حکمت نامتناهی, حکمت نامتناهی, مکتب, مکتب کاوش‌های وجودی, مکتب کاوش‌های وجودی

تعقل در متن قدسی؛ بحثی ذیل حدیث عقل و جهل

تعقل در متن قدسی؛ بحثی ذیل حدیث عقل و جهل

تعقل در متن قدسی؛ بحثی ذیل حدیث عقل و جهل

تعقل در متن قدسی؛ بحثی ذیل حدیث عقل و جهل

تعقل در متن قدسی؛ بحثی ذیل حدیث عقل و جهل

نوشته‌ی محمدحسین قدوسی

حکمت نامتناهی
نشست نود و هفت

۱. عقل و تعقل همان اندازه که می‌تواند عامل وحدت فکری و نگاه مشترک باشد، می‌تواند عامل تفاوت و تضاد اندیشه باشد. آنچه که عامل این تفارق آراء است همان رای‌های متفاوت است که برداشت عقلی انسان‌ها می‌باشد. هیچ دلیلی ندارد که آرای افراد در یک مساله مشترک باشد، بلکه طبیعی است که تفاوت داشته باشد و در نتیجه هرطرف به اندیشه خود به عنوان محصول عقل می‌نگرد و این مهم‌ترین دلیل تفاوت و تناقض آرا است.

۲.  وقتی که این تناقض آرا با متون و آرای قدسی روبرو می‌شود مساله وارد چالش جدی و جدیدی می‌گردد. از یک سو متن قدسی به دلیل انتساب آن‌ با قداست عجین است و بدون این انتساب نمی‌توان به تن صفت قدسیت داد و از سوی دیگر انسان در برخورد با آن نمی‌تواند عقل خود و تعقل را کنار بگذارد و طبیعی است که در بسیاری از موارد می‌تواند به اختلاف رای با محتوای متن روبرو شود. در این صورت چگونه می‌توان این دو را با هم جمع نمود؟

۳.  گرایش اول در این مواجهه و دوراهی ناشی از آن این است که اصالت را به متن داده و با انواع روش‌ها عقل خود را محدود می‌کند. روش‌های تحدید عقلی بسیار متفاوت و متنوع است و از ادعای نقص‌های مقطعی و درکی که هنوز حاصل نشده گرفته تا اعلان نقص مطلق عقل در مواجهه با محتواهای برتر و اینکه ما امکان درک آن را نداریم و در کنار آن روش‌های توجیه و توضیحی که در اصل به دلیل اصالت دادن به متن قدسی است ولی بدون اعلام این مبنا فرد سعی در توضیح آن بر اساس عقل خود می‌کند و سعی می‌کند با روش‌های مختلف به استدلالی دست یابد که محتوای متن را توضیح عقلی دهد.

۴.  گرایش مقابل بر محوریت برداشت عقلی و کنار گذاشتن محتوای متن قدسی -در آن بخشی که متضاد است- می‌باشد. طیفی از جریانات فکری در این محدوده می‌گنجند از روشنفکران دینی تا سکولارها و کسانی که تفکیک بین این دو می‌کنند. در بسیاری از این گرایش‌ها هرگز از کنار گذاشتن محتوای متن قدسی صحبتی نمی‌شود؛ اما آنچه در عمل رخ می‌دهد کنار گذاشتن آن است به دلایل مختلف همچون ضعف سند و مجعول بودن و حتی ادعای عدم قطعیت و دلالت‌های ناقص و هر روش دیگری که محتوای متن قدسی را در مقابل عقل و برداشت عقلی اصحاب آن جریان فکری از کار می‌اندازد.

۵.  منظور از دو گرایشی که در دو بند بالا توضیح داده شد این نیست که در تناقض مورد بحث حتما یکی از این دو ترجیح داده شده و دیگری کنار گذاشته می‌شود، بلکه منظور این است که بنای هر جریان بر اصالت یکی از این دو است و اگرچه در بسیاری از موارد راه‌های درست و منطقی برای جمع محتوای متن قدسی با نگاه تعقلی به دست می‎‌آید؛ اما در نهایت اگر این جمع ممکن نشد گرایش قبلی وقطعی هر جریان بر ترجیح یکی است و البته چه بسا به دلیل این پیش‌داوری، راه‌های جمع منطقی نادیده انگاشته می‌شود.

۶.  همان‌طور که در نشست‌های اولیه حکمت نامتناهی توضیح داده شد، در صورتی که تضاد و تناقض قطعی و ضروری بین یافته‌های قطعی حوزه‌های مختلف معرفت بشری ایجاد شود هیچ ارجحیتی وجود ندارد و در صورت قطعیت این تناقض هیچ راه‌حلی برای آن موجود نیست. مثلا برای انسانی که برداشت عقلی قطعی او با ایمان قطعی به یک مدلول یقینی قدسی در تناقض حتمی است هیچ راه حلی وجود ندارد و اینجا بن‌بست معرفتی ایجاد می‌شود که راه برون‌رفتی از آن نیست. چگونه ممکن است که دو یقین واقعی انسان با هم در تناقض باشند؟

۷.  اما بنیان حکمت نامتناهی بر نسبیت نامتناهی تمامی معارف انسان در این نشئه قرار دارد. چگونه انسان در این نشئه می‌تواند به باورها ودریافت‌های قطعی دست یابد در حالی که پیوسته در زندان وجودی و معرفتی به سر می‌برد و حرکت او تنها از زندانی به زندان بزرگتر است و راهی برای عدم محدودیت در این نشئه برای او نیست. توضیح این بحث در نشست‌های اولیه حکمت نامتناهی و توضیح کامل آن در نشست “انواع نسبیت” (نشست چهاردهم)داده شده است.

