رویدادها, رویدادها-مدرسه مطالعات هویت, مدرسه مطالعات هویت, مدرسه‌ها

تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران

تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران

تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران

تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران

تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران

مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:

درآمدی بر تحلیل طبقاتی اعتراضات جاری در ایران
با حضور دکتر سعید‌ رضوی‌فقیه
چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱

📝 درباره‌ی نشست

تفکیک، تمایز و شکاف میان طبقات اجتماعی در همهٔ جوامع امری عینی است حتی اگر برخی اصرار بر نادیده گرفتن و کتمان آن داشته باشند. از نتایج تفکیک و تمایز میان طبقات؛ احساس همبستگی درونی و تمایز بیرونی، تفاوت سبک زندگی و نیز دریافت موقعیت و منزلت هر طبقه نسبت به دیگر طبقات بالاتر و پایین‌تر است.

بنابرین برای فهم دقیق تحولات جاری در ایران نیز اگر چه تحلیل طبقاتی کافی نیست اما لازم است چرا که از جمله انگیزه های اصلی اعتراضات اخیر تاکید بر آزادی سبک زندگی و اظهار نارضایتی از تبعیض بوده است.

با این همه به نظر می‌رسد توده انبوه جوانان ناخرسند از وضعیت موجود به طبقات مختلف تعلق دارند و همین تمایز طبقاتی در آینده می‌تواند موجب پیدایش گسست و حتی خصومت شود. تحلیل و بررسی شرایط تغییر پذیر کنونی می‌تواند ما را برای مواجهه با رخدادهای آینده آماده کند.

📝 گزارش مختصر: میثم‌ قهوه‌چیان*

نشست تحلیل طبقاتی رویدادهای اخیر با دعوت مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه از دکتر سعید رضوی‌فقیه در روز چهارشنبه ۱۹ بهمن انجام شد.

مدرسه مطالعات هویت بر آن است که واقعیات اجتماعی را می‌توان از منظرهای هویتیی چون قومیت، جنسیت، طبقه اجتمای، منابع حکمی معرفتی و … تحلیل کرد و لزوما یک خوانش واقع‌نما از رویدادهای اجتماعی وجود ندارد.

هویت سیال انسانی اقتضا بیان مناظر هویتی را دارد. از این رو چنین سخنرانی برگزار شد تا یک منظر از تحلیل طبقاتی در بررسی رویدادهای اخیر را شاهد باشیم.

خودآگاهی طبقاتی عاملی موثر در شکل گیری هویات اجتماعی ماست و نمی‌توان آن را در نظر نگرفت. سعید رضوی‌فقیه معتقد است که اگرچه معترضین رویدادهای اخیر ایران سیبل واحدی داشتند اما از آنجا که پایگاه طبقاتی متفاوتی دارند، رویاهای مختلفی دارند و در صورت تحولات کلی در ایران امکان شکل‌گیری منازعات طبقاتی وجود دارد. او بر آن است که طبقه نقش مهمی در شکل‌گیری رویدادهای اجتماعی دارد و باید به دنبال تعدیل شکاف‌های طبقاتی در ذیل ایده عدالت بود. از این رو او معتقد است ما باید عدالت را سرلوحه خود قرار داده و به صرف آزادی توجه نکنیم.

📝 گزارش مشروح: میثم‌ قهوه‌چیان*

نشست تحلیل طبقاتی رویدادهای اخیر با حضور دکتر سعید رضوی‌فقیه و به همت مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه، عصر چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ در محل باشگاه اندیشه برگزار شد. در پی مشروح سخنان رضوی فقیه تقدیم می‌شود.

غرض از بحث حاضر تحلیل طبقاتی رویداد اخیر است. مراد من از ارائه این تحلیل این است که نشان دهم ترکیب افرادی که در رویدادهای اخیر حضور داشتند، ترکیب یکدستی از طبقات نیست بنابراین در خلال این رویدادها خواسته‌های یکسانی دنبال نمی‌شده است. هرچند وحدت در شعار موجود باشد، خواسته‌ها یکسان نیست. افراد بنا به خواست‌های طبقاتی، رویاهای متفاوتی دارند مثلا در بلوچستان، کردستان، خواسته‌ها با شهرهای بزرگ و در شهرهای بزرگ شمال و جنوب شهرها خواسته‌ها متفاوت است.

