جستارها, مدرسه‌ها, مدرسۀ مطالعات هویت

مسئلۀ «فلسطین» و ضرورت گفت‌وگوی مناظر هویّت ایرانی

مسئلۀ «فلسطین» و ضرورت گفت‌وگوی مناظر هویّت ایرانی

مسئلۀ «فلسطین» و ضرورت گفت‌وگوی مناظر هویّت ایرانی

مسئلۀ «فلسطین» و ضرورت گفت‌وگوی مناظر هویّت ایرانی

مسئلۀ «فلسطین» و ضرورت گفت‌وگوی مناظر هویّت ایرانی

📝  میثم قهوه‌چیان*

هویت ایرانی می‌تواند چند منظر متفاوت در خصوص مساله فلسطین داشته باشد. این از آن روست که هویت یک دریچه و یا یک ذهنیت نیست و می‌تواند به تعداد مولفه‌های تاثیرگذار، منظر متفاوت داشته باشد. به بیانی دیگر هر منظری از هویت ملی خود را ملی می‌داند، به عبارت دیگر یک امر ملی مشخص و واحد نیست و در گفت‌وگوی بین مناظر ملی است که امر ملی مشخص می‌شود. از این رو ملی بودن چیزی از جمله منافع و یا یک مولفه بسته به جریان گفت‌وگوی میان مناظر ملی است.

فلسطین در منظر ایران باستانی

منظر باستان‌گرا یکی از مناظر ملی در ایران است. این منظر با نظر به تاریخ پیش از اسلام، بهره‌هایی متفاوت برداشته است. شاید مهم‌ترین نماینده این منظر در ایران شهاب‌الدین سهروردی باشد که در حوزه فلسفه کوشید از حکمت ایرانی آبشخوری برای حکمت الاشراق خود برگیرد. اما بی‌شک منظر باستانی در ایران پس از رضا شاه عینی شد. ریشه‌ این نگاه را می‌توان در فتحعلی آخوند‌زاده دید. آخوندوف ایران پیش از اسلام را دوران طلائی می‌داند و با شعار پروتستانیسم اسلامی خواستار بازگشت از اسلام به آیین پیش از اسلام است. اهمیت زبان فارسی از نظر آخوندوف و نیز فرهنگ پارسی در مقابل دین اسلام دستمایه روشنفکران مشروطه شد تا از نظرات ایشان رضاخان فرهنگ پهلوی را برسازد. در این منظر که البته بسیار پیچیده و دارای شعبه‌های گوناگون می‌تواند باشد، اولویت با ایران باستان و نگاه ایرانی است. این دیدگاه خود را متفاوت از اسلام می‌داند و اسلام ایرانیان را اسلام ایرانی نام می‌نهد. منظر باستان‌گرایی در خصوص مساله فلسطین مخالف کنسرت همگانی منطقه‌ای که در آن است می‌نوازد. از نظر او مساله فلسطین یا به ما ربطی ندارد و یا پاسخش در حقانیت اسرائیل است. از نظر ایشان از آنجا که اعراب و آئین عربی ربطی به نژاد ایران که هم‌خون اروپائی است ندارد، توجه به مساله اوکراین اهمیت بیشتری دارد تا توجه به فلسطین.

مساله در آینه ایران اسلامی

منظر اسلامی از مناظر دیگر ملی در کشور ماست. معتقدان به این منظر اسلام را از عناصر اساسی هویت ملی و تاریخی می‌دانند. فرهنگ ایران پس از اسلام مملو از اندیشمندانی بوده است که از این خاک سر برآورده و تاثیرات ایشان نه در امروز ایران که در جهان اسلام مشهود است. مولانا که اندیشمندی بزرگ و بهره‌مند از عرفان ایرانی بود، کتاب خود را قرآن منظوم خواند. در دوران مشروطه نیز بسیاری از اندیشمندان از جمله مستشارالدوله اسلام را به عنوان منبع تغییر ایران بازشناختند، اما مهم‌ترین نماینده این جریان را می‌توان سیدجمال‌الدن اسد‌آبادی دانست. اوج منظر اسلامی را می‌توان تشکیل جمهوری اسلامی دانست. این جریان که خود را بخشی از جهان اسلام و حتی از پیشروان این جریان می‌داند بر آن است که همگرایی اسلامی می‌تواند در مقابل غرب نکات مثبتی برای ما داشته باشد. از منظر هواداران منظر اسلامی ایران بخشی از جهان اسلام بوده و این دین از مولفات اساسی زیست جهان ایرانی است. به نظر ایشان حتی اگر از پیش از اسلام نیز موادی برای هویت ایرانی وجود داشته باشد، این عناصر در ترکیب شدن با اسلام حفظ شده‌اند. هویت اسلامی ایران نمی‌تواند مساله فلسطین را که جدا از مسائل خود بداند. برای او دفاع از استقلال فلسطین دفاع از استقلال ایران است. این منظر عرب را نه دیگری ایرانی که برادر او می‌داند. در بخشی از این نگاه تفاوت شیعی برجسته می‌شود به طوری این جناح اسلامی در کنار منظر باستان‌گرا نشسته و با اکثریت جهان اسلام تضاد می‌یابد، هرچند در خصوص فلسطین ضد باستان‌گراست. جناح دیگر اسلامی که نماینده آن را می‌توان علی شریعتی دانست، اختلاف شیعه و سنی را فرعی دانسته و جهان اسلام را در واژه‌های شیعه علوی و سنی نبوی به هم نزدیک می‌سازد.

هرچند هویت ایرانی می‌تواند از لایه‌های دیگری نیز تشکیل شده باشد، دو منظر باستانگرا و اسلامی رو در روی هم قرار گرفته‌اند. مساله فلسطین پاسخ واحد ایرانی ندارد، این به نوبه خود طبیعی است اما این دو پاسخ شکافی که انگار پر نشدنی است را در معرض هویت ایرانی می‌نماید. این مواجه ضرورت گفت‌وگوی مناظر ایرانی را هر چه بیشتر روشن سازد تا با نزدیک‌ شدن مواضع به همدیگر شاهد شکافی چنین عمیق در هویت ملی ایرانی نباشیم.

  • دبیر گروه مطالعات هویت باشگاه اندیشه