مدرسه «مطالعات دین» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشست هشتم از گفتگوهای زنان و دین: بررسی معنای «اضربوهن» در آیه ۳۴ سوره نساء با کاربست ریشهشناسی و معناشناسی ساختاری
با حضور ناهید حسیننتاج (دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء – پژوهشگر گروه پژوهشی پویافکر)
دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
📝 چکیدۀ نشست: ناهید حسیننتاج
آیه ۳۴ سوره نساء بهویژه در دو بخش قوامیت مرد بر زن و احکام سهگانه نشوز زن از گذشته تا حال محور مباحثات علمی مختلف بوده است. سؤالی که همواره مطرح بوده این است که توصیه به «ضرب» در این آیه در مواجهه با نشوز زن، به چه معنا است؟ از راههای رسیدن به فهم صحیح و روشمند یک واژه، ریشهشناسی آن واژه است. به منظور ریشه شناسی واژه «ضرب»، معنای واژه از کهنترین زبانهای آفروآسیایی و سامی باستان استخراج و سیر تطور معنایی آن تبیین می شود.
در ارائۀ حاضر نشان داده میشود که کاربردهای قرآنی ماده ضرب همگی ذیل دستۀ اول معنایی بدست آمده از ریشهشناسی یعنی «متصل کردن/ مخلوط کردن/ بههم پیچیدن/ بستن» صورتبندی میشوند و بعضی از معانی ضرب که در طیفی از تفاسیر و ترجمهها مدنظر قرار گرفتهاند، با شواهد ریشهشناختی تأیید نمیشود؛ ازجمله معنای کتک زدن برای ضرب در بررسیهای ریشهشناختی یافت نشد و برای «اضْرِبُوهُنَّ» در آیۀ ۳۴ النساء بر اساس نتایج ریشهشناختی معنای «رویگرداندن/ رفتن» پیشنهاد میشود.
به منظور بررسی واژه ضرب در ساختار و بافت قرآن مفهوم «ضرب» در قرآن با رویکرد معناشناسی ساختاری و بر مبنای روابط همنشینی و جانشینی بررسی و تلاش شد با بازخوانی واژگانی که رابطه همنشینی و جانشینی با «ضرب» دارند مؤلفههای معنایی ضرب در نظام معنایی قرآن مورد شناسایی قرار گیرد. ترکیب ریشهشناسی و معناشناسی ساختاری میتواند به فهم دقیقتر و جامعتری از واژه ضرب بیانجامد.
📝 گزارش مشروح
نشست هشتم گفتگوهای زنان و دین بههمت مدرسه مطالعات دین با موضوع «بررسی معنای «اضربوهنّ» در آیه ۳۴ سوره نساء با کاربست ریشهشناسی و معناشناسی ساختاری» با حضور ناهید حسیننتاج روز دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ در شبستان باشگاه اندیشه برگزار شد.
مشروح صحبتهای ناهید حسیننتاج را در ادامه میبینید:
آیه ۳۴ سوره نساء از آیات بحثبرانگیز درباره زنان بوده و مفاهیم «قوامیت»، «نشوز» و «ضرب» که در آن آمده، هنوز مباحثی مطرح است. برای مرحله «خوف از نشوز» سه مرحله موعظه، ترک رختخواب و اضربوهنّ ذکر شده است. اغلب مفسران ضرب را به معنای زدن غیرمؤثر دانستهاند؛ برخی مانند مغنیه آن را زدن با چوب مسواک و برخی مانند نویسنده تفسیر غرائب القرآن زدن با تازیانه فراق و جدایی تفسیر کردهاند و برخی هم نزدن را افضل میدانند.