هرچند همه معترضان سیبل واحدی داشتند اما جهت این اعتراض یکسان نبوده است یعنی اگر همه به جمهوری اسلامی معترض بودند، برخی به خاطر معیشت و برخی به خاطر اعمال محرومیت در خصوص بهره‌مندی‌ها دست به اعتراض زده‌اند. لازم است مختصری به عنوان مقدمه و پایه نظری توضیح دهم. اینکه اساسا آیا ما می‌توانیم رویدادهای را از منظر طبقاتی تحلیل کنیم یا نه.

طبقه واقعیتی در جامعه است و توهم نیست. این واقعیتی است که همه جامعه‌شناسان به وجود آن معترف‌اند حتی اگر دست راستی باشند. بحث در خصوص ضرورت و یا عرضیت طبقه است. مثلا دورکیم به طبقات معترف است اما آن را ناشی از تقسیم کار می‌داند. طبقات مانند اعضا در بدن کارهای متفاوتی انجام می‌دهند و حیات جامعه را ممکن می‌سازند. برخی در میان طبقات باید تصمیم‌گیری و برخی به اجرا تصمیمات بپردازند.

از نظر برخی تقسیم کار به جامعه تحمیل شده است و می‌توان آن را تعدیل کرد و بحث بر سر این است که این تقسیم کار ضروری است و یا می‌توان آن را تعدیل کرد.

تعریف طبقه از نظر مونیه، عبارت‌ است از گروه‌های بسته‌ای که از حیث منزلت متفاوت‌اند. دو عنصر در این تعریف وجود دارد که یکی بسته بودن است. مراد از بسته بودن عدم امکان تغییر جایگاه طبقاتی نیست بلکه مراد دشواری این کار است. عنصر دیگر منزلت است و بدان معناست که این طبقات از نظر منزلت اجتماعی در جایگاه‌های متفاوتی قرار دارند. در حالیکه طبقات پایین حقده حقارت دارند و دوست دارند طبقه خود را تغییر دهند، طبقات بالا نیز دیدگاه تحقیرآمیزی به طبقات پایین دست دارند.

تمایزات طبقاتی ممکن است به منازعه طبقاتی منجر شود. جاهائی که فرودستان احساس کنند تبعیض بسیار زیادی وجود دارد. البته منازعه بین طبقات برخلاف نظر بسیاری اقتصادی نیست بلکه سیاسی است یعنی صورتبندی منازعات طبقاتی به صورت سیاسی مطرح می‌شود. وقتی طبقه پایین تر خودآگاهی پیدا می‌کنند و می‌فهمند مورد بهره‌کشی‌اند، همبستگی پیدا کرده و انگیزه عمل می‌یابند. وقتی وارد میدان می‌شوند منازعه سیاسی شکل می‌گیرد و می‌خواهند نظم سیاسی را تغییر دهند تا در نظم اجتمای جدید به امنیت و رفاه بیشتری برسند.

اگر ما در دل همین جنبش اجتماعی نگاه کنیم تمایز طبقاتی داریم که ممکن است امروز در کف خیابان نوعی اتحاد داشته باشند اما می‌توانیم انتظار داشته باشیم که آینده ایران صحنه منازعات طبقاتی معترضینی باشد که الان در یک جبهه واحد هستند.

سه وجه در خصوص طبقات وجود دارد. یکی نقش و کارکرد طبقات است. مثلا یک نقش، نقشِ راهبری و نقش دیگر اجرایی است. نقش‌های سیاسی، مدیریتی و … وجود دارد. برای مثال پس از انقلاب روحانیون نقش رهبری پیدا کردند و در مجلس خبرگان، نیمی از شورای نگهبان، نمایندگان رهبری در استان‌ها را روحانیون تشکیل می‌دهند. این در احساس شخص در واقعیت فرد در جامعه تاثیر دارد. در واقع نه صرف درآمد بلکه کارکرد است که احساس فرد را از جایگاه خود می‌سازد. نقشی که برای مهاجران افغانی در کشور ما وجود دارند اجرای کارهای بسیار ساده با حقوق نازل است و انتظار نمی‌رود که ایشان بتوانند به معلمی و مهندسی و … بپردازند. این بدان خاطر است که جامعه چنین نقشی را برای ایشان ترسیم کرده است و این در ارتباط با منزلت و کنشگر بودن افراد و در انگیزه مبارزات موثر است.

