📝 تقلیل کربلا به حرم
✍️ میثم قهوهچیان*
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
(غزلیات شمس، غزل 2707)
حرم امام حسین علیهالسلام در شهر کربلای امروزی در کشور عراق است، اما «کربلا» تنها عنوان نام محل شهادت امام نیست. در یک خوانش کربلا همه دنیا و همه موقعیتهای عاشورایی که در آن ظلم مظلومی را به بیگناهی میکشد و حقاش را پامال میسازد و خونش را روان میکند وجود دارد.
در برخی از نوحهها، کربلا به حرم یعنی به جایی خاص تقلیل مییابد. این صرفا به خاطر مقتضیات شعری نیست که مبتنی بر نوعی خوانش از واقعه کربلاست. البته میتوان و باید حرمت حریم حرم سالار شهیدان را پاس داشت، قدر دانست و ارتقا بخشید اما با محوریت حرم در حماسه حسین(ع)، راه او به «یک جا» تقلیل مییابد.
گویا در این رویکرد هر که باشی و هر کاری کرده باشی، با بودن در حرم در بهشتی؛ آیا حتی با داشتن حق الناس بر ذمه چنین خواهد بود؟ آیا یک دزد یا راهزن یا یک آزارگر کودک با صرف بودن در حرم، در بهشت جای میگیرد؟ آیا چنین تصوری انحرافی باعث نمیشود که چنین فردی بدون صرفنظر کردن از نحوه بودنش، با قرار گرفتن در حرم خود و دیگران را فریب میدهد.
حرم پس از شهادت امام(ع) بنا شده و به وجود آمد. آن جایی برای پاسداشت از حرمت امام و یاد کربلا بود. از اینرو کربلا فراتر و پیش از حرم میایستد، بیش از آن و پیش از پیدایش شهری به نام کربلا وجود داشت. جائی که واقعه عاشورای محرم سال 61 هجری قمری روی داد.
اما کربلا در طول تاریخ در خود نماند و پیوسته در دل تاریخ محرک قیامها و اندیشهها شد، هویتساز شد و هویتسوز، موضوعی برای اندیشه شد و البته در همه اینها احساس جاری بود. پرونده حسین(ع) به دست یزید بسته نشد و راه کربلا مبدائی برای حرکات سیاسی و اجتماعی پس از خود شد.
چنین احساس تاریخسازی دیگر احساسی در حرم نمیتواند باشد زیرا از «یک جا» فاصله میگیرد و به جهات مختلف حرکت میکند. امام حسین علیهالسلام بیش و پیش از یک شخص، سمبلی برای یک حرکت و یک رویکرد میشود و تا همین امروز بعضا در نوک پیکان مظلومان قرار میگیرد.
تقابل شریعت صفوی و شریعت علوی، چنانچه شریعتی تصریح کرد، مبتنی بر این استعلا از حرم و آرامش حرمی است. هر چند جا محرک میتواند باشد، اما در آن ماندن و میل به آن نه به مثابه یک مبدا که به عنوان یک مقصد و بهشت، بدل به ضد راه میشود چه اهمیت یک «جا» یعنی ایستادن در آنجا. در این تلقی دو خوانش از کربلا در مقابل هم ایستادهاند.
پویانفر در یکجا چنین نوحه خانی میکند: «یک کنج از حرم بهم جا بده، دلم تنگته خدا شاهده. هوای حرم، هوای بهشت، ببر کربلا به جای بهشت. حرم کربلاست، فقط آرزومه برم کربلا، بشارت بده، بگو عازمم، میدونی که خیلی حرم لازم.» در اینجا حرم بهشت و فراتر از آن خوانده شده است. کربلا به جای مبدائی برای تغییر بدل به حرم و و وسیلهای صرفا برای رسیدن به بهشت و فراتر از آن قلمداد شده است. در این جا حرکت نه از حرم که به حرم، توفیق نه کربلایی شدن که در حرمی شدن و خواسته نه جمعی که فردی است و در تقاضای داشتن «یک کنج از حرم» بیان میشود. حرم به مثابه جایی خاص خود ویژگی یافته است.
پویانفر در نوحهای دیگر چنین زمزمه میکند: «از من تا حال خوب فقط یه حرم فاصله است. از من تا دل خوش فقط یه قدم فاصله است. کرم کن گدا رو راهی حرم کن گدا رو. برا اربعین یادت باشه من بی نوا رو. رزقم رو تو روضت بده باز بهم لیاقت بده. واسه حرم لک زده دلم. آقا جون اذن زیارت بده» حرم حال را خوب و دل را خوش میکند. در بخشی از این نوحه بخش دیگر و مهمی از تقلیل حسین به حرم نمایان است و آن بخشش رزق در حرم است. اینجا شیفت پارادیمی از خوانش اجتماعی دین صورت گرفته است که در آن فرد جای جمع را گرفته و خود به جای امت نشسته در حالیکه حسین(ع) رزق، آرامش و دل خوش را سقراطسان فدای حقیقت کرد.
*دبیر مدرسۀ «مطالعات هویّت» باشگاه اندیشه