مدرسه «مطالعات دین» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست ششم از «گفتگوهای زنان و دین»
متون مقدس و جایگاه زن در جامعه: خوانش بنیادگرایان مسیحی و سلفیه
با حضور دکتر لیلا هوشنگی (دانشیار دانشگاه الزهراء)
چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱
📝 دربارهی نشست: دکتر لیلا هوشنگی
در سیر تحولات دو سدهی اخیر و چالشهای پیش روی جوامع کنونی، پیروان ادیانِ متنمحور از جمله مسیحیان و مسلمانان، در مقام بزرگترین دینهای جهان، با بحث جدی و مناقشهبرانگیز جایگاه زنان در جامعه درگیر هستند. مواجهه جریانهای مختلف دینی با این مهم را میتوان در دو مسئلهی اساسی یعنی آموزش زنان و نحوه حضور اجتماعی زنان بر حسب کارکردشان در خانواده دستهبندی و مقایسه کرد.
در میان این گرایشها، بنیادگرایان پروتستان و مسلمانان سلفی خوانش خاصی از متون مقدس خود دارند. اینان با شعار بازگشت به ریشهها و اصول اولیه دین و نیز با تکیه بر تفسیر تحتاللفظی این متون و در مقابله صریح با مدرنیسم عملاً با اصلاح موقعیت فردی و اجتماعی زنان به مخالفت میپردازند.
ارائه در این نشست مبتنی بر مقالات زیر خواهد بود که قبلاً از نویسنده منتشر شده است:
- بنیادگرایی و اصلاحطلبی سلفی: نحوه مواجهه با جایگاه زن در جامعه
- بنیادگرایی در مسیحیت و اسلام با نظر به نقش مدارس: مطالعهی موردی مدارس کتاب مقدس و دارالعلوم دیوبندیه
- مدارس دیوبندیه: نظام آموزشی و پیامدهای اجتماعی – فرهنگی
- بازخوانی و تدبر در کتاب مقدس و قرآن: بنیادگرایان و جایگاه کنونی زنان در جامعه (گزارش ایکنا از نشست پیرامون این مقاله)
📝 گزارش مختصر
- مسأله زنان نوک پیکان چالش جوامع اسلامی با زندگی مدرن است.
- بنیادگرایان رجوع به متن مقدس از منظر تفاسیر ظاهرگرا را در نظر دارند و وجه ممیز آن از دیگران کنشهای سیاسی افراطگرایانه است.
- بنیادگرایان به دنبال بازگردان هویت سابق دینی خود هستند و در نتیجه مسأله آموزش زنان برای احیای سنت پیشین برایشان موضوعیت دارد.
- در تفاسیر بنیادگرایانه مسیحیت و اسلام خانواده محوریت دارد و بهجای توجه به خود زن به عنوان زن بودن، زن عضوی از خانواده، مطیع شوهر و مرد تعریف میشود.
- برخی جریانهای بنیادگرا وقتی قدرت سیاسی بیشتری پیدا کردند، نظریات خود را با شرایط متفاوتی ابراز کردند و سعی کردند تا ملاحظات و موانع مدرن را مراعات کنند.
📝 گزارش مشروح
نشست ششم گفتگوهای زنان و دین بههمت مدرسه مطالعات دین با موضوع «متون مقدس و جایگاه زنان در جامعه: خوانش بنیادگرایان مسیحی و سلفیه» با حضور دکتر لیلا هوشنگی دانشیار دانشگاه الزهراء روز چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱ در شبستان باشگاه اندیشه برگزار شد. ابتدا بحث مقدماتی درباره مفهوم بنیادگرایی و سپس مؤلفههای آن پیرامون هویت فردی زنان و نسبت آنان با نهاد آموزش و مطرح شد و سپس بحث جایگاه زنان در متن مقدس و تفسیر متن مقدس با توجه به سیاستهای اجتماعی و حکومتی مورد تحلیل قرار گرفت.
دکتر هوشنگی در ابتدا عنوان داشت: «چندین سال است که مطالعات کتاب مقدس (Biblical Studies) حوزه تخصصی کار من هست و در این حوزه در بحث مربوط به مطالعات جنسیت و زنان تمرکز دارم و بهواسطه این تمرکز بر روی جریانهای نوظهور پژوهشهایی با هنکاری دانشجویان و گاهی با تکنگاریهایی در حال جریان است. مقالهای که الان در حال ارائه آن هستم در سال ۱۳۸۹-۱۳۹۰ چندین جا رد شد، اما بعد که تأیید شد بازدیدکنندگان آن از مرز ۲۵۰۰ بازدید گذشته و نشانهای از التفات به این مباحث در چند سال اخیر است.»