از ریشهشناسی و معناشناسی ساختاری نیز میتوان برای تاباندن چراغ بر این موضوع استفاده کرد. ریشهشناسی یا اتیمولوژی علم مطالعه تاریخی واژگان، نحوه شکلگیری و سیر تحول آن است. و به سؤالاتی از این قبیل میپردازد که واژه چه موقعی وارد زبان شده و چه تحولاتی پیدا کرده است. در گام بعدی درباره ریشهشناسی یک واژه عربی میگوییم یعنی پیداکردن معانی کلمه در طیفی از زبانهای همخانواده زبان عربی. مثلاً برای واژه ضرب به فرهنگ لغات که نگاه میکنیم حدود ۶۰ معنا پیدا میکنیم از قبیل عسل خالص، رفتن، چیزی را بر چیزی زدن، مخلوط کردن تا شنا، شباهت، احاطه کردن، مالیات و…
دو مسأله اصلی وجود دارد اولی اینکه آیا میتوان تحول تاریخی این معانی را بررسی کرد و سیری پیدا کرد؟ دوم اینکه زبان عربی (در دوران باستان) میان بقیه زبانهای سامی جزء ناشناختهترین زبانهاست. مکتوبات و کتیبههای موجود از زبان عربی به نسبت زبانهای همخانواده آن کمتر است. به زبانهایی که خواهر و همخانواده زبان عربی هستند توجه میکنیم یعنی از جهت ریشه واژگان و قواعد نحوی و دستور زبان مشابهت زیادی با هم دارند.
زبانهای همخانواده با عربی را میتوان از منظر تقسیمات زبانی به دو دسته کلی شمالی و جنوبی تقسیم کرد. بخش شمالی خود دارای دو بخش حاشیهای و مرکزی است و قسمت حاشیهای به دو قسمت کنعانی و مرکزی آرامی تقسیم میشود. شاخه شمالی حاشیهای زبانهای اکدی و آشوری هستند. مهمترین زبان شاخه شمالی مرکزی کنعانی در واقع زبان عبری و مهمترین زبان شاخه شمالی مرکزی آرامی زبان آرامی ترگوم، سریانی و مندایی است. قسمت دیگر تقسیمات زبانی بخش جنوبی است که به حاشیهای و مرکزی قابلتقسیم است. سبایی مهمترین زبان شاخه جنوبی حاشیهای (شرق دریای سرخ) و گعزی از زبانهای مهم جنوبی حاشیهای در مناطقی از شمال آفریقا مانند حبشه (اتیوپی کنونی) است.
تا پیش از سال ۱۹۲۰ میلادی تصور میشد زبانهای آفریقایی (حامی) از خانواده زبانهای سامی جدا هستند، ولی از حدود ۱۹۲۰ با کشف مشابهت میان زبانهای آفریقایی و سامی، نظریه زبانهای آفروآسیایی شکل گرفت. سپس نظریه ابرخانواده زبانهای نوستراتیک مورد تبیین قرار گرفت که نشان میدهد علاوه بر آفروآسیایی، زبانهای هندواروپایی و آلتایی رویهمرفته جدّ بزرگ زبانی خود را میسازند که بعداً این زبانها از آن منشعب شدهاند. این زبانها ۲۸۰۰ ریشه مشترک داشته که از ۱۲ تا ۱۸ هزار سال پیش به آن تکلم میکردند.
واژه «ضرب» ۵۸ مرتبه در قرآن به کار رفته که تقریباً نیمی از آن با «مثل» و «امثال»، ۵ بار با «أرض»، ۳ بار با «حجر» و «بحر»، ۳ بار با «ذلة» و «مسکنة» به کار رفته و استعمالات دیگر تنها یک بار ذکر شده است، مثل «ضربتم فی سبیل الله» و «اضربوهنّ». مفسران برای ضرب در قرآن معانی توصیف کردن، قرار دادن، احاطه کردن، راه پیمودن، چیزی را به چیزی زدن، مانع ایجاد کردن و الصاق و اتصال را ذکر کردهاند؛ برای نمونه اکثر قریببهاتفاق مفسران درباره ضرب با مثل و أمثال، معنای الصاق کردن را گفتهاند؛ به این معنا که در این فرایند، خداوند مثالی را به یک موضوع متصل میکند و میچسباند.
