




مدرسه «مطالعات دیالوگ» باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نقادی علیه نقادی: نقدِ «روش نقد اندیشهها»
با حضور دکتر محمدمهدی مجاهدی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱
نشست «نقادی علیه نقادی: نقد روشِ نقد اندیشهها» با حضور دکتر محمدمهدی مجاهدی در روز شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ بههمت مدرسه مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه برگزار شد.
دکتر مجاهدی با پرداختن به این پرسش که «تفکر انتقادی چگونه میتواند علیه نقادی شود؟» از پاسخ به «نقادی چیست؟» آغاز کرد. او گفت: بسته به اینکه در چه سنتی باشیم پاسخ به این سؤال متفاوت خواهد بود. من از سنت خردگرایی نقاد صحبت میکنم. اگر مراد از نقادی را در ادبیات خردگرایی نقاد ملاحظه کنیم، با سنت تفکر انتقادی همسو نیست.
او برای تبیین و ایضاح مدعای خود به سنت خردگرایی نقاد اشاره کرد که از پاپر شروع شد و تا امروز امتداد یافته است. به گفتهی وی، این سنت میگوید حقیقت یک فرآورده از فرآوردهها نیست که بتوان آن را فراچنگ آورد؛ بلکه حقیقت از سنخ فرآیندهاست.
مجاهدی اظهار داشت بهباور خردگرایان نقاد، پرسش از چیستی حقیقت، به این تحویل شده است که معرفت ما از حقیقت چگونه رشد میکند. اهالی خردگرایی نقاد بهجای حقیقتاندیشی، خطااندیشی را ملاک بحثهای فلسفی خود قرار داده و معتقدند به هر اندازه که از خطا دور شویم، به حقیقت نزدیک میشویم. بنابراین تقرب به حقیقت کانون مباحث این سنت است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی کشف و حذف خطا را مکانیسم رشد معرفت نزد اصحاب خردگرایی نقاد دانست؛ چرا که بهنظر آنان احتمالاً آدمی میتواند بدون اصابت با صخرهی سخت واقعیت، با نقادی به نتیجهی مثبتی برسد.
بهگزارش مجاهدی، آنچه خردگرایان نقاد، فرآیند رشد معرفت و تقرب به حقیقتاش مینامند، غرضی اساسی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. انسانها در مواجهه با مسائل و بهعنوان موجودات حلمسئلهای، که فراتر از بقای زیستی و ارتباط جمعی در سایر موجودات است، ناچارند انباشتههای خود و دیدگاههایشان را دربارهی حقیقت تصحیح کنند. اگر چنین نکنند و ما چنین نکنیم، به صخرهی سخت واقعیت برخورد میکنیم که به پایینترین تراز یا بقای زیستی ما ممکن است آسیب بزند.
مجاهدی توضیح داد؛ خردگرایی نقاد از سه ساحت صحبت میکند؛ یکی واقعیت و هستی بهنحوی مستقل از ماست؛ پیش از آنکه به تور شناختی ما برخورد کند و بهعبارت برای ما ابژه است. بهباور خردگرایان نقاد، پایهی چنین نگاهی، واقعگرایی است که بهسان عقلگرایی یک انتخاب رادیکال (ریشهای) و بنیادین است؛ یعنی از سویی هر انتخابی مسبوق به این انتخاب است و از سوی دیگر، نمیتوان بر آن دلیل اقامه کرد؛ بلکه اعتبار و صدق آن را به تجربهی بشری در مییابیم. ساحت دوم نظریاتی است که موضوع آن واقعیت مستقل از ماست و ساحت سوم فاعل شناسا و همان سوژه است که ما باشیم.
بهنظر مجاهدی، رابطه فاعل شناسا (ما) با نظریات، رابطه نظریات با واقعیت و رابطه فاعل شناسا با واقعیت، یک مثلث را تشکیل میدهد. او ادامه داد: انسان در مواجهه با نظریاتی که ساخته میشود، باورمند یا نابارومند است؛ یعنی یا نسبت به آن باور (یقین) دارد، یا باور ندارد که در این صورت ممکن است حالت ظن، شک، انکار و… بر او عارض شود. نسبت دوم میان نظریات و واقع تعریف میشود که رابطهای مبتنی بر کذب یا صدق است؛ یعنی یا این گزارهها منطبق بر واقعاند، یا نامنطبق بر واقع یا بعضی منطبق است و بعضی نه.
