رویدادها, رویدادها-مدرسه مطالعات هویت, ضیافت قهوه, مدرسه مطالعات هویت, مدرسه‌ها

هویّت‌های نادیده‌انگاشته

هویّت‌های نادیده‌انگاشته

هویّت‌های نادیده‌انگاشته

هویّت‌های نادیده‌انگاشته

هویّت‌های نادیده‌انگاشته

مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:
سلسله نشست‌های «هویت‌های نادیده در ایران»
بحثی کلی در خصوص هویت‌های نادیده‌انگاشته در ایران معاصر: نشست و ضیافت قهوه‌ی دوم
با حضور دکتر سیدجواد میری
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲

📝 درباره‌ی نشست

در این نشست به بررسی هویت‌های نادیده‌انگاشته شده در ایران خواهیم پرداخت. این نادیده‌انگاشتن‌ها مسبب جنبش‌های بسیاری شده، تاریخ‌نگاری را تحت تاثیر قرار داده و حقوق ایرانی را شکل داده است. مرئی‌سازی این نادیده‌انگاری‌ها جز با شناختی انتقادی از هویات موجود حتصل نخواهد شد و نشست‌های حاضر، کوششی است در بازسازی هویات اجتماعی ایران که نادیده انگاشته می‌شوند.

📝 گزارش مختصر: میثم قهوه‌چیان

نشست دوم از سلسله نشست‌های «نادیده‌انگاری هویات اجتماعی در ایران» مدرسه مطالعه هویت باشگاه اندیشه با حضور دکتر سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پنجشنبه ۲۲ تیر در محل شبستان این باشگاه برگزار شد.

میثم قهوه‌چیان، دبیر مدرسه مطالعه هویت در ابتدای این نشست، با اشاره به رویدادهای ایران امروز به نظرات اندیشمندانی اشاره کرد که نادیده انگاشتن تنوع هویات اجتماعی را علت ماجرا می‌دانند. او ادامه داد که می‌توان از منظر هویات نادیده انگاشته تاریخ تحولات ایران را مرور کرد و رویدادهای اساسی تاریخ ایران جدید از مشروطه تا کنون، محصول کنش‌گری هویت‌های نادیده‌انگاشته شده بوده است.

در ادامه سیدجواد میری با بیان اینکه رویکرد غالب در ایران در خصوص هویت‌های اجتماعی زیر سایه مکتب برلین یکدست‌سازی بوده است گفت: این در حالی است که غرب از مدل یکدست‌سازی به یکپارچه‌سازی و از آن به تنوع فرهنگی تغییر یافته است. وی در ادامه به اهمیت روایت تاریخی از هویت ایرانی اشاره کرد و تکه تکه سازی تاریخ را مبنایی برای نادیده‌انگاشتن هویات اجتماعی خواند.

📝 گزارش مشروح

نشست دوم از سلسله نشست‌های هویت‌های نادیده در ایران با عنوان بحثی کلی در خصوص هویت‌های نادیده‌انگاشته در ایران معاصر با حضور دکتر سیدجواد میری عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ به‌همت مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار شد.

میری با بیان اینکه یک‌دستی و یکپارچگی دو کلان مفهوم در ادبیات جامعه‌شناسی و علوم‌ سیاسی است که تفاوت‌های مهمی با هم دارند، گفت: در اگر این تفاوت دیده نشده و این دو مترادف هم گرفته شوند تبعات بدی به جا خواهد گذاشت. بر مبنای این دو دو سیاستگذاری متفاوت در جامعه می‌تواند رقم بخورد. یکدست‌سازی با سیاست آسیمیلیشم assimilation و یکپارچه سازی با سیاست اینتگریشن integration همراه است.

