مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
هویّت مهاجر و هویّت مهاجرت
با حضور دکتر اسدالله رحمانزاده (پژوهشگر فلسفه و استاد کانتراکاستا کالج در کالیفرنیا)
چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲
ساعت ۱۸
📝 دربارۀ نشست
در نشست «هویت مهاجر و هویت مهاجرت»، من با نگرشی فلسفی به مهاجرت خود حدود ۳۰ سال پیش به آمریکا میپردازم. سفر من در گریز از فرهنگ ایران اسلامی و مطالعۀ فلسفۀ مدرن و پسامدرن بوده است. در دورۀ دکترا به بنبست فلسفی رسیدم. در این نشست به جزئیات فلسفی این بهبنرسیدن پرداخته و اصل «حقیقت، چون هویت» را در مقابل «سیاستِ هویت» قرار خواهم داد.
📝 گزارش مشروح
نشست هویت مهاجر و هویت مهاجرت با حضور دکتر اسدالله رحمانزاده استاد کانترا کاستا کالج در کالیفرنیا روز چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ به همت مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار شد.
رحمانزاده تجربه سیساله حضورش در آمریکا را با این گزاره آغاز کرد که بحث من بحثی تئوریک و جامعهشناسانه نیست یا به دنبال آن نیستم یک روششناسی از مطالعه مهاجرت ارائه کنم؛ بلکه میخواهم از تجربه خودم بگویم بیآنکه بخواهم تعمیم بدهم که آن را وضعیت وجودی میدانم. در این صورت افراد میتوانند درباره این موضوع راحتتر فکر کنند. حدود ۳۰ سال پیش به خاطر شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نامساعد در ایران که امروز هم میان جوانان وجود دارد، به آمریکا مهاجرت کردم. وضعیت وجودی من تاریکی و نامساعدی بود. من برای مهاجرت رفته بودم که سفری بیبازگشت است. وقتی رفتم هیچ علقه دینی هم نداشتم. با همسر و بچه دوسالهام رفتم و شروع کردم به فلسفه خواندن. از کالج UC شروع کردم و در آخر در دانشگاه ارواین دورهی دکتری را سپری کردم. در کنار آن کار میکردم؛ انواع مشاغل یدی مانند کار در پمپ بنزین و لولهکشی را تجربه کردم.
رحمانزاده سفر به آمریکا را چنین توصیف کرد: این سفر برایم چند معنا داشت؛ یکی اینکه از همهچیز دلزده بودم. میخواستم بدانم معنای زندگی چیست؟ به این نتیجه رسیدم که مارکسیزم که برای من بسیار جذاب بود، اساساً فاقد انتولوژی است. من در دپارتمان فلسفه کالج UC با فلسفه تحلیلی و فلسفه معاصر شروع کردم که اساساً این دپارتمان از سنت فلسفی تحلیلی حمایت میکرد. تنها استادم هوبرت دریفوس بود که در آنجا فلسفه هایدگر را تدریس میکرد. اهالی فلسفه تحلیلی میگویند ما نمیتوانیم هیچ بنیادی برای هیچ چیزی پیدا کنیم. استادراهنمای هانس اسوگا از آلمان ده جلد کتاب درباره فرگه نوشته است ولی دست آخر به فوکو گروید. حتی ویتگنشتاین متأخر دریافت که نمیشود پاسخ منطقی به همه مسائل داد. حتی مور در رساله درباره یقین در پاسخ به همکار انگلیسیاش میگوید ما از نظر منطقی حتی نمیتوانیم بگوییم یقیناً این دست من است. دوره کارشناسی ارشد روی میشل فوکو کار کردم و به قول ادوارد سعید من هم تکان خوردم. بنیادگرایی مثل هویت و جنسیت را از طریق تاریخ مفهوم زیرسؤال میبرد. از نظر تاریخی نشان میدهد که سوژه فاقد انتولوژی است و اصولا انتولوژی غیرتاریخی را قبول ندارد و با هایدگر اینجا به اختلاف میخورد. دلوز هم همین است که میگوید ذات و امر ثابت و پایدار قابل شناسایی نیست. امتداد این تفکر به Euro-centralism و اروپامرکزی منجر میشود. هویت مدرن خود را نماینده بشر میداند. دکارت و جان استوارت میل در همین زمین حرکت میکند.
