رویدادها, رویدادهای مدرسه مطالعات دیالوگ, مدرسه مطالعات دیالوگ, مدرسه‌ها

درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها

درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها

درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها

درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها

درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها

مدرسه «مطالعات دیالوگ» باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:
درنگی در امکانِ کنش‌گری مرزی در این روزها
با حضورِ
دکتر مقصود فراست‌خواه (عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ريزی آموزش عالی)
دکتر هادی خانیکی (عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)
شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
ساعت ۱۸

📝 دربارهٔ نشست

در دنبالهٔ نشست‌های «گفت‌و‌گو؛ هم مسأله، هم راه‌حل» بعد از طراحی امکان گفت‌وگوی اجتماعی در بحران امروزین کشور در نشست نخست و پس از ترسیم وضعیت روشنفکر گفت‌و‌گویی در نشست دوم به سراغ نظریهٔ کنشگری مرزی رفته‌ایم که نظریه‌ای ایرانی است که مقصود فراستخواه آن را بر اساس مطالعات تاریخ معاصر ایران مطرح کرده و توسعه داده است. کنش‌گر مرزی، عاملی انسانی است که می‌کوشد در فاصله میان محدودیت‌های ساختاری ایران، امکان‌هایی تازه کشف یا حتی خلق کند. او در مرزهای میان دولت و جامعه در تردد است و به‌عبارتی، بین دیوان حکومتی و ایوان اجتماعی رفت‌وآمد می‌کند.

📝 گزارش مشروح

نشست درنگی در امکان کنشگری مرزی در این روزها با حضور دکتر مقصود فراستخواه و دکتر هادی خانیکی روز شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ به‌همت مدرسه مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه برگزار شد.

در این نشست ابتدا محمدرضا لبیب دبیر مدرسه مطالعات دیالوگ بخش‌هایی از مقدمه‌ی کتاب کنشگران مرزی را قرائت و تشریح کرد و سؤالاتی درباره‌ی مفهوم کنشگری مرزی توسط مخاطبان مطرح شد.

دکتر مقصود فراستخواه سخن خود را با مفروضات کنشگری مرزی آغاز کرد و گفت: پشت کنش‌گران مرزی کلان‌روایت یا مفروضاتی وجود دارد. تفکر ما خصیصه روایی دارد و از صفر شروع نمی‌شود. کنشگری مرزی کشف و خلق حیطه‌ی امکان‌ها و پیداکردن خلأ در نظریات و رفتارهاست.

این استاد دانشگاه گفت: برنامه‌ریز کارش این است که در عدم‌ها و دشواری‌ها درگیر شود، گیج شود و بروز ابهام و پوچی در جهان پیرامونش را حس کند. در مقابل، روایت و نظریه‌ی فقدان را اگر پیش ببریم، به امتناع می‌رسیم.

عضو هیأت علمی موسسه‌ی پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی افزود: ما یک سری مفروضات نیازمودنی داریم. رابطه‌های معناداری هم وجود دارد که ما را به رابطه‌های علّی یا هم‌آیی می‌رساند. متغیرهای متفاوتی هم داریم. از طرفی شواهد فراوانی داریم که جزیی و مغفول است. با این شواهد و استفاده از روش اپداکشن یا استنتاج بهترین تبیین می‌توان نتایج بدیعی گرفت. پس در کنار پارادایم پوزیتویستی در علم، فرضیه‌آزمایی دیگری وجود دارد که تمام شواهد ریز و درشت را بررسی می‌کند و به قانون‌واره‌ها می‌رسد و به این ترتیب، امکان‌هایی پیدا می‌شود.

فراستخواه نمونه‌هایی از متن کتاب خود کنش‌گران مرزی را مثال زد. او مخاطب را به این توجه داد که مواردی هست که حدفاصل دو زمان و در یک برهه‌ی زمانی، جامعه لایه‌به‌لایه شده و اقشار متعددی پیدا شده است. چون جامعه تخت نیست، در مقابل دولت یا به استبداد دچار می‌شویم یا استبداد را موقتا شکسته و به هرج‌ومرج می‌افتیم. در اینجا وضعیت بینابینی وجود دارد که جامعه به انحای مختلفی در دولت تأثیر می‌گذارد. وقتی تخصص‌گرایی درست شود، نمایندگی و تقسیم کار و نظام کارشناسی ایجاد می‌شود. چین بعد از مائو که غیردموکراتیک است چنین می‌بینیم.