دکتر هوشنگی در در مقدمه به معنای Fundamentalism اشاره کرد و گفت: «بهتر است برابرنهاد اصولگرایی باشد، ولی در فارسی بنیادگرایی ترجمه شده است. این جریان به قرن نوزدهم برمیگردد که سپس توسط مسیحیان اوانجلیک در قرن بیستم در منازعات سنت و مدرنیته بیشتر به کار رفت و جریانهای متعددی به کار بردهاند. جریان تند بنیادگرایی ظهور پیدا کرده که برخلاف پیشبینیها در سنتهای مختلف دینی پدید آمده است. بنیادگرایان قائل به رجوع به متن مقدس و تفسیر ظاهری است ولی ممیزه آن از بقیه فعالیت سیاسی افراطگرایانه است که جایگاه زن را در خانواده تماماً تعریف میکنند. زنان آموزش ببینند ولی فقط آموزشهای دینی را لازم میدیدند که البته بعدها تطور یافت. لازم به ذکر است که جنبشهای فمینیستی و زنانهنگر مورد طرد و نقد شدید بنیادگرایانه است.»
او افزود: «سلفیه را با جریان متقدم و رهبری احمدبنحنبل میشناسیم و در قرون میانه با ابنتیمیه دنبال شد، اما در دوران جدید در قرن هجدهم محمدبنعبدالوهاب، سراحمدخان هندی، شاهولیالله دهلوی و بریلوی را شاهد بدیم که در شرایط روبهانحطاط جهان اسلام راهشان این بود که به قرآن، سیره نبوی و سلف صالح برگردیم تا از انحطاط بیرون بیاییم. بدعت و اجتهاد به معنای بازگشت به بنیادهای ایمانی و بازگشت به دوران طلایی پیامبر و تابعین را مدنظر دارند. در میان سلفیه رویکردهای اعتدالی در اوایل قرن بیستم با سیدجمال اسدآبادی طرح نویی را در انداخت.»
دانشیار دانشگاه الزهراء گفت: «در مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان کتابمحور متن جایگاه ویژهای دارد و طبیعی است که روی متن مقدس و تفاسیر آن تأکید خاصی شود. در مقابل، شیوههای تفسیری متفاوتی شکل گیرد که برخی تلاش کردند تا آن را با شرایط متغیر روز منطبق کنند. سلفیه در روش تفسیری بر معنای ظاهری و نصگرایی افراطی تأکید داشتند.» با این حال وی به تمایز اسلام و مسیحیت توجه کرد و اذعان داشت: «مسیحیت برخلاف اسلام دین شریعتمحور نیست و لذا چالشهای متن مقدس با زنان آنجا مطرح نیست، ولی مباحثی که در آیات و روایات مطرح شده در سه ساحت بندگی و عبادت، اجتماعی و خانواده قابل تقسیم است. آیاتی که درباره اصول و احکام با مباحث اخلاقی و تربیتی باید تفکیک کرد. در جهان اسلامی به موازات مسیحیت تفاسیر زنانهنگر را داریم.»
دکتر هوشنگی در پیشینه رشد مسیحیان بنیادگرا گفت: «مسیحیان بنیادگرا در قرن بیستم در آمریکا در جامعه کاملا مذهبی و خانوادهمحور با مدرنیستم فراگیر مواجه میشوند زندگی زنان هم تحت تأثیر قرار گرفت. پیشتر در انقلاب صنعتی هم همین بود. زنان به بارداری و بچهداری مشغول بودند و زیروروشدن زندگی زنان با کنترل موالید بود که از آنجا با این مسأله هویت زنان فارغ از یک عنصر خانواده بودند. برخی باورشان نمیشود شرایط خانواده در طبقه متوسط چنان تغییر کرده که موالید از امر الوهی به کنترل رسید.»
دکتر هوشنگی نوک پیکان چالش جوامع اسلامی با زندگی مدرن را در مسأله زنان دید و گفت: «غالباً جوامع اسلامی گرفتار انواع افول و انحطاط شده و یک عامل را استعمار و تسلط بیگانگان میدانستند؛ برای نمونه در هند به دلیل سلطه بریتانیا مشکلی ایجاد کرد و در قرن نوزدهم بحران در شبه قاره و مصر زیاد شد. در این میان بنیادگرایان رشد کردند و این ضربه مهلکی که اتفاق افتاده را با آموزش میخواستند جبران کنند. آموزش سنگ بنای تغییر است و در پی احیای ارزشها و در نتیجه بازیابی هویت را ببینند. تأسیس مدارس در هند و مصر توسط جریان سلفیه معتدل را داشتیم. تمام این مباحث حول محور بحران هویت فردی و اجتماعی زنان قابل ردگیری است که با مسأله آموزش پیوند جدی دارد.»