استاد کانترا کاستا کالج افزود: این سفر علمی من را به ناکجاآباد رساند و نشان میداد برای بسیاری از مسائل پاسخی ندارند. من در سمیناری که هانس اسلوگا و دیگر اساتید ارائه داشتند، مقالهای با موضوع حضور عدم هویت نوشتم و دیدگاه آرنت و فوکو را با هم مقایسه کردم. مشخصه تفکر پسامدرن در نقد بنیادگرایی مدرن این است که بنیادها را به نقد سلبی میگذارد. فوکو راهی که هایدگر میگوید را هم ویران میکند و به جای خلق سوژه به نابودی آن مشغول میشود. در این دیدگاه فوکو معتقد است که آدمی زبانی برای بیان خویشتن ندارد. آدمی که اشکال مختلف ذهنیت، آگاهی، فردیت و… او را تعریف میکند زیرسؤال میرود. فوکو به جای تحلیل حقیقت، به تحلیل تاریخی رژیمهای حقیقت میپردازد و تلاش میکند هر چیزی را بهنحوی برساختشکنانه بررسی کند. نقد آدورنو بر روشنگری این بود که ما به عقلانیت محاسبهگر محدود شدهایم. آدورنو میخواهد روشنگری را ترمیم کند ولی فوکو آن را نابود میکند. بحث هویت مهاجرت ما امروز فلسفی شد ولی بحث شخصی از فلسفی قابل تفکیک نیست. بحث هویت و هویت مهاجرت کشف حقیقت و معنای زندگی بود. من به نیهیلیزم رسیدم. مفاهیم کلی و واحد که از افلاطون دنبال میشد در فلسفههای معاصر از تحلیلی تا غیرتحلیلی مورد تردید و نقد قرار گرفت. هر نوع مفهوم وحدت و عدالت توسط فوکو نقد شد.
این پژوهشگر فلسفه بیان کرد: من در آمریکا به خاطر پوست تیره موضوع تبعیض نژادی قرار داشتم. یکی از بحثها در آمریکا ظرفی است که همه هویتها در آن آب میشوند. در آمریکا به خاطر پوست تیره بلاهای زیادی پدید آمده است. ملیگرایی سفیدپوستان ترامپ را سرکار آورده است. موسولینی در ایتالیا همچنان طرفدار دارد به طوری که نخست وزیر فعلی ایتالیا طرفدار اوست! زمانی رسید که در آمریکا به اینجا رسیدم که به عنوان ایرانی از طرفی مفاهیم و سنتهایی که با آن زندگی میکردم از هم پاشیده و مباحث فلسفی جدید هم این مفاهیم را زیرسؤال برده و از طرف دیگر تحت فشار تبعیض نژادی هم هستم. اینجا این بحث میماند که آیا من باید هویت خودم را برای دفاع از خودم در برابر نژادپرستی حفظ کنم و نگه دارم یا خیر؟ شنیدهام که آقای طباطبایی هم در بحث ایرانشهری مطرح کرده که ما باید در مقابل مدرنیزم ناگزیر به احیای هویت ایرانی هستیم.
رحمانزاده اذعان داشت: سفر تحولی من به جایی مرا رساند که به دین برگشتم. من با نفرت از سنت و مفاهیم ایرانی رفتم ولی با دین برگشتم اما نه برای اینکه با سلاح هویت ایرانی و دینی به نبرد بروم؛ بلکه من جهان توسعهیافته را با استعاره خانههای شنی میبینم. در آمریکا که ثروتمندترین کشور جهان است، نابرابریها بسیار وسیع است و آمارهای نجومی است. من در آن فضا دوام نمیبینم چون عدالت و سایر مفاهیم بنیادین متزلزل و بیمبناست. آمریکا که عصر صنعتیسازی را به راه انداخته خودش از همه ویرانگرتر است و مسئول گرمایش جهانی فعلی است. من با آن تجربه تلخ و نفرتانگیز از ایران رفتم ولی به آمریکا که رفتم فساد گستردهای را یافتم.
او در ادامه افزود: میپذیرم که جامعه ایران دستخوش مصیبت تحریم و قانون در قانون و سوءمدیریت شده، ولی مرام ایرانی را الآن باور دارم؛ همان چیزی که از آن 30 سال پیش متنفر بودم و به خاطرش از اینجا رفتم. این جامعه معنویت و معرفت و عرفان دارد که از آن میتوان دفاع کرد. از 18 سال پیش تاکنون مشغول مطالعه دین و عرفان ام و خصوصاً روی سهروردی کار میکنم. سهروردی با ایدهی جاودانخرد تمام هویتها را به هم متصل میکند؛ حکمت خسروانی زردشتی که ایرانی است را کنار هرمس که یونانی است قرار میدهد. هویت به عنوان حقیقت و نه سلاح و سیاست مدنظر او بوده است. من هم از این منظر دفاع میکنم. باید اصل را به عنوان حقیقت از زیر خاک بیرون آورد و از آن مراقبت کرد؛ وگرنه مثل کارل اشمیت خواهیم شد که مدرنیزم سکولاریزاسیون دین است و بعد به نازیسم میرسد. به نظرم خیلی از متفکران ما آنجا میروند و به ظاهر هم زندگی خوبی پیدا میکنند ولی از درون تباه میشوند.
صوت نشستِ «هویّت مهاجر و هویّت مهاجرت»
ویدئوی نشستِ «هویّت مهاجر و هویّت مهاجرت»