مدرسه «مطالعات دیالوگ» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست ششم از پرونده «اختلافنظر» – اختلافنظر و نسبیگرایی
با حضور دکتر حسین شیخرضایی (عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۱
📝 دربارۀ نشست: دکتر حسین شیخرضایی
بحثهای معرفتشناسانه حول موضوع اختلافنظر عموما متمرکز بر نوع خاصی از اختلافنظر است: اختلافنظر میان دو همتای معرفتی بر سر یکی از امور واقع. در اینجا دو همتای معرفتی بر سر موضوع و گزارهای که اسناد صدق و کذب به آن ممکن و غیرمسئلهزا است با یکدیگر اختلاف دارند و ما میپذیریم که دستکم یکی از آنها در قضاوتی که انجام داده دچار خطا و اشتباه شده است.
اما انواع دیگری از اختلافنظر وجود دارند که چنین حکمی درباره آنها دستکم در نگاه نخست صادق نیست. یکی از این موارد اختلافنظر عاری از خطا و دیگری اختلافنظر مبنایی است. در اختلافنظر عاری از خطا، که بهترین مثالهای آن از حوزه مزه و سلیقه چشایی افراد آورده میشود، به عنوان مثال دو فرد در باب خوشمزه بودن غذایی واحد با هم اختلافنظر دارند بدون اینکه ما بهراحتی بتوانیم حکم کنیم دستکم یکی از آنها در قضاوت خود دچار خطا شده است. در اختلافنظر مبنایی نیز دو فرد به چهارچوبهای معرفتی مجزایی باور دارند، بهشکلی که هر یک در چهارچوب فکری خود عقلانی عمل میکند، در حالیکه ارزیابی و مقایسه آن چهارچوبها از منظری بیرونی و سومشخص ممکن نیست.
اختلافنظر میان باورمندان به جهانبینی علمی و سکولار و باورمندان به جهانبینی دینی نمونهای از چنین اختلافنظری عنوان شده است. در سالهای اخیر فیلسوفانی کوشیدهاند نشان دهند این دو نوع اختلافنظر از نسبیگرایی حمایت میکنند، به این معنا که بهترین گزینه برای تبیین چنین اختلافنظرهایی پذیرش نسبیگرایی (گاه سمانتیک و گاه معرفتی) است.
در این سخنرانی، پس از طرح استدلال این فلاسفه به کوشش آن دسته از فیلسوفانی خواهیم پرداخت که تلاش کردهاند اختلافنظرهای عاری از خطا و مبنایی را در بافت و چهارچوب واقعی زندگی روزمره، و نه در قالب ایدئالسازیهای فیلسوفان، بررسی کنند. خواهیم دید که آنان نیز از نوعی نسبیگرایی به عنوان بهترین تبیین چنین اختلافنظرهایی دفاع میکنند، اما نسبیگرایی مورد نظر آنان از نوعی خاص است. نسبیگراییای که در آن امکان مفاهمه و بحث عقلانی میان طرفین اختلافنظر منتفی نیست و حتی چنین اختلافنظرهایی میتواند به شکلی عقلانی حلوفصل شود. در پایان درباره تفاوت این نوع نسبیگرایی با انواع رایجتر نسبیگرایی سخن خواهیم گفت.
گزارش مختصر
- اختلافنظر یک فرایند است، نه اتفاق در لحظه.
- قضاوتِ موقعیتمند که حکم درباره یک اختلافنظر را بسته به موقعیتها موجّه میداند، پیشنهادی نسبیانگارانه ارائه میکند.
- نسبیانگاری به معنای آنارشی در نظردادن یا بیدروپیکری در سخن نیست؛ بلکه چارچوبهایی دارد.
- نسبیگرایی میتواند سه نوع اختلافنظر محض، بنیادی و موقعیتمند را توجیه کند.
- قضاوت موقعیتمند حل اختلافنظر را امکانی میبیند؛ یعنی ضرورتی وجود ندارد که به یک سوی صدق یا کذب بغلتیم.
- هیچکدام از نسبیگرایان مهم، پایه توجیه نسبیانگاری را به اشخاص باز نگرداندهاند؛ بلکه ناظر به چارچوبهای کلان توضیح دادهاند.
گزارش مشروح
جلسه ششم اختلافنظر بههمت مدرسه مطالعات دیالوگ در موضوع «اختلافنظر و نسبیگرایی» با حضور حسین شیخرضایی عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در روز شنبه 1 مرداد در باشگاه اندیشه برگزار شد.