نگارنده کتاب «تداوم و گسست» ادامه داد: وقتی به سیاست‌گذاری در آلمان در خصوص مهاجران کار رجوع می‌کنیم سیاست آسیمیلیشن را می‌بینیم. کارگران از ترکیه و آفریقای شمالی در این دوره تاریخی به آلمان می‌آیند. این افراد با فرهنگ‌های خاص خود به این کشور آمدند اما در آلمان و سوئد یکی از رایج‌ترین رویکردها این بود که مهاجران باید به هر نحو ممکن با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی کشور میزبان منطبق و به آن شبیه شوند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: این سیاست‌های آسمیله‌ساز بسیار سخت و شدید بود اما جالب آن است که بعد از دو و سه دهه باعث شکاف‌های عمیق‌تری در جوامع اروپائی شد. سپس نظریات سازگاری در این جوامع مطرح گردید که به دنبال تلفیق و تناسب بودند و می‌خواستند به جای یکدست‌سازی به یکپارچه‌سازی نائل شوند.

میری ادامه داد: در ایران وقتی نگاه می‌کنیم، با بر آمدن نوعی ایده‌ ملت-دولت، یکی از مکاتبی که به صورت میلیتانت به دنبال صورت‌بندی بود، مکتب برلین است. بسیاری از اندیشمندان اوایل قرن 19 سازندگان این مکتب بودند. آنها در نشریاتی برای مثال کاوه و ایرانشهر گرد هم آمده و ادبیات مشترکی را ایجاد کردند. این مکتب تلاش می‌کرد وحدت هویتی و سرزمینی را ذیل انگاره یکسان‌سازی صورتبندی کند.از این منظر ما زمانی می‌توانیم قدرتمند باشیم که تنوع را سرکوب یا مطرود کنیم. اگر بتوانیم این پروژه را دقیق انجام دهیم به جایگاهی مانند آلمان نازی خواهیم رسید. از نظر مکتب برلین این الگو ما را کشوری قدرتمند می‌ساخت که بتواند قدم را راه ملل راقیه بگذارد. ملل راقیه کشورهای اروپائی و به صورت مشخص فرانسه، انگلیس، آلمان و بلژیک محسوب می‌شد.

وی با بیان اینکه این کلان روایت در قرن بیستم ذیل عنوان مکتب برلین پذیرفته شده بود، گفت: از نظر ایشان راه رسیدن به ملل راقیه این بود که هویات متکثر که به انحاء گوناگون اشتراکات تاریخی با هم داشتند را از میان برداشته و هویت واحدی را به جای آن قرار دهد. محمود افشار، پورداود، سیدحسن تقی‌زاده متقدم و میانی را می‌توان در این قالب دسته‌بندی کرد. در سالهای دهه ۵۰ نیز محمدرضا باطنی را داریم که در فرهنگستان علوم هم فعالیت می‌کرد و یکی دو سال پیش فوت کرد. باطنی ایده‌ای دارد که در سال‌های آغازین دهه ۳۰ در آثار افشار هم هست. از منظر زبان‌شناختی باطنی، یکی از موانع وحدت ملی امر زبانی است و مراد از این مانع زبان در آذربایجان است که باید این تنوع از میان برداشته شود تا مشکل وحدت ملی از میان برخیزد.

نگارنده کتاب «هویت و صلح» افزود: موقوفه افشار یا اتاق فکری یکدست‌سازی ایران و ناسیونالیسم افراطی، حدود ۱۰۰ سال است که در حال صورت‌بندی این ایده است. در اوایل انقلاب این اتاق فکری، تناژ مخالفت با اسلام و زبان عربی را پائین آورد که به منظور سازگاری با تغییرات کلان بعد از انقلاب بود اما از اواسط دهه ۸۰ و دهه ۹۰ اگر اغراق نباشد، باید از ظهور دوباره موقوفات افشار و به زعم من از نوباستان‌گرایائی سخن بگوییم.

