عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم
“بندگانی که خداوند در اندیشههای آنها با آنان به مناجات
میپردازد و در اصل عقلهاشان با آنان گفتوگو میکند”
نهجالبلاغه
تفکر عبادت است و از برترین عبادات و باشگاه، معبدی است بنا شده برای چنین عبادتی. در این معبد غیر از این عمل برتر، هیچ هدف، ثمره، نتیجه و جایگاهی متصور نیست. نه پیشرفت اجتماعی و هدف سیاسی، نه انتشار اوراق علمی و تحصیل مقامات ظاهری و نه سرکوب مخالفین فکری و اعتقادی، هیچکدام کارکرد، ثمره و هدف این معبد نیست.
آنکه به این معبد وارد میشود باید که قبل از ورود، تمام انگیزه، نیت و علاقه خود را کنار بگذارد و خالص، پاکیزه، غسلکرده و طاهر، برای قرار گرفتن بر مسیر نامتناهی اندیشیدن و تفکر نمودن، به درون خویش بازگردد و آنچه از اندیشههای ژرف و بیانتها در درون اوست را، بهعنوان ثمره مناجات خداوند با بندگان ژرفاندیش خود، به زبان آورده و تقدیم به ساحت این معبد نماید.
آنکه به این معبد درآید، باید که از کینههایی که تفکر او را میآزارد، از نگریستن به دیگری که او را از دروننگری باز میدارد، از هدفهای مادّی و معنوی که مانع عبادت آزادگان است، از خدمت کردن به عالم ماده و ابعاد آن، چون سیاست، اقتصاد، نام و جسم بندگان و از هر عبادتی که او را از کنه ذات عقلهای عبادتکنندگان این معبد بازمیدارد، دوری کند چرا که اینجا ساحت مقدس خداوند است و غیر از عبادت خالصانه مقبول نیست. آنکه به این معبد درآید باید به ذات و کنه وجود خویش بازگردد که همان اندیشه و معرفت است چرا که ذات نامتناهی، در کتاب فرستادهاش فرمود:
“انسان را نیافریدیم مگر برای عبادت کردن”
و خاصان فرستادهاش فرمودند:
“یعنی شناختن و درک کردن”
معبدی چنین پاک را، آب و نانی نیست تا نزاعی باشد، ثمره و نتیجهای ظاهری نیست تا مسئول و مسئولیتی باشد، جریان اداری و دور قمری نیست تا مدیر و ادارهکنندهای داشته باشد. در این معبد سیر بیرونی و هدف عرفی، از آنچه که دیگران میپسندند وجود ندارد تا رئیس و ریاستی باشد. معبد را گنجینهای ظاهری و سرّ بیرونی نیست تا بر آن قفل و نگهبانی بگمارند، هر چه هست مناجات اندیشمندان است با درون خود که آن را به ساحت این معبد تقدیم میکنند.
اگرچه کتابت، عادت اندیشهگرانی است که به معبد درآیند و کتابها بوستان و گلستان آنان است، اما سرّ و ثمرۀ عبادات این معبد، در وَجد و وجود آنان است و معبد را اسرار مکتوبی نیست تا بر آن دبیرانی بگمارند. اگر معبد را خادمانی است که به تبرّک، خدمت معبد می¬کنند، آنان درون خویش را میجویند و در بیرون، سر به خدمت فرو می-آورند و اگر کسانی پاک نشده و آتش درون خویش نیافته به آنجا میآیند، فرزانگان این معبد را عادت نیست که سر از روشنایی درون خویش بردارند و بر تاریکی بیرون بنگرند. این رسم و عادت این معبد است؛ هر که خواهد درآید تا آتش درون خود را در اینجا بیابد و تماشا کند و هر که از این طایفه نیست بگریزد و