دکتر هوشنگی به پیشینه تأسیس مدارس اشاره کرد و گفت: «سراحمدخان مدارس را در سطح خانه راهاندازی کرد. او معتقد بود زندگی زنان تماماً با جهل و خرافات است که باید با آموزش جبران شود. او معتقد است اگر به زنان آموزش ندهیم هم خودشان و هم خانواده را گمراه میکنند. در ایران پیش از انقلاب هم مدارس مذهبی به نام عفت و دوشیزگان شکل گرفت که خانوادهها به این مدارس اعتماد کنند. در مدارس دارالعلوم دیوبندیه از هر هزار دختر مسلمان شبه قاره هند از جمله پاکستان فقط چهار نفر به این مدارس رفتند آنقدر که فضا علیه زنان سنگین است.»
این پژوهشگر الهیات و ادیان به بحث کتاب مقدس و تفاسیر آن وارد شد و بیان کرد: «در سفر آفرینش وجود زن تبعی و درجه دوم و برای رفع تنهایی مرد و از دنده چپ او و موجودی شرور و فرودست است که باید مطیع مرد باشد. در نامه پولس آمده که زن عاصی و گنهکار است که خداوند او را نفرین میکند که نفرین وی گرفتاری به بیماری زنانه و درد زایمان است. همچنین زنان در کلیسا مسئولیت دینی نمیتوانند بر عهده بگیرند که بروزی از این نقصانهای وجودی و شخصیتی است. در این موارد که تفسیر ظاهری از متون مقدس است، خانواده محوریت دارد و زن عضوی از خانواده و مطیع شوهر و مرد است. در تفسیر بنیادگرایانه از مسیحیت وجود زن ارزشهای خانوادگی و مادر و زن بودن در آن فضا تعریف میکنند. اما با وجود سخن صریح پولس که زنان باید از خدمترسانی دینی محروم شود، کلیسای اوانجلیک به ملاحظات انتقادی پرداخت و یادآور شد اینکه بخشی از حواریون مسیح را زنان تشکیل میدادند، با این رویکرد که زن فرودست است و حضور زن را حداقلی میبیند منافات دارد.»
دکتر هوشنگی به بنیادگرایان مسلمان در قرون میانه هم اشارهای کرد و افزود: «حضور اجتماعی در بنیادگرایی و سلفیه تحت تأثیر نگاههایی در قرون میانه دنبال شد. برای نمونه غزالی فقیه شافعیمذهب میگوید زنان عامل انحطاط اخلاقی است و جامعه برای زنان ناامن است. یعنی زیرساختها فراهم نیست. از سویی در کنار مذاهب فقهی، در سنت اسلامی شاهد طریقتهای صوفیه هستیم که چشمگیر و بسیار مهماند ولی دیدگاههایشان درباره زنان عموماً منفی است چون ماهیت فریبکارانه و اغواگرانه زن را همچنان تأیید میکند.» او به ریشههای نظری این دیدگاه پرداخت و گفت: «در مباحث نظری در آفرینش و هویت زن در قرآن بحث برابری قابل اثبات است البته این برابری ناشی از جریانهای مؤمنانه و همدلانه تساویانگارانه است. در هویت انسانی تأکید میشود روی خلافت الهی انسان و عامل گسترش نسل و با هم برابرند. در مباحث عملی بر نقشهای مختلف زن و مرد تأکید میشود و اینجا شاهد باورهای جنسیتی مردمحورانه هستیم که فرودستی عقلی و جسمی و جنسی زن را به دنبال دارد.»
هوشنگی راهحل برخی کشورهای مسلمان را توضیح داد: «جریان اصلاحگری دیدگاههای سنتی را نقد و اصول اخلاقی را به جایش ذکر میکنند. نظام حقوقی مصر به واسطه اشغال توسط فرانسه زودتر از بقیه کشورهای اسلامی اصلاح شد و زن در مقام مادر هم به مادری و هم به وظایف اجتماعی به عنوان زن میتوانست رسیدگی کند که البته در افراطگراییهای بعدی بسیار آسیب دید. کشورهای اسلامی توسط فرهنگ و عرف و بوم هر کدام باید به بازنگری بپردازد. در توضیح آن میتوان گفت اسلام در سطح دین بیشتر حوزه عبادات است و میان زن و مرد تکالیف مشترک است و برابری در سطح فراوانی به چشم میخورد، ولی در سطح جامعه مثل احکام معاملات به آن معنا که در احکام فردی شاهدیم، حکم وجه تعبد ندارد و فرهنگ در آن مدخلیت مییابد. به نظر میرسد اسلام تلاش کرده که از زمان جاهلیت زن را ارتقا بدهد ولی امروز چنین روندی متوقف شده است. اسلام برای فرزندان دختر ارث در نظر گرفته بود، در حالی که در آمریکا حدود صد سال پیش بر سر این مبارزه کردند. با این وجود این روند امروزه در ایران چند گام باید جلو برود.»