در ابتدا شیخرضایی درباره اختلافنظر بهمثابه مسأله معرفتشناختی پرداخت و گفت در صورتبندی استاندارد اختلافنظر، دو نفر که همتای معرفتی هستند بر سر صدق و کذب یا وجود و عدم وجود یک موضوع که مربوط به واقعیات دنیای خارج است اختلاف دارند، به شکلی که تصور ما بر این است که دستکم یکی از آندو بر خطا است. این موضوع درباره اختلافنظر بر سر واقعیتهای جهان بین دو همتای معرفتی درست است. اما انواع دیگری از اختلافنظر هم وجود دارد که بهراحتی با خطای یکی از طرفین قابل جمع نیست.
شیخرضایی ابتدا به اختلافنظر در حوزه مزه و چشایی پرداخت و گفت: به اختلافنظرهایی که به حوزه چشایی انسان مربوط است و شهوداً و در وهله اول ممکن است هر دو طرف درست بگویند اختلافنظر عاری از خطا (faultless disagreement) میگویند؛ مثل آنکه نفر الف معتقد است غذایی خوشمزه است و فرد ب معتقد است خوشمزه نیست. پرسش اینجاست که آیا اختلافنظر عاری از خطا بهترین مدلی است که میتوان اختلاف در حوزه چشایی را مدل کرد و بعد اینکه آیا اختلافنظر عاری از خطا مستلزم نسبیگرایی هست یا خیر؟ در تحلیل بیشتر اختلافنظر عاری از خطا میتوان گفت اولا تناقض در اینجا وجود دارد، یعنی دو طرف به گزارههای متناقضی باور دارند. در ثانی چون هیچکدام خطا نکردهاند هریک میتواند موضع خودش را حفظ کند. ثالثاً از دید ناظر بیرونی هرکدام میتوانند تصدیق کنند که دیگری میتواند موضعش را حفظ کند. چهارم اینکه هر یک از اینها باورهایی اصیل است و نمیتوان حکم را از طرف دیگر اختلافنظر گرفت و به شبکه باور خود افزود چرا که مستلزم تناقض میشود.
در مواجهه با اختلافنظر عاری از خطا، یک پاسخ این است که به رئالیسم باور داشته باشیم و عاری از خطا بودن را کنار بگذاریم؛ یعنی بالاخره در حاق واقع یکی از آندو گزاره صادق است. گفتهاند این پاسخ درست نیست، چون شهوداً مصادیقی از اختلافنظر عاری از خطا وجود دارد. پاسخ دوم این است که بین کذب و خطا تفاوت قائل شویم؛ به عبارت دیگر، بگوییم یکی از دو طرف باور به گزارهای کاذب دارد، ولی خطا نکرده است. در نقد این پاسخ میتوان گفت میان کذب و خطا مرز مشخصی وجود ندارد و نمیتوان تشخیص داد کدام کاذب فاقد خطاست. پاسخ سوم باور به بافتگرایی است. اینکه هرکدام درباره گزارهای موردنظر در زمینه و بافتار خود در حال صدور حکم است و اساساً پای معنای مشترک در میان نیست. در نقد آن گفته میشود اساساً اینجا دیگر اختلافنظر معنادار نخواهد بود. پاسخ دیگر این است که این گزارهها اصلا خبری نیست؛ بلکه بیانگر احساسات و عواطف بوده و اصلاً صدق و کذب برنمیدارد. در نقد هم گفته میشود وقتی کسی غذایی را خوشمزه میداند، لزوماً عواطف خود را بیان نمیکند؛ بلکه موضوعی قابل صدق و کذب را بیان میکند.
شیخرضایی با بیان این انتقادات به پاسخ نسبیگرایی پرداخت و گفت راهحل اینجاست که هریک در نسبت با چارچوبهای گوینده گزارهای را مطرح میکند و به آن باور دارد. برای مثال وقتی دیروز میگفتم «امروز هوا بارانی است» درباره دیروز سخن گفته شده و وقتی امروز گفته شود «امروز هوا بارانی است» درباره موضوع متفاوتی از امروزِ قبلی قضاوت شده است.
شیخرضایی در ادامه به ویژگیهای قضاوتهای محض به عنوان قضاوتهای دخیل در اختلافنظر غاری از خطا پرداخت. اول اینکه چنین قضاوتی قاعدهمحور نیست؛ یعنی قاعدهای واحد وجود ندارد که بتوان بر طبق آن گفت یک غذا خوشمزه است یا نیست. دوم اینکه Evidential یا شاهدمحور نیست؛ یعنی نمیتوان شاهدی بر آن اقامه کرد تا تقویت شود. مترتب بر ویژگی دوم، سومین ویژگی اصلاحناپذیری است؛ یعنی نمیتوان متعلق باور را اصلاح کرد. چهارم اینکه اتمی است؛ یعنی میتوان در عین حال که گفت غذای الف خوشمزه است، گفت غذای ب و ج خوشمزه نیست و درعینحال معنای زندگی چنین و چنان نیست؛ چون هرکدام به موضوعی اشاره دارد. این قضاوتها به اصطلاح bare یا محض هستند.