۸.  چنین نگاه و عدم قطعیت که در نشست‌های مختلف توضیح داده‌ شد منافاتی با اعتقاد به قدسیت یک متن یا محتوا ندارد. قدسیت یک متن به معنی برتری و تعالی آن در عالم واقع است. اما آنچه که متعالی و حقیقی و یقینی است، وقتی وارد ظرف وجودی محدود ما می‌شود و در ظرفیت معرفتی ناقص و نسبی ما قرار می‌گیرد چگونه می‌تواند حقانیت و قطعیت خود را حفظ کند؟ این به معنی خروج از قدسیت نیست، چون در هر حال نسبتی از این قداست و برتری در برداشت‌های محدود ما می‌تواند دریافت شود و ما پیوسته باید به مرتبه ای بالاتر و بیشتر از این حقانیت و قداست دست پیدا کنیم . همچنان که “عالم عین و خارج از ذهن” انسان نیز چنین قطعیت و حقیقتی را دارا هست و ما با برداشت‌های خود نسبتی از این واقعیت را به دست می‌آوریم و هر برداشت ما نه “دروغ و نادرست” است و نه “تمام حقیقت”، بلکه “بخشی و نسبتی از عینیت و حقیقت” را دارا می‌باشد و پیوسته در سیر علمی خود باید سعی کنیم که نسبت بیشتری از حقیقت را دریافت کنیم. به همین بیان؛ پیوسته با “افزایش ظرفیت وجودی و اصلاح معارف خود” باید سعی کنیم که نسبت بالاتری از عینیت محتوایی متن قدسی را دریافت کرده و به آن واصل شویم.

۹.  نسبی بودن برداشت‌های عقلی ما و نیز ناقص بودن برداشت ما از محتوای متن قدسی به معنی این نیست که می‌توانیم هر تناقض و تضادی که در این دو جریان معرفتی وجود دارد را نادیده بگیریم و با چشم‌پوشی از این تناقض به هرطرف که مایل بودیم متمایل شده و هرج و مرج و آنارشیسم نظری و عملی را به رسمیت بشناسیم. همان‌طور که در نظریه “همگرایی حوزه‌های مختلف معرفت بشری” توضیح داده‌شده، فهم‌های مختلف انسان بر اساس قواعد عقلایی به هم مربوط شده و باید به یکدیگر نزدیک شوند و این دوری و نزدیکی، “قواعد عقلایی روشن و واضحی” دارد که قابل‌تخلف نیست و اگرچه این قواعد قطعی و ضروری نیستند اما بقیه قواعدی که انسان بر اساس آن زندگی نظری و عملی خود را تنظیم می‌کند نیز قطعی نبوده و نیست. بنابراین با همین قواعد غیر‌قطعی و بر اساس عقلانیت دریافتی لازم است که برخورد انسان با معارف و باورهایی که از این قواعد خارج می‌شود نیز بر اساس عقلانیت باشد و چه بسا انسان در عین اینکه نمی‌تواند حکم قطعی به صحت و سقم دریافت و باوری بدهد، اما می‌تواند آن را از دایره نظر و عمل خود کنار بگذارد و در این “کنارگذاشتن عقلانی” تفاوتی بین معارف برآمده از آسمان و زمین نیست و تمام ادیان و دین‌داران در این حکم مساوی بوده و هرکدام نمونه‌هایی از آن را اجرا کرده‌اند.

۱۰.  مهم‌ترین قاعده در مواجهه با متون قدسی جنبه تعلیمی آن است. متون قدسی برای تعالی انسان است و نه “تغییر زندگی ظاهری بدون رشد و قداست انسانی”. تعالی و قداست بدون تعلیم امکان ندارد و تعلیم از طریق “تفهیم و تفهم در مواجهه” صورت می‌گیرد ونه تبعیت و تقلید. تعلیم و تفهیم با متن قدسی هیچ منافاتی با قداست آن -حتی برای مومنان- ندارد و این تنها راه استفاده صحیح در مواجهه با متن قدسی است. بحث بیشتر در این مورد در جلسه اول رساله عملیه ۳ و بحث کامل آن در سلسله بحث‌های “طریقه وصول به شریعت و تفهم آن” مندرج است.

۱۱.  “مواجهه با تفهیم و تفهم” و سعی در “تعلیمی بودن متن قدسی و دستورات آن” به این معنی نیست که “حوزه هایی از تقلید و تبعیت” در امور قدسی وجود ندارد. در هر حوزه انسانی که با زندگی فردی و اجتماعی سروکار دارد محدوده‌هایی از “تبعیت و انعطال عقل” می‌تواند وجود داشته باشد. خاموش کردن عقل در این حوزه‌ها با “حکم عقل” باید صورت بگیرد و نه بدون آن و با محدود کردن آن. در واقع این حکمی بر اساس عقل است و نه بر علیه آن. آنچه در اینجا قاضی و “مرجع داوری” است و بدون حکم آن هیچ اقدامی نمی‌توان کرد “عقل غیرمشروط” است و نه عقلی که با اعتقاد یا پیش‌داوری یا گرایش‌های دیگر مشروط و محدود شده است.

فایل شنیداری این جلسه را در اینجا بشنوید.

فایل دیداری این جلسه را در اینجا ببینید.