او در تبیین این پرسش که «نقش سازمان جامعه در دولت چگونه است؟» گفت: بعضا در جوامع غیردموکراتیک با اینکه گردش قدرت نیست، جامعه از سادگی در آمده و سازمان پیدا کرده و به این ترتیب در دولت نشت می‌کند. هرچه جامعه تخصصی‌تر و مبتنی‌تر بر اطلاعات و رسانه‌ها بیشتر، امکان چکّه‌کردن و نفوذ و نشت جامعه در دولت بیشتر می‌شود. با اینکه غالباً امر سیاسی به چشممان می‌آید، ولی امر اجتماعی و فرهنگی (شامل سبک‌زندگی، تحصیلات، عادت‌واره‌های ارتباطی و…) به‌مراتب مهم‌تر است.

فراستخواه از تفاوت زبان جامعه و دولت چنین گفت: جامعه به کنشگری مرزی با زبان انضمامی در مقیاس‌های مختلف در انتخاب و حل مسأله مشغول است، در حالی‌که زبان ایدئولوژی در مقابل انتزاعی است که چشمش را بر شواهد می‌بندد و جزئیات را نمی‌بیند. زبان علم جامعه با حاکمیت چالش پیدا می‌کند که سویه و صورت غیرسیاسی دارد. زبان باز به زبان بسته نشت می‌کند. البته گاهی زبان باز می‌ریزد و زبان بسته پنبه‌اش می‌کند. اگر دنبال مدلی هستیم که مسأله‌ی ایران را در چند سال آینده مشخص کند، بعید است که پیدا شود، ولی اینکه ایران چرا به جای اینکه برود هنوز مانده و چرا پیچیدگی دارد با همین نگاه بیشتر قابل فهم است.

او با اشاره به بوردیو گفت: بوردیو نظریه دست راست و دست چپ را در دهه هفتم زندگی‌اش مطرح کرد. دولت که این همه به آن کلنجار می‌رویم یک‌دست نیست. دست راست دست سرکوب است ولی دست چپ با مردم آسیب‌پذیر و بیکار است که از کارکن دولت به کارمند جامعه تبدیل می‌شود. البته توجه کنیم من نمی‌گویم مسأله حل می‌شود. اگر کنشگری مرزی را به کوه یخ تشبیه کنیم، فقط یک‌دهم آن بیرون است؛ یعنی کنش‌گران مرزی در سطح آب مشخص‌اند اما نه‌دهم زیر آب را در این کتاب توضیح داده‌ام.

فراستخواه گفت: کنشگری مرزی مفهومی طیف‌دار، مدرّج، فازی و مبهم است. بسیاری از کنش‌گران مرزی به دولت چسبندگی پیدا کردند و بینانیت خود را از دست داده‌اند. از طرفی برخی دیگر را کمتر در عرصه عمومی می‌بینیم؛ مثلا دکتر آشوری کمونیسم روسی را نفی کرد ولی چون فهمیده بود که حقیقت در انحصار نیست بلکه در میان دیگران جاری است پس به‌سراغ قبول اصول سوسیالیزم رفت. آشوری در این برهه خلیل ملکی را انتخاب کرد که از چند طرف ضربه می‌خورد. ملکی با استبداد مخالف بود ولی چون اصلاحات ارضی را دولت دنبال می‌کند نادرست نیست.

در کنش مرزی مسأله دیدار و گفت‌وگو و پیچیدگی حقیقت است که موضوع را روشن می‌کند. برخی کنش‌گران مرزی در مناطق سیم‌خارداری و خونین بودند و برخی در مناطق متشنج مثل مصدق. یک مسیر در شبکه عصبی مویرگی جامعه پخش است و معمولا نامتعین است. در تاریخ ایران هم مثال‌هایی دارد؛ منجم و پزشک وقتی اسطرلاب و تخصص دارد دیگر مثل رعیت در مقابل دولت و حاکم نیست.

این پژوهشگر علوم اجتماعی اذعان کرد: هرچند تعاملات نخبگانی توسعه پیدا کند و نسل‌به‌نسل ترویج شود نفوذ در دولت افزایش می‌یابد. بخشی دیگر از کنش‌گران مرزی، مستوفیان و صاحبان سیاست‌نامه، صاحبان سرمایه و بازاریان بودند. بخشی از هیأت امنای محل و ریش‌سفیدها هم روی ادارات دولتی تأثیر می‌گذاشتند. شاهزاده زیاد می‌شد کار شاه سخت می‌شد. بخشی از کنش‌های مرزی هویتی است. زنان با وجودشان زبان و منطق نهادها را هم تدریجا می‌فهمند. نهادهای N.G.O نیز بهتر است از قالب خیریه‌های قدیمی به وضعیت چانه‌زنی با ادارات و دوایر شیفت کنند.