مساله دوم مساله سبک زندگی است. یکی از ویژگی‌های تمایز طبقات سبک زندگی است که کاملا با درآمد ارتباط دارد اما مهمتر از آن است. سبک زندگی تامین کننده حس منزلت است. درست است که پول بای سرمایه‌دار مهم است اما در عین حال سرمایه‌دار باید سبک زندگی خاصی داشته باشد که کارگر، روزنامه‌گار، پلیس و … متوجه منزلت او شوند. برخی از سرمایه‌داران مجتمع‌های خود را محصور می‌کنند به شکلی که گذشتن از آن دشوارتر از گذشتن از مرزهای کشور است و این به خاطر حفظ و نشان‌ دادن منزلتی است که برای خود متصورند. جنبش اخیر به شدت روی سبک زندگی حساس و به دنبال آزادی در سبک زندگی بود.

مساله سوم که ما داریم رفتار روحی یا ذهنی افراد، خانواده‌ها و گروه‌های اجتماعی در طبقات مختلف و در واقع گفتمان طبقات است. می‌توانیم بگوییم که طبقات بر مبنای گفتمان درونی خود تصمیم می‌گیرند. نگاه سرمایه‌دار و تصمیم او در قبال مسائل متفاوت است. طبقات گفتمان خود را دارند و ذهنشان با منطق خاصی کار می‌کند. یک خودآگاهی جمعی در طبقات شکل می‌گیرد. افراد ذهنیت‌های مشترکی در درون طبقات دارند. این خودآگاهی جمعی نوعی هویت طبقاتی را ایجاد می‌کند. این هویت در اقلیت‌ها هم گفتمان خاص آنها را می‌سازد. کشف خودآگاهی جمعی مهم است زیرا به عمل منجر می‌شود که ذیل آن احساسات و هیجانات و انگیزه‌های جمعی جریان دارد. اگر تنازعات طبقاتی مبتنی بر خودآگاهی طبقاتی باشد، می‌تواند به یک مانیفیست، ایدئولوژی یا تصویری عمومی برای اساسا خودآگاهی جمعی از وقاعیت اجتماعی رو راهنمای علمی منجر شود که مبنای کنشگری و شکل‌گیری منازعات طبقاتی شود.

در چند ماه اخیر شاهد حرکات اعتراضی گسترده بوده‌ایم. ما با واقعیتی مواجه هستیم که تعداد زیادی از طبقات متفاوت در سنین متفاوت که در تحولات دیگر حضور نداشتند در خشونت و گستردگی زیادی کنشگر شدند. هر چند همه اینها یک صدا به نظم سیاسی مستقر معترض بودند، هر چند میزان خشونت، شعارها و تظاهرات متفاوت بود اشتراکات زیادی را می‌توان در جریان دید.

بحث اصلی من این است که مجموعه جمعیت‌های حاظر در اعتراضات همه‌شان هر چند نظم حاکم را مقصر ناکامی خود می‌دانستند اما در عین حال خواست‌هایشان کاملا متفاوت بود. یعنی آنچه کردها، سنی‌ها و … می‌خواستند با مطالبات شهرهای بزرگ و در شهرهای بزرگ آنچه در شمال و حواشی شهرهای بود یکسان نبود.

مسائل کردستان و بلوچستان را نادیده می‌گیرم چون عوامل مهم دیکری هم می‌تواند در آنجا تاثیرگذار باشد. از نظر من منازعات طبقاتی تنها عامل نبوده است و عوامل مهم دیگری هم بوده است که ممکن است بر تمایزات طبقاتی حاکم باشد. جنگ‌های بین پروس و فرانسه نشان داد که کارگر فرانسوی منافع طبقاتی خود را در برابر سرمایه‌داری خود فراموش کرد و در برابر کارگر آلمانی ایستاد.