نکته مهم آنکه در ریشهشناسی باید به تناظرات واجی توجه کرد و بعد به سراغ فرهنگهای ریشهشناسی رفت، وگرنه برای «ضرب» در عربی نمیتوان مستقیماً “ZRB” در حبشی را دید. به این منظور چند زبان اصلی که همخانواده عربی هستند (یعنی اکدی، حبشی، سریانی، آرامی و عبری) باید مورد توجه قرار گیرد.
وقتی میخواهیم ماده «ضرب» را در فرهنگ آفروآسیایی اورل Orel در طی ۱۰ تا ۸ هزار سال پیش ببینیم اول باید معادل «ض» در آفروآسیایی باستان را پیدا کنیم. زبانشناسان برای نشان دادن «ض» در آفروآسیایی از صدایی استفاده میکردند که با c̣ نشان داده میشود. این حرف معادل «ض» در عربی (ḍ) است. حرف «ر» تقریباً پایدار است ولی در آفروآسیایی با «ل» میتواند جابهجا شود. صدای «ب» در اکدی با «پ» و در عبری با «و» میتواند جابجا شود هرچند غالباً «ب» صدایی پایدار است. اگربرای معادل «ض» در عربی برویم به صدای «ز» در حبشی نگاه کنیم، انگار داریم برای «د» در عربی «ذ» را میبینیم؛ در حالی «ض» در عربی معادل «ض» در حبشی است. در زبانهای سامی حرف «ض» بسیار پیچیده است. «ض» عربی در عبری و اکدی تبدیل به «ص» (ṣ) میشود، ولی در سریانی و آرامی و مندایی هفت حرف «ع»، «ص»، «ط»، «د»، «ق»، «g» و همزه را باید دید (پاکتچی، تأملاتی در مباحث فرهنگ اسلامی، ص۳۱).
اکنون میخواهیم «ضرب» را در فرهنگهای ریشهشناسی ببینیم. وقتی «ضرب» را در فرهنگ اورِل که مختص زبانهای آفروآسیایی است ببینیم، یعنی این واژه پیشینه جدی در این زبانها دارد. ضرب در فرهنگ آفروآسیایی اورل معانی اصلی «بستن، متصل کردن، با طناب بستن»، «از هم جدا کردن، انفصال و متارکه»، «بستهبندی کردن و پیچیدن»، «سوختن و سوزاندن» و «جمع کردن و گردآوری» را دارا بوده است. همچنین معانی اصلی «ضرب» در زبانهای شاخه شمالی حاشیهای (اکدی و آشوری) عبارت از «خالص کردن»، «سوختن و سوزاندن» و «تصفیه» را داشته است.
ممکن است کسی به آفروآسیایی نگاه کند بپرسد چه شد از معانی «جمع کردن و اتصال و مخلوط کردن» در آفروآسیایی به «سوختن و سوزاندن» در اکدی و آشوری رسیدیم؟ اینگونه نیست که معنای مخلوط کردن وجود نداشته باشد. زیرا ابتدا معنی آن ساختن آلیاژ با ذوب کردن است؛ یعنی چند فلز با هم مخلوط شده، ذوب میشوند و ترکیب جدیدی ایجاد میشود و از این جا از مخلوط کردن معنی سوختن و سوزاندن پیدا میکند.
به سراغ «ضرب» در شاخه شمالی مرکزی زیرشاخه کنعانی میرویم. معروفترین فرهنگی که در این موضوع ملاحظه میشود فرهنگ عبری گزنیوس Gesenius است که معانی «سوختن، سوزاندن و روشن شدن»، «تصفیه کردن» و «خشک کردن» را برای ضرب arābūṣ (و مشتقات آن) ذکر کرده است. شباهت زیاد عبری با شاخه شمالی حاشیهای به خاطر تبادلات زبانی جدی میان این دو است. «ضرب» در شاخه شمالی مرکزی زیرشاخه آرامی نشان میدهد که برخی معانی آفروآسیایی مانند «درهمپیچیدن» و «مخلوط کردن و آمیختن» دوباره پررنگ میشود. از دیگر معانی آرامی «ضرب» را «فشردن»، «ضمانت و وثیقه»، «متصل کردن» و «درهمبافتن» است. همچنین «ضرب» در دیگر زیرشاخه از بخش شمالی مرکزی که زیرشاخه سریانی باشد، معانی «کفالت و رهن و ضمانت»، «صرّافی»، «محدود و مقیّد کردن»، «غروب کردن» و «امنیت و وثیقه و تضمین» در فرهنگهای کاستاز Costaz، برون Brun و بروکلمان Brockelmann ضبط شده است.
