارد و میانجی‌گری زبان همواره بحثی مورد توجه ست.

اما باید توجه داشت که این پارادایم به‌رغم قوت تبیین‌گری و پای‌داری‌اش، بیشتر در خصوص تجربیات عرفی، روزمره، همگانی، پرتکرار و دسترس‌پذیر معنادار ست و در تبیین این تجربیات بسیار کارآمد ست. اما پرسش اینجاست که آیا می‌توان این پارادایم را به هر ایده و ادراک و تجربه‌ی انسانی تعمیم داد؟ در این نشست تنها این مسأله را طرح می‌کنیم که الزاماً این‌گونه نیست و تفصیل آن را به درسگفتارها و گفتگوهای آینده می‌سپاریم.

کانت این ایده را توضیح داد و دیگران هم آن را گسترش دادند و برخی نیز از این ایده را در حوزه‌های فکری دیگری به کار بستند. مثلا کسانی مثل استیون کتز از این مبنا در تبیین تجربه‌های عرفانی استفاده کردند؛ مثلا اینکه چگونه فلان مکاشفه‌ی مایستر اکهارت متأثر از زمینه و بافتار او ست و هیچ‌گونه فراروی از زمینه‌ها در کار نبوده‌ است.

دبیر مدرسه‌ی مطالعات والایش به مرور ادبیات پیرامون موضوع ارائه‌اش در ایران پرداخت و گفت: عباس یزدانی با ترجمه‌ی بخش‌هایی از کتاب عرفان، ذهن و آگاهی از کی سی فورمن به طرح این مسأله نزدیک شد و سید عطا انزلی به پیشنهاد محمد لگنهاوزن و با ترجمه‌ی کامل اثر مذکور، کار ایشان را تکمیل کرد. فورمن نشان داد که این پاردایم کار می‌کند اما نه در مورد همه‌ی تجارب و کوشید مثال‌ نقضی پیدا کند که نشان دهد نمی‌توان همه تجربه‌ها را با مبنا قرار دادن زمینه‌مندی تبیین کرد. آن‌چه در آینده در این زمینه طرح خواهد شد ادامه‌ی کار ایشان ست.

سخن از تجربه‌ی عرفانی ست که مقام پیش از معرفت در باب تجربه‌ی عرفانی ست. اشکالی در اینجا مطرح می‌شود و آن این ست که چگونه می‌خواهید با زبان درباره چیزی توضیح دهید که ادعا می‌کنید خارج از وضعیت زمینه و زبان ست؟ این اشکالی ست که در آینده باید به دقت به آن پاسخ داد.

شریف‌منش مثال‌های زیادی را می‌توان از آیین‌های هندو، بودا، مسیحیت، یهودیت و اسلام آورد که عرفا تلاش کرده‌اند با زبان از تجربه‌ای رها از زمینه‌ صحبت کنند. افرادی که بنابر روش زندگی‌شان افرادی کذاب نبوده‌اند، از تجربه‌ای گفته‌اند که حس و مقوله و زبان در آن‌ غایب ست و خواب، بیداری، هذیان و توهم نیز نبوده است. حتی من و آگاهی از خود نیز در آن وجود نداشته است. این تجربه را آگاهی ناب یا هشیاری محض نام می‌نهیم؛ تجربه‌ای که متعلًق ندارد. نکته وقتی مهم می‌شود که هر چه ساخت‌گرایی را زیرورو کنیم نمی‌توانیم این تجربه را با آن تبیین کنیم.

او در ادامه گفت در اینجا به اشکال پیشین اشاره‌ای می‌کنیم. چگونه با زبان می‌خواهید از چیزی صحبت کنید که فراچنگ زبان نمی‌آید؟ پاسخ به اشارت این ست که خود زبان به بی‌زبان اشاره دارد و قابلیت اشاره به ورای زبان در خود زبان وجود دارد و با این قابلیت زبان می‌توان درباره‌ی امکان تجربه‌ی آگاهی ناب سخن گفت‌ و به این جانب رفت که اولا باید توجه کرد که چنین نیست که نتوان هیچ سخنی درباره‌ی تجربه‌ی عرفانی آگاهی ناب نمی‌توان گفت و مطلقاً نمی‌تواند فراچنگ زبان آید و ثانیاً این گونه هم نیست که بتوان همه چیز در این باب گفت. مرز سخن در خصوص این تجربه کجاست و چگونه است؟ بنده با تبیین آگاهی ناب آغاز می‌کنم؛ مفهوم و نامی که به پیروی از کتاب فورمن به کار می‌برم.