
سوگواران چهاردهم؛ نشست هفتم
انتخاب عاشورایی، سرنوشتی ازلی
فإن تَکُنِ الدُّنیا تُعَدُّ نَفِیسة
فإنَّ {فَدارُ} ثَوَاب اللّهِ أَعْلی و أَنْبَلُ
و إن تکن الأبدانُ للموتِ أُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِئٍ بالسِّیْفِ فِي اللّه أَفْضَلُ
و إن تَکُنِ الأَرْزاقُ قِسْماً مُقَدّراً
فَقِلِّةُ حِرْصِ المَرْءِ فِي الرِّزْقِ أَجْمَلُ
و إن تَکُن الأموال لِلتَّرْکِ جَمْعُها
فَما بالُ مَتْرُوکٍ بِهِ المَرْءُ یَبْخَلُ
اگر دنیا ارزشمند به شمار آید، پاداش خداوندی برتر و شریفتر است؛
و اگر بدنها برای مرگ پدید آمدهاند، پس در راه خدا با شمشیر کشته شدن بهترین است؛
و اگر روزی آدمیان به تقدیر الهی تقسیم گشته است، پس در طلب آن آزمند نبودن زیباترین است؛
و اگر گردآوری ثروت دنیا برای واگذاردن است، پس چرا آدمی در انفاق آن بخل میورزد؟
×× شعر منسوب به حسینبنعلی علیهالسلام
حلقه ارائه:
▪️محمدحسین قدوسی
▪️راهیل قوامی
▪️رضا رحیمیفرد
▪️محمدرضا لبیب
دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱
📝 نقطه تعکیسِ زندگی
➖ آدمی در تک تک لحظات عمرش، با رفتار و گفتار و اعمالش سرنوشت خود را رقم میزند، و این زنجیرهی انتخابهای اوست که جهتِ سعادت و شقاوتش را مشخص میکند. از طرفی مراقبت از گوهر الهی وجود در تمام لحظات زندگی، و محاسبه و برآورد جزئیات، کاری است بس طاقتفرسا و دور از دسترس که گاهی غیرممکن مینماید. در این میان الگوگیری از اولیای خدا و جلوههای تام و تمام حق تعالی، گاهی چنان بعید مینماید که اغلب آن را محال میپندارند.
➖ در چنین شرایطی چگونه میتوان جهتگیری حیات را گام به گام و لحظه به لحظه به سمت و سوی سعادت و نجات تنظیم نمود؟ در این میان با توجه عدم قطعیتها، احتمال خطا، و اشتباهاتی که در عمل انسانی محتمل است، چنانچه جهت زندگی بر مدار نومیدی و تباهی رفت، و علائم و نشانههایی از این هلاک و خسران نیز رخ داد، چه باید کرد؟
➖ آیا میتوان با یک یا چند انتخاب محدود، روند را معکوس نمود و در مدار فلاح و رستگاری خویش را بازشناخت؟ آیا چنین دور برگردانی در زندگی بشری ممکن است؟ آیا حر بن یزید ریاحی در روز عاشورا از چنین امکانی استفاده کرد؟
➖ آیا میتوان نشانی از این دوربرگردان در این روایت از معصوم علیهالسلام یافت؛ که فرمود: «ما شرٍّ بشرٍّ بعده الجنة، و ما خیرٍ بخیرٍ بعده النار»(هیچ شری شر نیست، اگر بعدش بهشت باشد؛ و هیچ خیری خیر نیست، اگر بعدش آتش جهنم باشد)؟
آیا این مواقف سرنوشتساز و تعکیس در حیات اهلبیت و ائمه هدی هم بوده است؟
➖ یکی از مواقفی که شاید در زندگی امام حسین علیهالسلام چنین نقشی داشته باشد، وقتی است که خبر شهادت مسلمبنعقیل را به ایشان میرسانند، و در ظاهر خیانت کوفیان و سرنوشت خونین این سفر، قطعی میشود. واکنش و کلام حسینبنعلی علیهالسلام در مواجهه با این خبر، نشان از امری دارد که شاید چون منی در آن مایههایی از پیوند اکنون و امر متعالی و فراسوی زمان و مکان را باز مییابد:
▪️امام علیهالسلام در بین راه با هلال بن نافع و عمرو بن خالد(برخی گفتهاند فرزدق شاعر، برخی هم دیگری) که از کوفه میآمدند برخورد کرده، اخبار آنجا را پرسید؛ گفتند: اما ثروتمندان دلشان با ابن زیاد است، ولی دیگر مردم دلهایشان با شماست، مسلم و هانی و فرستادهی شما قیس را هم به شهادت رساندند.
فرمود: «اللّهُمَّ اجْعَلِ الجَنّة لنا و لِأَشْیاعِنا منزلاً کریماً إِنَّک عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قدیر» بارالها بهشت را از آنِ ما و شیعیان ما منزلی بساز، که تو بر هر چیز توانایی»
{بنا بر نقلی دیگر} فرزدق پرسید: ای فرزند رسول خدا، چگونه به کوفیان دل میبندی، با اینکه پسر عمّت مسلمبنعقیل و پیروانش را کشتند؟
دیدگان امام علیهالسلام اشکبار شد و فرمود: «رَحِمَ اللّهُ مُسلماً فَلَقَد صٰارَ إلی رَوْحِ اللّه و رَیْحانِهِ و جَنَّتِهِ و رِضْوانِهِ، أما إنّه قَد قَضیٰ ما علیه و بَقِیَ مٰا عَلَیْنٰا» خدا مسلم را رحمت کند، او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا رخت بربست. او تکلیف خود را انجام داد و (هنوز) تکلیف ما باقی است.