فراستخواه به تفاوت جامعه امروز با دهه شصت اشاره کرد و اذعان نمود: تحصیلات زیاد شده و ساختار روستایی برای زندگی شهری کافی نیست. از سوی دیگر حرفه‌ها و اصناف و سازمان‌های مردم‌نهاد هم دست به کار می‌زنند. صور خیال ایرانی زیاد است و راه‌هایی برای نقب زدن و ایجاد فرصت پیدا می‌کند.

فراستخواه در نکته‌ی آخر بخش اول سخنانش گفت: در واقع کنش مرزی یعنی پرسش از اینکه اگر یک راه نشد دیگر تمام؟ اگر ایران با همه این مشکلات هنوز رنگ و بویی دارد و مانده به خاطر همین کنش‌های مرزی است. به‌علاوه، کنش مرزی جانشین کنش مدنی حتی پارتیزانی نیست‌. مخالف آن است چون خشونت‌پرهیز است. ترمیم، مذاکره، گزارش‌دهی و… از همین موارد است. ما از امر اجتماعی غفلت کرده‌ایم. به جایش دوست داریم همه چیز را سیاسی و سیاه – سفید ببینیم. مدلی که منتقدش هستیم را زندگی می‌کنیم.

دکتر خانیکی با تشکر از زحمات دکتر فراستخواه سخن را چنین آغاز کرد: دکتر فراستخواه در جلد اول به کنش‌گران مرزی و جلد دوم به دوره‌ی پهلوی پرداخته و در جلد سوم به جمهوری اسلامی خواهد پرداخت. اگر بخواهم نسبتی بین خودم و بحث دکتر فراستخواه اینجا کنم، باید بگویم چهار رهیافت در این ده سال مطرح شد: ۱) کنش‌گران مرزی دکتر مقصود فراستخواه؛ ۲) روشنفکر گفت‌وگویی در مقابل روشنفکر سکوت و استعلایی دکتر محمدامین قانعی‌راد؛ ۳) مباحث دکتر فرهاد خسروخاور و دکتر فیرحی؛ و ۴) مباحث خودم ذیل گفت‌وگو.

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: تجربه‌ی شخصی من و گفتگویی که با دکتر پایا و دکتر قانعی‌راد داشتم این بود که هابرماس توسط دکتر سروش، دکتر معتمدنژاد و دکتر پیران مطرح می‌شد ولی هیچکدام از این اساتید خودشان با هم گفت‌وگو نکردند. ولی نسل بعدی من و دکتر کاشی و دکتر علوی‌تبار و… بر سر فهم هابرماس با هم نشستیم. تجربه‌ی دیگر مطالعات مرحوم دکتر فیرحی در فقه و علوم سیاسی بود که اسناد این حوزه در سیاست و جامعه ایران را مرور می‌کرد. الان هم می‌خواهم پل میان روشنفکر گفت‌وگویی و کنشگر مرزی را پیدا کنم. برخی روشنفکر را در مقابل کنشگر قرار دادند ولی این چنین نیست. تجربه‌ی دیگر برای خودم است که به گفت‌وگو در اشکال مختلف پرداختم. مصداقی‌تر باید وارد شویم.

خانیکی به سخنان خود در نشست‌های پیشین گفت‌وگو هم مسأله و هم راه‌حل اشاره کرد و گفت: بارها گفته‌ام که مسأله فرهنگی ایران فقدان گفت‌وگو و مشکل سیاسی ضعف نهاد مدنی و مشارکت سیاسی است. گفت‌وگو هم مسأله است و هم راه‌حل. هم ورود به آن سخت است و هم راهی جز آن نمی‌شناسم. آلن تورن هم در جنبش می ۱۹۶۸ بود و هم در کتابها بسته‌بندی نشده بود. او از کسانی بود که ممنوعیت برای جوان و زن ایرانی برایش دغدغه بود و پاسخی داد که عاملیت را از ساختار پررنگ‌تر دید. به جای سیاست رهایی به سیاست زندگی روی بیاوریم. معمولا سیاست رهایی به تنها راه رهایی می‌رسد که با تجربه زندگی ایرانی سازگار نیست. ما بیشتر به دنبال زندگی‌کردن‌ایم.

فراستخواه در پایان افزود: پژوهش من درباره‌ی کنش‌گران مرزی توصیف است نه تجویز است. به عبارتی من می‌گویم جامعه ایران کنش‌گری مرزی دارد، نه اینکه باید چنین کند. ما باید تنوع جامعه ایران را بپذیریم و مهارتهای زیست دموکراتیک را در خود بپروریم.

صوت نشستِ «درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها»
ویدئوی نشستِ «درنگی در امکانِ کنش‌گریِ مرزی در این روزها»