رویدادها, رویدادها-مدرسه مطالعات هویت, مدرسه مطالعات هویت, مدرسه‌ها

فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران

فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران

فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران

فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران

فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران

مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:

نشست «فقر تئوریک در فهم تحولات فرهنگی و تمدنی جامعه ایران»
با حضور دکتر سید جواد میری
پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۱

📝 درباره‌ی نشست

در این نشست به تئوری و «فقر تئوریک» در فهم تحولات دینی، مذهبی، زبانی و تمدنی در حوزه ایران خواهیم پرداخت و مدعای اصلی ما اینست که فهم تحولاتی چنین سترگ بدون کاربست‌های نظری ممکن نیست.

📝 گزارش مختصر: میثم قهوه‌چیان*

سیدجواد میری معتقد است که تحولات مهمی چون تغییر دین، زبان، مذهب و تجدد باید مورد بازخوانی واقع شود. او بر آن نیست که ایرانیان زمانی دین، زبان و یا مذهب واحدی داشتند و به خاطر فشار از بیرون آن را از دست داده‌اند و یا متجدد شده‌اند. فقر تئوریکی که میری به آن اشاره دارد، ناتوانی از توضیح تکثر ایرانی است. چنین فقر تئوریکی خود را در روایت تحولات تمدنی کلان نشان می‌دهد که با نظر به حمله اعراب، مغولان، روی کارآمدن صفویان و فعالیت فراماسونری انجام می‌شوند. از نظر میری، روایاتی که با ساده‌سازی تاریخ فرهنگی و تمدنی ایران تلاش می‌کنند تا تحولات ایران را به یک لحظه و رویداد فروبکاهند، تلاش می‌کنند گذشته را به انحصار خود بکشانند و حال و آینده را نیز بر مبنای چنین گذشته‌ای صورت‌بندی کنند. در پایان او معتقد است که روایات تاریخی می‌توانند مطلوب‌تر باشند که بتوانند تکثر ایرانی را پذیرفته و در تحلیل خود در نظر گیرند و روایت‌های وحدت‌گرا و انحصاری آینده خطرناکی را می‌توانند پدید آورند.

📝 گزارش مشروح: میثم قهوه‌چیان*

سید‌جواد میری در نشست «فقر تئوریک در فهم تحولات فرهنگی و تمدنی جامعه ایران» که به همت مدرسه مطالعات هویت، روز پنجشنبه 13 بهمن در محل شبستان برگزار شده بود، سخنرانی کرد. در پی گزارش تفصیلی سخنان ایشان را تقدیم می‌کنم.

جریان‌های سیاسی معاصر تلاش کرده‌اند گذشته را به انحصار خود در آورند تفسیر امر ماضی را به نام خود کنند. اگر هر ایدئولوژی این کار را انجام داده است به دنبال آن بوده‌ تا برای خود مشروعیت کسب کند تا بتواند حال و آینده را صورتبندی کرده و جامعه را به انقیاد خود بکشد.

یکی از این تحولات بنیادین مساله تغییر دین در ایران است. این تغییر دین که ذیل تغییر دین ایرانیان از زرتشتی به اسلام صورت‌بندی می‌شود مبتنی بر این است که ایرانیان قبل از اسلام یک یکسانی و به هم پیوستگی دینی داشتند که حول دین زرتشتی بوده و در یک آن و با یک حمله اعراب از بیابان آمدند و دودمان ما را به ریختند. اما آیا واقعا قبل از پدیدار شدن اسلام یکپارچگی دینی ذیل زرتشت در ایران بوده است؟ گزارشات تاریخی می‌گوید ایران پیش از ورود اسلام ادیان گوناگونی داشتند. ایرانیان پیش از اسلام بودایی، مسیحیت، یهودیت، کیش‌هایی مانند مانوی و مزدکی یا آئین مهر و میتراییسم داشتند.