شیخرضایی گفت: دسته دوم از اختلافنظرها اختلافنظر بنیادین است که گفته میشود این هم مستلزم نسبیگرایی است. مثال روشن آن اختلافنظر میان خداباور و خداناباور است. در اختلافنظر چشایی یا مثال خوشمزگی غذا ممکن است هر دو باورمند مبانی مشترکی داشته باشند، ولی اینجا چنین نیست و دو طرف اختلاف مبنایی با وجوه شناختی متفاوتی دارند. فرد اول معتقد است جهان توسط موجودی ماورایی آفریده شده است، در حالیکه فرد دوم جهان را محصول مهبانگ میداند.
نمونه دیگر مواجهه گالیله با بلارمین قاضی دادگاه او بود که اولی معتقد بود بدون کلیسا میتوان جهان طبیعت را تبیین کرد و حجیت متن مقدس را نمیپذیرفت، ولی بلارمین کاملاً در سوی دیگر معرفتشناختی قرار داشت و کلیسا را مرجع تبیین جهان میدانست. اختلافنظرهای بنیادی، قاعدهمحور، شاهدمحور، اصلاحپذیر و کلگرایانهند. پس کاملاً از جنبه ویژگیهایی که برشمردیم با اختلافنظرهای محض متفاوتند، ولی اینجا هم گفته میشود نسبیگرایی بهترین گزینه است.
شیخرضایی در پاسخ به چرایی آن گفت اگر فرد رئالیست باشد، اصلاً بر سر مواردی که معلوم نیست شاهد است یا نیست نمیتوانیم به توافق برسیم. مثلاً اگر حقیقت منحصر به جهانبینی علمی باشد، شواهد مرتبط این بحث یک چیز است، در حالیکه طرف مقابل ممکن است مشاهدات علمی را از شواهد مرتبط به شمار نیاورد. فارغ از آنچه گفتیم، شکاکیت مطلق نیز قابلقبول نیست؛ چون صورتمسأله را پاک میکند. گفته شده است پاسخ موجه و بهترین تبیین در اینجا نسبیگرایی در معرفت (و نه در صدق) است؛ پس حرف گالیله برای خود او و در چارچوب خودش درست است و حرف بلارمین هم در چارچوب خودش درست است.
شیخرضایی با اشاره به مقاله «ایدئالزدایی از اختلافنظر و بازنگری در نسبیگرایی» نوشته کینزل و کوش گزارش داد که این تصویر از اختلافنظر کاملاً کاریکاتوری است و در مثالهای واقعی از اختلافنظرهای واقعی چنین نگرشهایی مطرح نیست. در جهان واقع، اختلافنظر یک فعالیت و فرایند متضمن دعوت به بحث و مذاکره است که هرکدام از طرفین گرچه نظراتی دارد اما ماجرا را ادامهدار میبینند؛ اختلافنظر یک حالت نیست که هرکدام نظری داشته باشیم و دیگر بحثی ادامه نیابد. اختلافنظر نوعی فعالیت و کنش و فرایند است و درون خود تلاش برای حلاختلاف را دارد، نه اینکه با اعلام نظر به پایان داستان برسیم.
شیخرضایی در ادامه به کتاب لویاتان و پمپ خلأ نوشته شیژین و شفر با موضوع دعوای رابرت بویل و تامس هابز بر سر پمپ خلأ در قرن هفدهم به عنوان نمونهای از اختلافنظر واقعی پرداخت. اختلافنظر میان هابز و بویل به پیشفرضهای متافیزیکی و ارزشی و سیاسی بازمیگردد. این دعوا ممکن است عمیقتر از نزاع گالیله و کلیسا باشد؛ چون گالیله هم میگفت چیزهایی هست که فقط کلیسا میتواند دربارهاش نظر دهد.