بخش پایانی ارائه دکتر هوشنگی به مدارس دینی و سیاستهای آموزشی بنیادگرایانه اختصاص پیدا کرد. او توضیح داد: «نمونهای از این مدارس را در میان بنیادگرایان مسیحی و سلفیه آشناییم. از اوایل قرن بیستم مسیحیان اوانجلیک به شدت توسط الاهیات لیبرال پسزده شدند و قدرت اجتماعی سیاسی را از دست داده و تحقیر شدند. در اینجا بود که آنها به تکاپو افتادند که چهره جدیدی از خودشان ارائه دهند. از جمله مدارس مختلفی را تأسیس کردند که در ایالات متحده جا افتاده و در این ایالتها آموزش عمومی را دارند و آموزش دینی را در مدارس خود دارند. یکی از این مدارس به نام مدارس کتاب مقدس است که کتاب مقدس را به افراد غیرروحانی و عموم مردم آموزش میدهد که بحثهای بشارتی را به زبان جدید یاد بگیرند. همچنین مدارس یکشنبه هم زیرمجموعه مدارس کتاب مقدس است که با روشهای جدید و ابزارهای نوین آموزشی تلاش میکنند آموزههای بنیادگرایانه مبتنی بر تفسیر ظاهرگرایانه و نصگرایانه را با عبادات و مناسک خود پیوند دهند.» دکتر هوشنگی در پی واکاوی علت توجه به مدارس جدید در این فضا پرداخت و گفت: «به نظر میرسد در این موارد بحران هویت باعث تحولخواهی شده است؛ گویی سنگی بر سرشان فرود آمده و عوامل غیرمعرفتی (شرایط سیاسی و اجتماعی) مؤثر واقع شده است. مشخصاً وقتی قدرت سیاسی خود را از دست دادند این مسائل را مورد بازخوانی قرار دادند. امروز هم در قالب منع سقط جنین ملاحظه میشود که با حاکمیت سیاسی جمهوریخواه و مذهب محافظهکاران جنبه حقوقی را تقویت کردند به گونهای که حتی در تگزاس جشن گرفته میشود.»
دکتر هوشنگی نظام مدارس دینی تأسیسشده به دست بنیادگرایان مسلمانان را نیز مورد توجه قرار داد و گفت: «بخشی از بنیادگرایان اصول بنیادین دین اسلام را از نو با بازخوانی مبتنی بر نص و ظاهر تعریف کردند که در مدارس دارالعلوم دیوبندیه شاهدیم. اول زبان انگلیسی در مدارس مذهبی سلفی در شبه قاره ممنوع بود، اما حالا به کامپیوتر و علوم جدید و مدارس دخترانه گسترده رسیدهاند. ما میخواستیم مطالعه موردی در استان سیستان کردیم اجازه ندادند برنامه درسی مدارس دخترانه را ببینیم. سپر بلای تمام بحران هویت زنان قربانی جهل و خرافات بودند و میخواستند زنان را ابژه آموزش و بیرونروی از جهل و خرافات از منظر خودشان قرار دادند.»
در مقام جمعبندی گفت: «جریان بنیادگرا فقط یک تفسیر را برحق و منحصر به خودشان میدانند. تأکیدشان در این تفسیر بر نقش خانوادهمحور زنان و احیای خانواده در سنت سلف هستند. در مقابل تفسیر بنیادگرا این تفسیری که از متن قرآن در میآید تلویحا دلالت بر فرودست بودن جایگاه زن است یا فارغ از مباحث زمان و مکان میتوان آن را بازخوانی کرد با معناشناسی تاریخی. جریان دوم زنانهنگران هستند و جریان سوم فمینیستهای سکولارند که از دین عبور کردند و تفریطی را رقم زدند.»
صوت نشستِ «متون مقدس و جایگاه زن در جامعه: خوانش بنیادگرایان مسیحی و سلفیه»
ویدئوی نشستِ «متون مقدس و جایگاه زن در جامعه: خوانش بنیادگرایان مسیحی و سلفیه»