آیندۀ اسلام در ایران
با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی؛ استاد و پژوهشگر فلسفه
دهم اردیبهشت ۱۴۰۱
آیا ایران بیاسلام خواهد شد؟
دکتر بیژن عبدالکریمی، به دعوت مدرسۀ مطالعات هویتِ باشگاه اندیشه، به این پرسشها پاسخ خواهد داد:
آینده اسلام در ایران چگونه خواهد بود؟
آیا ممکن است ایران که کانونی معنوی چند هزار ساله جهان بوده است، نسبت خود را با امر دینی در معنای عام و اسلام در معنای خاص قطع کند؟
آیا تحولات پسا مدرن، فرهنگ دینی را تحت تاثیر قرار داده و ایران زمین در دل روند پر شتاب بسط سکولاریسم و نیهیلیسم جهانی مضمحل خواهد شد؟
پایانِ تئولوژی؛ بیژن عبدالکریمی:
مرادم از «تئولوژی» به هیچ وجه دین، تفکر معنوی، تفسیر معنوی از جهان یا لقاءالله نیست، بلکه مجموعه ای از باورها و اعتقادات نهادینه شده ی تاریخی است که به شکل نظامی اندیشگی درآمده که وصف تاریخی خود را فراموش ساخته، خویشتن را به منزله ی حقایقی قدسی فراتاریخی می نمایاند…
برخلاف آنچه در وهله ی نخست به نظر می رسد رویارویی با تئولوژی و اعلام به پایان رسیدن آن به معنای ارائه ی مفاهیم و آموزه های ضد سنت و نقادانه علیه تئولوژی نیست، بلکه تماماً کوشش در جهت یافتن راهی به منظور طرح پرسشی اصیل تر و عمیق تر از همان یگانه حقیقت اصیلی است که تئولوژی داعیه ی شناخت آن را دارد. این کوشش هر آنچه را در سنت تئولوژی اصیل یابد و آن را مانعی برای مواجهه ی اصیل تر و عمیق تر طرح مسأله ی وجود در حوزه ی وجودشناسی نیابد، آن را تصاحب کرده، از آن خود خواهد کرد. بنابراین ایده ی پایان تئولوژی نه به معنای دعوت به تن دادن و تسلیم شدن به سکولاریسم و نیهیلیسم دوره ی جدید، بلکه به معنای فراخوانش به مبارزه با هر اندیشه و نظامی است که بی کرانگی هستی را به پای تناهی بشر قربانی می سازد.
طرح «پایان تئولوژی» به معنای خواست و تمنای ظهور معنویت و ایمان جدیدی در جهان کنونی ای است که تحت سیطره ی عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید و بسط کامل سوبژکتیویسم متافیزیکی قرار دارد. ایمان و معنویتی که می کوشد خود را از همه ی چارچوب های تاریخی و قومی آزاد ساخته و حقیقتی استعلایی -و نه پاره ای گزاره ها و باورهای اعتقادی جزمی نهادینه شده در نظام تئولوژیک- را محور تفکر خویش قرار دهد. بنابراین، ایده ی پایان تئولوژی به معنای دعوت برای اندیشیدن به شرایطی است که می تواند احیای تقرب به الوهیت در روزگار ما را فراهم آورد. اعلام پایان تئولوژی، گامی در جهت تخریب تئولوژی و دعوت به اُنتولوژی و تفکری اصیل درباره ی وجود، امر احاطه کننده و حقیقتی استعلایی است که به هیچ یک از نظام های تئولوژی تن نمی دهد. این تفکر، چشم انتظار ظهور معنا و مفهوم تازه ای از الوهیت، فارغ از همه ی دلالت های تئولوژیک یا ضد تئولوژیک است. تفکری که خواهان است خود را به نفس هستی گشوده نگاه دارد و رازآلودی و بی کرانگی و افاضه ی جاودان هستی را در مَذبَح هیچ جزمیت تاریخی -حتی اگر در شکل ایمان به موجود اعلی، عشوه گری کند- یا به پای هیچ تعینی مابعدالطبیعی قربانی نسازد…