«ضرب» در شاخه جنوبی حاشیهای بهصورت «صرب» (ṣrb) ضبط شده و به معانی «حصاد و زرع»، «بخشی از مسیر» و «اقدام و عمل جمعی» (فرهنگ گعزی بیستون) و «جنین»، «جفت» و «بریدن و قطع کردن» (فرهنگ حبشی لسلاو) به کار میرفته است.
در تصویر زیر میتوان معانی «ضرب» در شاخه جنوبی مرکزی که مشخصاً درباره شبهجزیره عربستان به کار میرفته را با توجه به منابعی از جمله العین، جمهرة اللغة، تهذیب اللغة، معجم مقاییس اللغة، المحیط فی اللغة، مفردات، أساس البلاغة، القاموس المحیط و الصحاح مشاهده کرد. در فرهنگهای عربی «ضرب عن» به معنای «دست کشیدن و انصراف» و «ایجاد مانع» بهروشنی با معانی قبلی ارتباط معنایی دارد؛ برای نمونه «أفنضرب عنکم الذکر» (سوره زخرف ، آیه ۵) میتواند به معنای ایجاد مانع در دریافت ذکر باشد.
حال به سراغ دستهبندی معانی ضرب میرویم. با توجه به آنچه در فرهنگهای ریشهشناسی دیدیم، میتوانیم دو دسته کلی از معانی را برای «ضرب» تبیین کنیم؛ معنای نخست «اتصال و پیچیدن و جمع کردن» (tie, bind, press together) بوده و معنای دوم «سوختن و سوزاندن» است. معنای «سوختن و سوزاندن» منسوخ شده است و وقتی به عربی باستان متأخر یا پیش از اسلام میرسیم تقریباً اثری از معنای «سوختن» وجود ندارد که شواهد هرکدام از این دو دسته در اسلایدها بهتفصیل ذکر شده است.
خود دسته اول را صرفاً با یک دستهبندی ساده میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ دسته اول معنایی از بخش اول بهمعنای «اتصال» در آیات قرآن هم به کار رفته است؛ از جمله «ضرب الله مثلاً»، «یضرب الله الأمثال»، «اضرب بعصاک الحجر»، «اضربوها ببعضها» میتوان مشاهده کرد. «ضربِ» مثل به این معناست که مثالی را ذیل یک موضوع متصل میکند و میچسباند، «ضربِ» عصا به سنگ یعنی میان سنگ و عصا اتصال برقرار میکند و ضرب بعضی به بعضی دیگر یعنی بخشی از گاو را به بدن مرده میچسباند.