فعلا تمایزات قومی و مذهبی را کنار می‌گذارم و متمرکز می‌شوم روی اینکه بین شمال و جنوب تهران روی داد و کنش واحدی به نظر می‌رسید اما در واقع در ظاهر اینها کنش واحدی دارند و در باطن انگیزه‌شان متفاوت است. من از استعاره شلوارهای وصله‌دار استفاده می‌کنم. در همه شهرها افرادی شلوارهای وصله‌دار داشتند که عده‌ای آنها را از مال‌های بالای شهر خریده‌اند و یک عده شلوارهای وصله‌داری که مستعمل است و باید وصله شود و این شلوار وصله‌دار دو هویت و طبقه متمایز را نمایندگی می‌کند. پس همه معترضین فکر می‌کنند جمهوری اسلامی جوانی‌شان را از آنها گرفته است اما اگر صورتبندی درستی داشته باشیم یکی می‌گویند من پول دارم و می‌خواهم هر طور که می‌‌خواهم زندگی کنم و تفریحاتی را که در خارج از کشور دارم را می‌خواهم در داخل کشور هم داشته باشم و یک عده‌ای به دنبال کار، مسکن و … هستند. اگر این هر دو عجالتا اعتراضات را به شکل واحد مطرح می‌کنند، خواسته‌هایشان متفاوت است.

یکی جمهوری اسلامی را در ناکارآمدی از توزیع ثروت ملی متهم می‌کند و عده‌ای که از این ناکارآمدی بهره‌مند بوده‌اند و از دل همین فساد اقتصادی منتفع شده‌اند، طغیان کرده‌اند که ما این نظم اقتصادی محدود کننده را نمی‌خواهیم.

کسانی که از دل این نابرابری به وجود آمده‌اند به بخش سیاسی و فرهنگی نابرابری معترض بوده‌اند در حالیکه قربانیان نابرابری به دنبال تغییر این نابرابری هستند. پس مساله یکی از این دو آن است که ما نان نداریم و مساله دیگری این است که همان طور که در خارج تفریح می‌کنیم بتوانیم در تهران هم تفریح کنیم.

اگر این جنبش به پیروزی برسد به خاطر تحولات بزرگ سیاسی با مشکلات اقتصادی جدیدی روبرو شده، شکاف‌ها افزایش یافته و فرصت‌های کاری کم می‌ود و به خاطر فرار سرمایه‌ها شکاف‌های طبقاتی افزایش خواهد یافت. گذشته از آن وقتی قدرت مرکزی از یبن می‌رود، سیاست‌های اقتصادی بانک‌جهانی این شکاف را تقویت و طبقات پایین‌تر سقوط بیشتری خواهند داشت و طبقات بهره‌مند، بهره‌مندتر خواهند شد و سبیل‌شان از گریس توسعه چرب‌تر خواهد شد. با این حال اعتراض وصله‌دارانِ از سرِ نداری، اعتراضات گسترده‌تر و وحشتناک‌تری خواهند داشت زیرا تلاش‌شان برای بهبهودی اوضاع منجر به بدتر شدن اوضاع خواهد شد.

برای مثال در انقلاب فرانسه که انقلاب بورژواها بود، منافع روحانیان و سلطنت ملغی شد. در این انقلاب چه در انقلاب اول و چه در انقلاب دوم، پابرهنه‌ها هزینه‌های بیشتری دادند ولی وضع‌شان تغییری پیدا نکرد. امتیازات درباریان، فئودال‌ها و روحانی لغو شد و بورژواها بالاتر آمدند اما وضع پابرهنه‌ها بدتر شد چون اگر اعتراض می‌کردند، بر علیه وضع جدید می‌بود بنابراین فرانسه شاهد انقلابات دیگری شد. پس اگر ما برسیم به جائی که شکاف طبقاتی افزایش یابد و همچنین پابرهنه‌ها اعتراض خواهند کرد.

اگر ما آمادگی نداشته باشیم و به ترمیم شکاف‌های اقتصادی نپرداخته و عدالت سرلوحه اعمالمان نباشد ما تنها به آزادی عمل افرادی که تمکنی داشته باشند متمرکز نشده و به آزادی عمل کسانی که تمکن خاصی ندارند متمرکز شویم، ممکن است سرنوشت بدی در انتظار ما باشد.

*دبیر مدرسۀ «مطالعات هویّت» باشگاه اندیشه

صوت نشستِ «درآمدی به تحلیل طبقاتی رویدادهای اخیر ایران»
ویدئوی نشستِ «درآمدی به تحلیل طبقاتی رویدادهای اخیر ایران»