سپس این اشعار را سرود:
فإن تَکُنِ الدُّنیا تُعَدُّ نَفِیسة
فإنَّ {فَدارُ} ثَوَاب اللّهِ أَعْلی و أَنْبَلُ
و إن تکن الأبدانُ للموتِ أُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِئٍ بالسِّیْفِ فِي اللّه أَفْضَلُ
و إن تَکُنِ الأَرْزاقُ قِسْماً مُقَدّراً
فَقِلِّةُ حِرْصِ المَرْءِ فِي الرِّزْقِ أَجْمَلُ
و إن تَکُن الأموال لِلتَّرْکِ جَمْعُها
فَما بالُ مَتْرُوکٍ بِهِ المَرْءُ یَبْخَلُ
اگر دنیا ارزشمند به شمار آید، پاداش خداوندی برتر و شریفتر است؛
و اگر بدنها برای مرگ پدید آمدهاند، پس در راه خدا با شمشیر کشته شدن بهترین است؛
و اگر روزی آدمیان به تقدیر الهی تقسیم گشته است، پس در طلب آن آزمند نبودن زیباترین است؛
و اگر گردآوری ثروت دنیا برای واگذاردن است، پس چرا آدمی در انفاق آن بخل میورزد؟
📎درمناقب آمده است: چون امام در شقوق فرود آمد از کسی که به خدمتش رسیده بود، احوال عراق را پرسید؛ او نیز اخبار ناگوار عراق را گفت. امام علیهالسلام فرمود:
«إنّ الأَمْرَ لِلّهِ یَفْعَلُ ما یَشَاءُ و رَبُّنا تَبَارَکَ کُلُّ یَوْمٍ هَو فِي شَأْنٍ فَإِنْ نَزَلَ القَضاءُ فَالحَمْدُلِلّهِ عَلی نَعْمائِهِ و هُو المُسْتَعَانُ عَلی أَدَاءِ الشُّکرِ و إنْ حَالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ فَلَم یَبْعُدْ مِنَ الحَقِّ نَفْیُهُ»
همهی امور دست خداست، او هر چه خواهد انجام میدهد، او هر روز در کاری است، پس اگر قضای الهی (بر وفق مراد و میل ما) فرود آمد، خدا را بر نعمتهایش سپاسگزاریم، و توفیق سپاسگزاری نیز از اوست، و اگر قضای الهی امید ما را حایل شود، باز آنکه نیت حق دارد، از حق جدا نیست.
❓سوالات
🔻 مراقبت از گوهر الهی وجود یعنی چطور کاری؟
🔻 گوهر الهی وجود چیست؟ چیزی را که به آن احاطه نداریم یا نمیدانیم چیست، چگونه مراقبش باشیم؟
🔻 الگوگیری از اولیای خدا، بر چه اساسی باید باشد؟ آنها اولیای خدا هستند و موقعیتشان با ما متفاوت نیست؟ آیا میتوان تعریفی از «اولیای الهی» داد (مثلا مشابه تعریفی که مزلو از افراد خودشکوفا میدهد)؟
🔻 سعادت و نجات از کدام گرفتاری؟ آیا گرفتاریها معلوم هستند؟ به چه چیزی گرفتاری میگوییم؟ چه ویژگیهایی دارد؟ ظاهر تلخ و گرهبار و سخت یا برعکس شادمانی و بیخبری و رهایی؟
🔻 چگونه جهت زندگی بر مدار ناامیدی میرود، آیا قبل از آن جهت امیدوارانهای را تجربه کردهایم که بتوانیم با این مقایسه کنیم؟
🔻 انتخابهای محدود برای معکوس کردن این روند چگونه انتخابهایی است؟ ایجاد امیدواری در مقابل ناامیدی؟ ایجاد حس رهایی در مقابل بستگیهای عمیق وجود؟ یا برعکس، آگاهانه به سمت رنج و مشکلات شتافتن؟ آیا اینها مصنوعی نمیشود؟
🔻 براستی، حر در ذهن و اندیشهاش چه میگذشت؟ آیا احساس میکرد زندگیاش بر مدار ناامیدی است یا تا آخرین لحظه خود را امیدوار و در راه درست و بدون گرفتاری تصور میکرد؟
🔻 آیا اولیا الهی هم احساس میکردند که زندگیشان بر مدار ناامیدی هست؟
🔻 وقتی میگوییم مسلم بسوی آسایش الهی رخت بر بست؟ آیا تصوری از آسایش الهی داریم؟
صوت نشستِ «انتخاب عاشورایی، سرنوشتی ازلی»
ویدئوی نشستِ «انتخاب عاشورایی، سرنوشتی ازلی»