مجاهدی پروژهی تفکر نقادانه را توضیح رابطهی اول میان ما و نظریات از طریق توجیه دانست؛ چراکه آدمی به دنبال اقناع و مجاب کردن دیگران است که کاملاً به وجه روانی مربوط میشود. درحالیکه ممکن است حال روانی ربطی به واقعیت نداشته باشد؛ مثال دمدستی آن طلوع خورشید از شرق و غروب آن در غرب است که یقینی چندهزارساله را فراهم آورده؛ با اینکه کوچکترین سرایتی به صدق نمیکرده و نمیکند. مثالی بارز از چیزی که غلط بود و درعینحال یقینی هم بود. توجیه در بهترین حال یک حالت روانی است، در حالیکه معرفتبخش نیست. معرفت به رابطه دوم یعنی رابطه نظریات با واقعیت باز میگردد.
دکتر مجاهدی به سخنان اخیر دکتر سروش پرداخت و گفت: آقای دکتر سروش که زمانی برای تفکیک علت و دلیل زحمات فراوانی کشید، حال در سخنران اخیر خود میان دلیل (علل معرفتی) و علل غیرمعرفتی تفاوتی نمیبیند. این سخن دقیقاً نقطهمقابل خردگرایان نقاد است که حقیقت را مستقل از حالات روانی میدانند.
مجاهدی از اینجا به قلب استدلال بهسود واقعگرایی نزدیک شد و گفت: نتیجهی ضروب قیاسهای منتَج، در واقع نتیجهای مندرج در مقدمات است؛ لذا از قضایای تحلیلی است و نه ترکیبی. هر چه در نتیجه است قبلاً در مقدمات بوده است. چیدن مقدمات و بعد نتیجهگیری قیاسی، در بهترین حالت، یک حالت روانی است وگرنه به معرفت شما چیزی نمیافزاید.
دوم اینکه نادرستی دلیل به درستی مدعا سرایت نمیکند. مثلاً برای اینکه ساعت ۷ است بگویم ۷ نفر در اتاق هستند. خردگرایان نقاد به اهالی تفکر نقاد میگویند شما همهی انرژیتان را صرف این میکنید که مدعای من را رد کنید یا بگویید از آن دلایل این مدعا نتیجه گرفته نمیشود و آن دلایل نمیتواند مدعا را اثبات یا تقویت کند. خردگرای نقاد در پاسخ به اینکه چگونه مدعای من اشتباه است، میگوید به خود مدعا و مقدمات بپردازید نه دلایل.
این پژوهشگر فلسفه سیاسی گفت: نقادی یا کشف حقیقت و کشف و حذف خطا از حدسهای زیرکانه در پاسخ به پرسش و حل مسئله است. نمیتوان گفت از راه خاصی به حقیقت میرسیم، یا از راه مشخصی خطا را شناسایی میکنیم؛ بلکه ما در واقع کمخطاترین فرآیند را کشف حقیقت میخوانیم. این نیز کاملاً به خلاقیت ما بستگی دارد که چگونه اندیشهها را نقد و خطاها را صید میکنیم.
مجاهدی اذعان داشت: وعدهای که آباء تفکر انتقادی میدادند اینچنین معمولی نبود. در کتاب خانم تامسن به نقل از گلیزر آمده است که تفکر انتقادی کوششی است برای آزمودن مدام درک ما از واقعیت. در حالیکه کار تفکر انتقادی این است که بگوید توجیه خوب کدام است و توجیه بد کدام. خردگرای نقاد میگوید توجیه خوب یا بد فرقی نمیکند؛ زیراکه معرفتبخش نیست و به رشد معرفت و عقلانیت کمک نمیکند.
او در پایان به پرسشها پاسخ داد و به اهمیت چند مدافع خردگرایی نقادی معاصر یعنی دیوید میلر و علی پایا پرداخت.
صوت نشستِ «نقّادی علیه نقّادی»
ویدئوی نشستِ «نقّادی علیه نقّادی»
دو مقاله از دیوید میلر در باب خردگرایی نقادانه