پخش و نقد فیلم «ده»

پخش و نقد فیلم «ده»

پخش و نقد فیلم «ده»

پخش و نقد فیلم «ده»

مدرسه «مطالعات نقد اقتصاد سیاسی» باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:
زن در سینمای ایرانِ پس از انقلاب ۵۷
نشست دوم: پخش و نقد فیلم ده؛ به کارگردانی عباس کیارستمی
با حضور میلاد عمرانی (دبیر مدرسه مطالعات نقد اقتصاد سیاسی)
چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱

📝 گزارش

نشست دوم زن در سینمای بعد از انقلاب با نقد فیلم ده ساخته‌ی عباس کیارستمی با حضور میلاد عمرانی دبیر مدرسه نقد اقتصاد سیاسی باشگاه اندیشه چهارشنبه دهم اسفند ۱۴۰۱ در باشگاه اندیشه برگزار شد.

کیارستمی فیلم ده را با دوربین دیجیتال کار کرده است و از این حیث در فراروند کار وی، سنخی بدعت به حساب می‌آید. آسانی کار با دوربین دیجیتال، شرایطی را فراهم کرده که فیلم شبیه دوربین مخفی به‌نظر برسد. اما حقیقت امر این است که گویا خود کارگردان در بیشتر اوقات از قبل با شخصیت‌ها در ماشین صحبت کرده و آنها را برای بازی کردن در نقش‌شان آماده ساخته است. اما همچنان این شبهه تا پایان اثر باقی می‌ماند که آیا با دوربین مخفی طرفیم یا اینکه شخصیت‌ها آگاه به حضور دوربین‌اند.

کیارستمی در کارهای پیشینش اینگونه عمل کرده که با هر یک از شخصیت‌های فیلم که در یک سکانس مشخص قرار است بازی کنند، در ماشین یا هر جای دیگر هم‌صحبت شده و سپس خود را از طریق کات از فیلم حذف کرده است. اما در فیلم ده، دوربین دیجیتال این کمک را به وی کرده که دیگر خود درگیر این مسئله نشود و بتواند فضای حسی بهتری را فرضا بین مادر و پسر ایجاد کند. چون اگر قرار بود که یکبار کیارستمی با زن قهرمان فیلم و یکبار دیگر با پسر داستان، یک سکانس را بازی کند، از بارِ حسی اثر کاسته می‌شد. این اثر با دو دوربین دیجیتال کار گذاشته شده در ماشین، تصویربرداری شده است. یک دوربین به‌طور ثابت روی چهره راننده‌ی فیلم (یا همان قهرمان زن داستان) قرار دارد و یک دوربین دیگر بر روی فردِ کنار راننده. گویا از میان تقریباً ۲۳ ساعت تصویر، این اثر ۹۴ دقیقه‌ای ساخته شده است.

فیلم، مواجهات یک زنِ جوانِ شهرنشین و متعلق به طبقات میانی اجتماع را به تصویر می‌کشد که درگیر چالش با ساختارهای سرکوبگرانه و مردسالارانه‌ی اجتماع است. فیلم در بازنمایی وضعیت زنان متعلق به طبقات میانی در جامعه‌ی ما با هوشمندی کامل عمل کرده است. کیارستمی جایی گفته بود که «من دنبال زن‌هایی هستم که معشوق، مادر و یتیم بزرگ‌کن نباشند. زنی که در نقش‌های ضعیف و نقش‌هایی که حقوق‌شان مورد تجاوز واقع شده قرار نگیرد».

زن قهرمان فیلم در پی این است تا در عین حفظ استقلال شخصی، پاسخ مناسبی نیز برای احساساتش بیابد. زن قهرمان در چند جای مختلف از فیلم بر ضدِّ وابستگی و اصطلاحاً آویزان بودن زن‌ها صحبت می‌کند و آن را به شدت نقد می‌کند، اما در عین حال زنِ روسپی در فیلم، خودِ قهرمان داستان را به چالش کشیده و معتقد است که او نیز آویزان و وابسته به همسرش است. افراد مختلفی که زن با آنها در ارتباط است به نحوی لایه‌های مختلف شخصیت وی را برای ما مکشوف می‌سازند؛ هر کدام آیینه‌ای می‌شوند برای قهرمان فیلم تا از آن طریق وی را بهتر بشناسیم. برای مثال رابطه‌ی حسی و عاطفی او با پسرش دستخوش مسائل مربوط به طلاق شده است. او سعی دارد تا به نحوی هم رابطه‌ی مناسبی با پسرش داشته باشد و هم اینکه استقلالش را حفظ کند.

نکته‌ی دیگر اینکه قهرمان داستان به توصیه‌ی پیرزنِ فیلم، به امامزاده می‌رود تا از آن طریق به آرامش برسد. او در دیالوگی با یکی دیگر از شخصیت‌های فیلم از این صحبت می‌کند که باورش نمی‌شده که روزی به امامزاده برود، اما اکنون رفته است. در امامزاده رفتن هم وی ثابت قدم نیست و همچنان دچار شک است که آیا این امر، اثری مثبت در زندگی‌اش خواهد داشت یا نه. در کل این دودلی و تذبذب در قهرمانِ ناقهرمان اثر وجود دارد. هم دچار قسمی تحول می‌شود و هم نمی‌شود.