میری با بیان اینکه در خود اروپا از دهه ۸۰ به بعد به دلیل بافت جمعیتی و تغییراتی که در ساختار جهانی روی می‌دهد، مهاجرت‌های عمیق و گسترده روی داده و دیگر ایده راه‌حل یکپارچه‌سازی نیز نیست و با یورگن هابرماس ایده تنوع فرهنگی رخ می‌نماید، گفت: در اندیشه او چنین نیست که یک هویت به هویت‌های دیگر ارفاق داده و آنها را به رسمیت بشناسد بلکه،اقناع و رسمیت از طریق فاعلیت جز جز گروه‌های اجتماعی ساخته می‌شود و همه از حقوق فرهنگی برابری برخوردارند. از ناظر هابرماس مفهوم اقناع و اجماع در گفتگو و دیالوگ به وجود می‌آیند و وقتی کنشگری تمام گروه‌ها رخ داد، ماحصل ممکن است به سیاستگذاری منجر می‌شود که تنوع فرهنگی را در خود دارد اما جالب است که گفتمان غالب در فضای جامعه ایران به موازات همین ایده تنوع فرهنگی گفتمان یکدست سازی است. این گفتمان که از عده و عُده کمی برخوردار است، پر سر و صداست و در نهادهای عمومی و روشنفکری بانگ باستانگرائی سر می‌دهد. اینها تصوری از خود می‌سازند که انگار کل تصویر جامعه و نظام همین ایده است.

نویسنده کتاب «ایران در پنج روایت» ادامه داد: ساموئل بکت در کتاب معروف خود «مطرود» از قهرمانی سخن به میان می‌آورد که نمی‌تواند گذشته را به خاطر بیاورد و تنها بخش‌هایی از آن را به یاد می‌آورد. با چنین وضعی در فضای فکری جامعه و به یاد نیاوردن بخش‌هایی از تاریخ گذشته، بخش‌هائی از جامعه نیز نادیده گرفته می‌شود. حافظه و به یاد آوردن بحث مهمی در جامعه‌شناسی است. به صورت فردی هم ممکن است فرد گذشته را در ذهن خود بازسازی کند اما در حالت جمعی وقتی روایتی را می‌خواهیم بر بسازیم، یک قسمت‌هائی را برجسته و یک بخشی را نادیده می‌گیریم. ما اگر بخواهیم گذشته را از منظر قومیتی، دینی، مذهبی و … به یاد بیاوریم، گذشته را به صورت تکه تکه به یاد خواهیم آورد.

میری افزود: ابراهیم گلستان نامه‌ای در سال ۱۳۶۹ به سیمین دانشور دارد که در واقع پاسخی به اوست. دانشور در این نامه معتقد بوده است که چهار فاجعه حمله اسکندر، اعراب، مغولان و غربی‌های باعث شده است به وضع کنونی برسیم که وضعی تکه تکه است. پاسخ گلستان به این نظر جالب است. او می‌پرسد که آیا واقعیت دارد که ما امروز در یک وضعیت فاجعه‌بار هستیم و آیا واقعا چهار هجمه‌ای که دانشور بر شمرده است، علت وضع کنونی است؟

نگارنده کتاب «بازخوانی ایده زبان و وحدت ملی» ادامه داد: گلستان ایده‌ ۲۰۰ سال سکوت زرین‌کوب را نقد می‌کند و به آتش کشیده شدن آثار مکتوب ایرانی را نقد می‌کند و اصل وجود آثار عظیم فرهنگی را زیر سوال می‌برد و از شفاهی بودن فرهنگ ایرانی سخن به میان می‌آورد. از نظر او یونانیان اهل کتابت بودند و به همین خاطر امروز ما با حجم زیاد این آثار مواجهیم. گلستان نکته مهمی را مطرح می‌کند و آن این است که اگر مغول و غربی‌ها توانستند فاجعه‌ای را به بار بیاورند در حکم تلنگر بوده‌اند و این انحطاطی درونی بوده است که فاجعه ساخته است.

وی در پایان گفت: این تصور که ما مرکز عالمیم در گذشته تاریخی در همه جوامع وجود داشته است اما اگر امروز بر این باور باشیم نشان از عقب‌ماندگی ما از تحولات جهانی است. نایده‌گرفتن ما نسبت به یکدیگر محصول عدم اهتمام ما به توسعه است. صحبت از هویت بدون توسعه که امروز نه صرفا کمی و کیفی که امروز معنوی است و همه ابعاد شکوفایی انسان را در نظر دارد، ناقص و بی‌معناست و به نتایج ناگواری خواهد انجامید.

صوت نشستِ «هویّت‌های نادیده‌انگاشته در ایران»
ویدئوی نشستِ «هویّت‌های نادیده‌انگاشته در ایران»