بخش دوم از دسته اول استعمال «ضرب» به معانی «بههمپیچاندن، گرداندن، درهمفشردن و احاطه» است که در آیات قرآن شواهدی دارد؛ از جمله «ضرباً فی الأرض» (سوره بقره، آیه ۲۷۳) به معنای درهمفشردن و پیچاندن زمین برای راهرونده است. در برخی تفاسیر از این تمثیل استفاده شده که «الضارب فی الأرض کالسابح فی الماء»؛ یعنی همانگونه که شناگر آب را کنار میزند و میشکافد و بههممیپیچد، جایگاه «ضارب» در زمین قابل تعریف است. در تعبیر «طَیّ السماء» و آیۀ «جُمِعَ الشمس و القمر» (سوره قیامت، آیه ۹) احتمالاً معنای بههمپیچیدن و سروتهرابههمچسباندن خورشید و ماه به کار میرود. «فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منکم کلّ بنان» (سوره محمد، آیه ۲۷) یکی از شواهد قرآنی این دسته برای معنای «احاطه» است. بهرغم آنکه در برخی ترجمهها و تفاسیر چنین معنا شده که گردن و انگشت کفار را بزنید و قطع کنید، اما با توجه به شواهد ریشهشناختی معنای «زدن» قابلاثبات نبود. برای معنای جایگزین میتوان از خطبه قاصعه در نهجالبلاغه استفاده کرد که در فرازی از این خطبه، امام علی(ع) عبارت «یضربون منکم کلّ بنان» را بهعنوان یکی از اعمال شیطان به کار میبرد. با توجه به اینکه موجّه به نظر نمیرسد که بتوانیم بپذیریم شیطان انگشتان ما را قطع میکند، پس در واقع شیطان بر مسلمانان احاطه یافته و قدرت عمل را سلب میکند. درباره آیه سوره محمد هم میتوان در نظر گرفت که دستور الهی «ضرب فوق الأعناق و ضرب کلّ بنان» یعنی قدرت عمل را از کفار سلب، سپس آنان را زمینگیر کنید و در مرحله بعد آنان را ببندید که اشاره به اسارت دارد. توجه به این نکته لازم است که «بستن و مقید و محدود و محصور کردن» یکی از معانی فرعی «ضرب» است که در برخی آیات میتوان ردّپایی از آن دید؛ از جمله در عبارت «فضرب الرقاب» (سوره محمد، آیه ۴) که تعدادی از مفسران و مترجمان آن را به «گردنزدن» تعبیر کردهاند، ولی با توجه به معنای ریشههای پیشگفته و همخانواده با عربی دیدیم که «ضرب» متضمن هیچ نوع خشونتی نبوده است؛ در نتیجه محدود کردن و بستن گردن بهمثابه کنایه از اسارت را در اینجا میتوان نشان داد. مؤید این معنا آن است که ۲۴ بار ماده «رقب» و مشتقات آن تنها بهمعنای اسیر بهکار رفته است. یعنی ضرب رقبه میتواند در مقابل فکّ رقبة باشد.
با توجه به سه دسته معنایی اصلی «ضرب» (دسته اول «بستن، بههمپیچاندن، چسباندن» و «اتصال، جمع و توده کردن»، دسته دوم «سوختن، سوزاندن و خشک کردن» و دسته سوم به معنای «جدایی، ترک کردن و رفتن») که ذکر کردیم، «ضرب» در «اضربوهنّ» نمیتواند معنای «کتک زدن» داشته باشد. با توجه به «ضرب فی الأرض» که از لحاظ گونه معنایی شبیه «طیّ الأرض» است، معنای درهمپیچیدن، جمع کردن و بستن را میدهد. در «طیّ الأرض» گویی زمین در زیر پا بههمپیچیده میشود؛ چنانکه در آیه «یوم نطوي السماء کطيّ السجلّ للکتب» (سوره انبیاء، آیه ۱۰۴) نیز به چشم میخورد. در نتیجه «ضرب» در «اضربوهنّ» معنای گرداندن و بهتعبیری دیگر و با توجه به بدنمندی انسان «رویبرگرداندن» دارد. حال ممکن است پرسیده شود چرا بهجای «اضربوهنّ»، «اضربوا عنهنّ» نیامده است؟ بهویژه که دیدیم معنای انصراف و رویگردانیدن در «ضرب عن» مشاهده شد؟ پاسخ آنکه در نمونههایی مانند «أ فنضرب عنکم الذکر»، ذکر را از انسان برمیگرداند، ولی در «اضربوهنّ» خود انسان از انسان دیگر رویمیگرداند.
بخش بعدی ارائه راجعبه معناشناسی ساختاری «ضرب» است؛ به این معنا که تحلیل معنایی واژگانی است که در دو محور همنشینی و جانشینی در یک حوزه معنایی با «ضرب» به منظور تبیین جایگاه معنایی ضرب در قرآن قرار دارند. از میان همنشینهای واژههای همنشین ضرب تنها واژهای میتواند جانشین ضرب باشد که از تشابه معنایی و ساختاری با ضرب برخوردار باشد.
