برنامه پژوهشی علامه جعفری: بازسازی هویت توامان فرد و جامعه
با حضور دکتر سیدجواد میری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱
چکیده: یادداشت از سیدجواد میری
در این نشست، بحث من معطوف بر برنامه پژوهشی علامه جعفری ذیل کلان مفهوم (Research Programme) یا برنامه ای پژوهشی است که لاکاتوش در فلسفه علم از آن بهره برده است. در ذیل این کلان مفهوم، تلاش من این خواهد بود که مسئله هویت توامان فرد و جامعه را در نگاه علامه جعفری مورد بازسازی انتقادی قرار دهم. به عبارت دیگر، بحث کلان علامه جعفری در باب معرفت دینی که در جلسه پیش تشریح کردیم، ما را به کدام سو و سمت رهنمون خواهد شد و آیا صرفا این برنامه پژوهشی یک چارچوب مفهومی انتزاعی است یا علامه جعفری بر خلاف نگاهها و روایتهایی که در باب چارچوب نظری او شده است، دغدغه بنیادینش بحث انضمامی بود و تلاش میکرده است که هویت توامان فرد و جامعه را ذیل مفهوم جامعه معقول مورد صورت بندی نظری قرار دهد.
گزارش مشروح
در ادامه نشستهای پیرامون اندیشههای علامه جعفری، نشست «علامه جعفری و بازسازی هویت توأمان فرد و جامعه» با سخنرانی دکتر سیدجواد میری روز پنجشنبه 2 تیر به همت مدرسه مطالعات هویت در باشگاه اندیشه برگزار شد.
سیدجواد میری با اشاره به سخنرانی پیشین خود درباره علامه جعفری گفت علامه جعفری وقتی از معرفت دینی صحبت میکند، با گفتمانهای اصلی امروز جامعه در این زمینه خیلی فاصله دارد. معرفت دینی را صرفاً معرفت سکولار نمیفهمد و اساساً معرفت دینی را در یک هرم هفتگانه و اقالیم هفتگانه میبیند که برآیندشان حکومت دینی است.
میری با طرح این پرسش که «آیا علامه جعفری در باب فرد و جامعه سخنی گفته است؟»، گفت میتوان در دو مقوله صورتبندی کرد. اول کسانی که علامه جعفری را در دهه شصت و هفتاد صحبت میکنند و شاکله آن مبتنی بر فقیه متأله و فیلسوفی عارف است و نسبت به مسائل معاصر واکنش نشان نداده است. مقوله دوم افراطی است که میگویند علامه جعفری درباره فلسفه مضاف هم صحبت کرده است. هیچ کدام از اینها تصویر درستی از ایشان ارائه ندادهاند. شاید دلیل آن این است که نوع این مقولات نتوانسته صورتبندی هلستیک و اینتگرال و جامع و دارای چارچوب مفهومی دقیق از ایشان ارائه دهد.
بحثی در فلسفه علم است که سه چهارتا از فیلسوفان علم معاصر در علوم طبیعی و اجتماعی مباحثی جدی ارائه کردهاند؛ پپر، کوهن، فایربند و لاکاتوش. لاکاتوش در مفهوم Research Program بحثی مطرح کرده است هر هسته سختی در علوم قابل تغییر است ولی توسط کمربندی از نظریات منعطف محافظت شده است و دست به رقابت میزند تا پیشرفتهترین و جامعترین برنامه تحقیقاتی باشد. مثلاً وقتی اندیشمند در موضوعی مثل امر اجتماعی صحبت کند در صورتی که به نظریات رقیب توجه نکند و مناقشاتی نداشته باشد ربطی به زندگی اجتماعی ما نخواهد داشت و تأثیر عملی نخواهد گذاشت.
این جامعهشناس گفت با توجه به اینکه مجموعه آثار منتشرشده از علامه جعفری نزدیک 100 جلد میشود و ایشان سخنان بسیاری در باب هوگو، داستایفسکی، امام علی، حافظ، سعدی، خیام، مولوی و… سخن گفته و صرفاً بحث متافیزیکی نداشته است، چرا اشارات ایشان به اکنون و اینجا نادیده انگاشته شده و معمولا هم مورد توجه پژوهشگران و خوانندگان آثار ایشان نبوده است؟
حال اگر برنامه تحقیقاتی لاکاتوش را بر منظومه فکری علامه جعفری تطبیق دهیم، مفهوم کلیدی که مباحث ایشان حول آن شکل گرفته است چیست؟ به نظر میرسد مفهوم اساسی و دال مرکزی ایشان حیات معقول است که با حیات طیبه و مفاهیم قرآنی مشابه متفاوت است. انقلابی 43 سال پیش در ایران رخ داد و کسانی که میخواهند بحث کنند به متفکرین اروپایی و آمریکایی ارجاع میدهند و گزارش آنها را برجسته میکنیم؛ گویی ما هیچ ایستادنگاهی نداریم که وضعیت و موقعیت خودمان را صورتبندی کنیم.
میری با اشاره به اینکه هیچ جامعهشناس یا فیلسوف ایرانی نسبت آرای علامه جعفری با اینجا و اکنون ما را بررسی نکرده است، گفت: علامه جعفری در کتاب عرفان اسلامی حدود 100 صفحه درباره مدیریت جامعه بررسی کرده اما هیچ کس آن را به مثابه یک متن انتقادی خوانش نکرده است تا ببیند حیات معقول و مدیریت معقول از منظر ایشان چیست.
میری در ادامه به ویژگیهای حیات معقول و جامعه معقول از نظر علامه جعفری پرداخت و گفت جامعهای است که کسها به چیزها تبدیل نمیشوند؛ بلکه چیزها به کسها تبدیل میشوند. آنچه در مدرسهها، دانشگاهها و ادارات ایران ملاحظه میشود این است که شخصیت مذبذب، دروغگو، ریاکار، ترسو و محافظهکار شکل میگیرد و خودشکوفایی را از او میگیرد. علامه جعفری این وضعیت را به الیناسیون و ازخودبیگانگی و با دیگران منسجم ندیدن نزدیک میبیند.
میری با اشاره به تطور شکنجه گفت از سرکوب بدنی به سرکوب ذهنی و روحی روی آورده است. حکومتها در دوران معاصر صرفاً سرکوب نمیکنند؛ بلکه منکوب هم میکنند. به نظر علامه جعفری انسانی که دچار منکوب هم شده، قدرت ندارد که به سمت حیات معقول حرکت کند؛ چون هویتهایی که در این جامعه شکل میگیرد برآیند نگرش شیءانگارانه به انسان و ابژهانگاری انسان است.
این اتفاقی نیست که دو فیلسوف معاصر ایران علامه جعفری و علامه طباطبایی تقریباً در یک ساحت زمانی نزدیک به هم بوده و از تبریز ظهور کردند و هم در ایران و بهنوعی در جهان تشیع تأثیرگذار واقع شدند. دو سه نفر از افراد کلیدی که تجربۀ تجدد متقدم را در ایران تئوریزه کردند یعنی آخوندزاده و طالبوف و کاظمزاده و تقیزاده از آذربایجان آمدند. قفقاز شمالی در قرن نوزدهم یکی از کانونهای مهم تحولات در حوزه اندیشه بود و خصوصاً ایالت دربند یکی از مکانهای مهم حوزه تشیع نیز بوده است. استاد علامه طباطبایی و علامه جعفری یعنی سیدحسین بادکوبهای که به ملاصدرای قفقازی معروف بوده و از قفقاز برخاسته نیز بسیار درخور توجه است.