شیخرضایی از مثال بالا به نوع سوم اختلافنظر یعنی اختلافنظر ناظر به قضاوت موقعیتمند (Situated Judgment) منتقل شد. او در توضیح این اصطلاح گفت: در این نوع اختلافنظر، طرفین در یک موقعیت خاص و ویژهای قرار دارند و صحبت از اصول کلی نیست؛ مثلاً در موقعیت خاص ایران 1401 با همه شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی. اینجا اختلافنظر متفاوت از محض و بنیادین است، یعنی با لحاظ موقعیت و شرایط، یکی گزاره حجاب اجباری را قبول دارد و دیگری ندارد. فرد ابتدا موقعیت را میبیند و بعد تصمیم میگیرد، نه اینکه از پیش قاعدهای کلی و اصل یا اصولی داشته باشد و مطابق آن بخواهد در این باره قضاوت کند. این اختلافنظر قاعدهمحور نیست، ولی مانند اختلافنظر بنیادین، اصلاحپذیر، شاهدمحور و بهشدت کلگرایانه است. در اخلاق هم رویکرد عامگرا و خاصگرا داریم. رویکرد عامگرا به اصول کلی در اخلاق اشاره میکند که دزدی از هرکسی و در هرجایی با هر شرایطی ناپسند است، ولی در اخلاق خاصگرا اصل کلی نمیتواند چیزی را توضیح دهد، بلکه دزدی نسبت به اشخاص و شرایط متفاوت است و نمیشود حکم کلی و ثابت و عامی صادر کرد.
کینزل و کوش معتقدند همچنان بهترین گزینهای که درباره این نوع اختلافنظر وجود دارد تا آن را تبیین کند نسبیگرایی است؛ یعنی قضاوت در نسبت با موقعیتها مختلف میشود، ولی با این تفاوت که امکان بحث عقلانی را باز میگذارد. یعنی توافقی که بین دو نفر شکل میگیرد امر امکانی (Contingent) است یعنی حتماً ضرورتی ندارد که اختلافنظر به یک صدق مطلق منجر شود و همگرایی به آن پیدا کند. به عبارتی نسبیگرایانه بودن پیشنهاد قضاوت موقعیتمند این است که هر دو طرف بر سر اختلافنظر بحث میکنیم و ضرورتی ندارد ما را در نهایت به موضعی که به صدق مطلق نزدیکتر است برسیم، بلکه نقطه تعادل امکانی است.
به گزارش شیخرضایی، نویسندگان مقاله معتقدند اختلافنظرهای چشایی و بنیادین هم از نوع قضاوت موقعیتمند است. برای مثال افرادی که بهصورت حرفهای غذا میچشند، قضاوت محض و شخصی ندارند؛ یعنی صرفاً نمیگویند این غذا خوشمزه است یا نیست؛ بلکه فرایند طولانی مذاکره و مصالحه صورت گرفته تا ذائقه این شخص را حرفهای و ممتاز نشان دهد و حال این فرد در حال ارائه نظر تخصصی خود است.
پیشنهاد قابلدفاع این است که اختلافنظرها در واقع دعوت به تعامل و بحث هستند و هر یک در جزیره مجزایی نیست؛ بلکه برآمده از موقعیتها بوده و به نسبت شرایط متفاوت خواهد بود و لذا پیشنهاد قضاوت موقعیتمند پیشنهادی نسبیانگارانه خواهد بود.
در پرسش و پاسخ شیخرضایی در پاسخ به یک سؤال گفت از خطاهای رایج این است که نسبیانگاری به معنای آنارشی و بیدروپیکری است. در حالیکه اشتباه است؛ نسبیگرایی در ارجاع به چارچوبهای بزرگتری تعریف میشود که دلبخواه ما تغییر نمیکند. نسبیانگاری در عین پذیرش اشتراک معنا (بر خلاف بافتگرایی) معتقد است هر نظری نسبت به چارچوبهای بزرگتری توجیه میشود و این به معنای انسداد باب گفتگو نیست و هرکسی نمیتواند بگوید حرف همه درست است. نسبیانگاری را معرفتشناسان مهم در امور اجتماعی و کلان و چارچوبهای عمومی مطرح کردهاند که دست اشخاص نیست. تحقیقات نسبیگرایان معتبر مانند مارتین کوش (Martin Kusch) ویراستار کتاب فلسفه نسبیانگاری انتشارات راتلج نشان میدهد در نسبیانگاری مصطلح سه شرط مطرح است و نسبیگرای حقیقی سه ویژگی را دارد؛ اول اینکه در یک مسأله، اصطلاحاً اختلافنظر وجود داشته باشد؛ دوم اینکه نظرات نسبت به چارچوبهای بزرگتری مطرح و توجیه میشوند و سوم اینکه نمیشود بیرون از این چارچوبها و نظریات کلان و مهم ایستاد و درباره آنها که درون میدان و محل نزاع است، قضاوت آبجکتیو داشت؛ چرا که شواهد موردقبول یک طرف، اصلاً در آن موقعیت که تباین حاصل شده است، شاهد معتبر یا اصطلاح مرتبط با ادبیات طرف مقابل محسوب نمیشود. او در پایان تذکر داد هیچکدام از نسبیگرایان مهم، پایه توجیه نسبیانگاری را به اشخاص باز نگرداندهاند؛ بلکه ناظر به چارچوبهای کلان توضیح دادهاند.
صوت نشستِ «اختلاف نظر و نسبیگرایی»