پربسامدترین همنشین ضرب، «مثل/ أمثال» است. ما میتوانیم «ضرب الله مثلاً» را بهعنوان یک نمونه در نظر گرفته و فعلهایی که میتوانند همنشینهای مناسب «ضرب و مثل» باشند را بررسی کنیم. از میان گزینههای «أنزل»، «أتی»، «صرّف» و «جعل» که در آیات قرآن بهعنوان همنشین با «مثل» به کار رفتهاند، «صرّف» بهمعنای «گرداندن» از دیگران موجّهتر بوده و اگر بهجای «ضرب» فعل «صرّف» بیاید، میتوانئ مؤلفه معنایی واقع شده و به درک این ترکیب کمک کند. به عبارت دیگر، «صرّف» در کنار «مثل» در عین رعایت اسلوب نحوی مشابه، نزدیکترین معنا به «ضرب» در کنار «مثل» را برای ما تداعی میکند. افزون بر آن، «رهق» همنشین «ضرب» در ترکیب شدن با «الذلة/ المسکنة» است؛ یعنی همانطور که در «ضربت علیهم الذلة و المسکنة» (سوره آلعمران، آیه ۱۱۲)، «ترهق الذلة و المسکنة» را میتوان به کار برد. «رهق» معنایی نزدیک به «غشی» دارد و «ارهاق» پوشاندن با کراهت را معنا کردهاند (فرهنگ واژگان بلک، ص۲۹۹). در اسلایدها میتوان «رهق» و «ولّی» را بهعنوان همنشینی «ضرب» با «وجوه و ادبار» به کار برد. «ولّی» بهمعنای «گردیدن، اعراض و رویگردانی» است (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 13/ 129). «ولی» در آفرواسیایی بهمعنای «پوشیدن» (Orell: 361) در اکدی و حبشی بهمعنای «پیچیدن، چرخاندن و احاطه» (بلک، ۱۷۹؛ لسلاو، ۳۲۲) و در عبری بهمعنای «پیوستن» است (گزنیوس، ۵۳۰) به کار رفته است.
در نتیجه مؤلفههای معنایی «ضرب» که از طریق روابط همنشینی به دست آمد، در دو محور طبقهبندی میشود:
محور اول، مؤلفههایی که از طریق روابط مکملی به آنها دست یافته شد که عبارت از «اتصال، پیوستن و احاطه کردن» باشد. این فعل قدرت ایجاد اثر و تغییر را با خود به همراه دارد.
محور دوم مؤلفههایی که از طریق روابط معنایی به آنها دست یافته شد معانی «بستن، ترک کردن، رویگرداندن، بههمپیچیدن و آشکار شدن» است.
مؤلفههای معنایی «ضرب» که از طریق روابط جانشینی به دست آمده را میتوان در دو محور طبقهبندی کرد:
محور اول مؤلفههایی که بر «رفتن، بریدن، ترک کردن و رویگرداندن» دلالت میکند و در جانشبنب واژگان «صرّف، سیر، نفر، ولّی، أعرض، طوی و مشی» از «ضرب» قابلدستیابی است.
محور دوم مؤلفههایی که بر «احاطه، پوشاندن، بههمفشردن و درهمپیچیدن» دلالت میکند و در جانشینی واژگان «جعل، رهق، ولّی، أخذ و طوی» از «ضرب» قابلدستیابی است.
از این رو، «آنها را ترک کنید و از آنها رویبرگردانید» نزدیکترین معنا به «اضربوهنّ» با توجه به هر دو نوع روابط همنشینی و جانشینی است.
صوت نشستِ «بررسی معنای «اضربوهن» در آیه ۳۴ سوره نساء با کاربست ریشهشناسی و معناشناسی ساختاری»
مقالاتی که در نشست هشتم گفتگوهای «زنان و دین» ارائه شد
ویدئوی نشستِ «بررسی معنای «إِضرَبوهُنَّ» در آیۀ ۳۴ سورۀ نساء با کاربست ریشه شناسی و معناشناسی ساختاری»