«اجرای بحران» و «بحرانِ اجرا»، از صحنه زندگی تا تماشاخانه، از خیابان و محله تا کلاس درس و اداره، از داروخانه و صف نانوایی تا اتاق رئیس و سالن جلسات، از آپارتمان اجارهای و اسنپ تا زندان و مترو، از مسجد و حرم تا سینما و پارک، از کنسرت و استادیوم تا هیئت و راهپیمایی، از انجمن حامی حیوانات و محیط زیست تا ستاد امر به معروف، از پلیس و ارتش تا حوزه و دانشگاه…
ایرانیان «بحران» را چگونه بر صحنه زندگی به اجرا در میآورند؟
هستهی التهابی که بحران را رقم میزند، کجا نطفه میبندد؟
اضطرار خلاقی که حقیقت بحران را قاب میگیرد، کجاست؟
«تفکر زیباشناختی» و «اجرای خلاق»، چه نقشی در مدیریت بحران و فرآیند حل مسئله دارند؟
آیا مدیریت بحرانهای انباشته، و فرآیند حل مسئله را نباید در فقدان تفکر زیباشناختی و خلأ «اجرای خلاق» جست؟