عقب‌تر که برویم در بخش‌هائی از ایران دین مغان وجود داشت که متفاوت با زرتشت بود. بر اساس مطالعات ادیان ایرانیان پیش از ادیان متمرکز به خدایان متکثر و رب‌النوع‌ها قائل بودند. به نوعی آثار آن آئین‌ها و کیش‌ها پیش از ادیان متمرکز حتی امروز هم در بسیاری از مناسک در گوشه و کنار ایران قابل ملاحظه است. مثل ایزدی‌ها یا یارسانی‌ها که باورهائی دارند که به ادیان کلاسیک و متمرکز ارتباطی ندارد. این تصور که در ایران پیش از اسلام، زرتشت مرکزیت داشته بیشتر شبیه باورهای اسطوره‌ای است. امروز در آذربایجان غربی بسیاری از کلیساهای مهم دوران باستان خبر از حضور قدرتمند مسیحیت در ایران می‌دهد.

سوال این است که این تحول دینی در ایران چگونه صورت گرفته است. ساده‎ترین راه‌ها در میان بسیاری از اندیشمندان مانند زرین‌کوب، افشار، پورداود،شیخ‌الاسلام و بسیاری از دوره ناصری چنین جواب می‌ هند که وحدت دینی ایرانی، با حمله اعراب و فشار و زور ایشان از هم پاشید. در این خوانش فردوسی شاهد مثال آورده می‌شود که معتقد بوده با آمدن اعراب نژادها با هم مخلوط شدند. جالب است که در باور عمومی هم یک چنین فهمی در باب تحول دینی در ایران وجود دارد.

تحول دیگر در خصوص زبان است. این تحول که با حمله مغول صورت‌بندی می‌شود گفته می‌شود که ایرانیان وحدت زبانی داشتند که از دوران باستان استمرار داشته و با حمله مغول این وحدت از بین رفته است.هرچند این تحول نمی‌تواند تکثر زبانی عربی، ترکی، گرجی، ارمنی و … را توضیح دهد، از آنجا که یکی از زبان‌هایی که تصور اصالت هویتی ایرانیان را در روایت باستان‌گرا آزار می‌دهد ترکی است، از این تحول و حمله مغول‌ها برای توضیح این تحول استفاده می‌کند در حالیکه این روایت توضیح نمی‌دهد اگر زبان فارسی به زور مغولان در بسیاری از نقاط کشور تغییر یافت چرا نه به مغولی که زبان ایشان بود بلکه به ترکی که زبانی متفاوت است تغییر یافت. همان طور که دیده می‌شود، دو مبنای تفسیر در تحول دینی و زبانی آن است که ایران در پی فشار از بیرون دین و زبان خود را تغییر داده‌اند و پیش فرض هر دو این است که ایرانیان پیش از تحول همه یک دین یا زبان داشته‌اند.

تحول دیگر تغییر مذهب است که گفته می‌شود ایرانیان تا صفویان اهل تسنن بوده‌اند و این قزلباشان صوفی بودند که از اردبیل برآمده و ایرانیان را با فشار شیعه کردند. اما آیا واقعا تحول مذهبی این گونه روی می‌دهد؟ این در حالی است که ما شاه قیام اهل سنت در ایران نبوده‌ایم در حالیکه درخلافت عثمانی در حدود 220 شورش علوی و شیعه گزارش شده است.

تحول بزرگ دیگر که برای تبیین آن ما نظریه و چشم‌انداز تئوریک برای صورت‌بندی آن نداریم، مدرنیته است. ایرانیان با تمدن‌ قدرتمند اروپایی مواجه شدند. گفته می‌شود یک عده روشنفکر، فراماسونری و خائن می‌خواستند دین را از ما بگیرند و تجدد بیاورند.

بر اساس تحلیل‌های فوق همه تحولات تاریخی ایران زیر فشار بوده و ما هیچ فاعلیتی نداشته‌ایم. نقیض این روایات چنانکه بعضا اشاره شد بسیار است. باید توجه داشت که این تحولات زمینه اجتماعی و فرهنگی در طول تاریخ داشته و چنین نبوده است که به زور شمشیر و یکباره رخ داده باشد.
ما در خصوص روایت‌های تاریخی به این نکته توجه کنیم که مطلوبیت روایت‌های تاریخی به این بر می‌گردد که دیگر پذیر باشند و اگر برخی از روایت‌ها انحصارگرا و دیگرستیز هستند را کنار بگذاریم.

*دبیر مدرسۀ «مطالعات هویّت» باشگاه اندیشه

صوت نشستِ «فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران»
ویدئوی نشستِ «فقر تئوریک در فهم تحوّلات فرهنگی و تمدّنی جامعۀ ایران»